بخش ۴ - پایه معراج سخن را از قمه عرش گذرانیدن و به اول درجه از درجات معارج قدر او صلی الله علیه و سلم رسانیدن
ای اشهب شبرو تو از نور
از ظلمت جسم پیکرش دور
از زرده مهر گرمروتر
وز خنگ سپهر تیزدو تر
بر هر چه فکنده نور دیده
با نور به هم به آن رسیده
نی رنجکش زمین سم او
نی دستخوش صبا دم او
رانش ز نشان داغ ساده
با داغ تو در بهشت زاده
خضرای فلک چراگه او را
بر دیده روشنان ره او را
آب از نم سلسبیل خورده
سبق از پر جبرئیل برده
برتر بودش سپهر کن سم
از نعل هلال و میخ انجم
باریک و خمیده پیکر ماه
گردد چو رکاب هر سر ماه
باشد ز رکابیش خورد بر
پای تو به او درآورد سر
ای پایه اول تو معراج
نعلین تو فرق عرش را تاج
عمری به هزار دیده افلاک
گردید به گرد خطه خاک
تا کی تو به دیده اش نهی پای
سازی بر سر چو افسرش جای
آن شب که به سیر آسمانی
رفتی ز سرای ام هانی
در پویه براق زیر رانت
جبریل چو برق در عنانت
برداشت قدم ز ریگ بطحا
افراشت علم به سنگ اقصی
بر خیل رسل امامیت داد
در سیر سبل تمامیت داد
این هفت بساط در نوشتی
وز چار رباط درگذشتی
در منزل مه مقام کردی
کار وی ازان تمام کردی
بهر قدمت تمام سر شد
بر چرخ به سروری سمر شد
کاتب ز تو حرف راستی جست
از هر چه نه راست لوح خود شست
چون خامه نهاد بر خطت سر
از مدح تو داد زیب دفتر
زهره ز تو یافت مژده خاص
شد چنگ زنان ذوق رقاص
می رفت رهت به گیسوی چنگ
می ساخت به پایبوست آهنگ
بود آینه صیقل خورشید
عکسی ز رخ تو داشت امید
از روی تو لعمه ای بر آن تافت
رخشندگی این همه ازان یافت
بهرام ز دست خنجر افکند
زیر سم مرکبت سرافکند
در چاوشی رهت کمر بست
وز فخر کلاه گوشه بشکست
بر خورده چو نقطه مشتری مشت
کرده به تو رو، به مهر و مه پشت
چو سایه فتاد در قفایت
تا سرمه خرد زخاک پایت
کیوان که بر این حصار عالی
مشهور بود به کوتوالی
با تو به خلاف پا نیفشرد
روی تو بدید و قلعه بسپرد
از بام زحل عروج کردی
جا بر فلک البروج کردی
از اختر پر دوازه برج
همچون از در دوازده برج
کردند مقدسان نثارت
از تحفه خویش شرمسارت
از نقش جهانیان مقدس
بستی نقشی به چرخ اطلس
کرسی به زمین چو فرشت افتاد
زانجا سایه به عرشت افتاد
بر عرش ز سایه ات رمیدی
محمل سوی وایه ات کشیدی
از ششدره جهت بجستی
وز تنگی روز و شب برستی
ملکی دیدی در او مکان نی
تمییز زمین و آسمان نی
کردی ز عنایت پیاپی
هفتاد هزار پرده را طی
بی پرده جمال دوست دیدی
وز پرده به پردگی رسیدی
گشتی همه دیده پای تا فرق
در پرتو نور او شدی غرق
کردی همه کاینات را گم
چون قطره به موجخیز قلزم
گوشت ز زبان بی زبانی
بشنید کلام جاودانی
ذرات حقیقت تو شد گوش
گوشت ز جهات رست چون هوش
دریافت به تیزهوشی ذوق
از تحت همان حدیث کز فوق
هر نکته ازان شنیده پاک
سرمایه صد هزار ادراک
تورات کلیم ازان ندایی
انجیل مسیح ازان صدایی
بر سقف زبرجدی که رفتی
زان خوبتر آمدی که رفتی
چون ز اوج سپهر آمدی باز
مه رفتی و مهر آمدی باز
شد عالم تیره از تو پر نور
ویرانه گیتی از تو معمور
نور تو میان جان نشیناد
بی نور تو کس جهان مبیناد
بخش ۳ - نخل خامه رطب بار پیراستن و نخلستان نعت خواجه ابرار به آن آراستن علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات: ای صدرنشین تخت کونینبخش ۵ - در معنی عشق صادقان و صدق عاشقان: چون صبح ازل ز عشق دم زد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای اشهب شبرو تو از نور
از ظلمت جسم پیکرش دور
هوش مصنوعی: ای سوار شبپوش، تو از روشنی جدا نیستی و جسمت از تاریکی به دور است.
از زرده مهر گرمروتر
وز خنگ سپهر تیزدو تر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خورشید از زردی خود گرمتر است و آبی آسمان هم تیزتر و سریعتر به نظر میرسد. به نوعی، زیبایی و درخشش خورشید و آسمان را با هم مقایسه میکند و بر شدت گرما و شتاب آسمان تأکید دارد.
بر هر چه فکنده نور دیده
با نور به هم به آن رسیده
هوش مصنوعی: هر چیزی که با نور دیده شده، به وسیله همان نور به هم متصل شده و به یکدیگر رسیده است.
نی رنجکش زمین سم او
نی دستخوش صبا دم او
هوش مصنوعی: زمین به خاطر نشانههای آن نی، دچار رنج و زخم شده و نسیم هم تحت تأثیر او قرار گرفته است.
رانش ز نشان داغ ساده
با داغ تو در بهشت زاده
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نشانهای از عشق یا علاقهای عمیق در دل وجود دارد که به خاطر محبت و ارتباط با معشوق، به نوعی آرامش و خوشبختی در زندگی دست یافته است. این حس در حقیقت نمادی از ارتباط معنوی و روحانی است که میتواند انسان را به اوج زیبایی و سعادت برساند.
خضرای فلک چراگه او را
بر دیده روشنان ره او را
هوش مصنوعی: چرا آسمان سبز، مکانی برای اوست و چگونه حضورت او بر چشمان روشنان نمایان است؟
آب از نم سلسبیل خورده
سبق از پر جبرئیل برده
هوش مصنوعی: آب از چشمهی شیرین نوشیده و فضیلتی از پر جبرئیل گرفته است.
برتر بودش سپهر کن سم
از نعل هلال و میخ انجم
هوش مصنوعی: در بالای آسمان، نشانههایی از نعل ماه و میخ ستارهها وجود دارد که برتری خاصی را به نمایش میگذارد.
باریک و خمیده پیکر ماه
گردد چو رکاب هر سر ماه
هوش مصنوعی: پیکر ماه نازک و خمیده میشود، مانند رکابی که هر سرش به سوی بالا رفته است.
باشد ز رکابیش خورد بر
پای تو به او درآورد سر
هوش مصنوعی: اگر بر اثر زخمهای نBattle در پای تو بخورد، او میتواند سرش را بلند کند و به میدان بیاید.
ای پایه اول تو معراج
نعلین تو فرق عرش را تاج
هوش مصنوعی: تو آغاز و اساسی، معراج تو مثل نعلین است که برتر از عرش میدرخشد.
عمری به هزار دیده افلاک
گردید به گرد خطه خاک
هوش مصنوعی: سالهاست که با هزار چشم به آسمان نگاه کردهام و دور تا دور این سرزمین خاکی را گشتهام.
تا کی تو به دیده اش نهی پای
سازی بر سر چو افسرش جای
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که چرا باید مدام به شخصی که در زندگیات حضور دارد، بیتوجهی کنی و او را نادیده بگیری، در حالی که او به طور مداوم مقام و ارزش بالایی در قلب و ذهن تو دارد. به عبارتی، چرا نباید او را در جایگاهی که شایستهاش است، بپذیری و قدرش را بدانی؟
آن شب که به سیر آسمانی
رفتی ز سرای ام هانی
هوش مصنوعی: شبی که به آسمان سفر کردی و از خانه ام هانی خارج شدی.
در پویه براق زیر رانت
جبریل چو برق در عنانت
هوش مصنوعی: در حرکت اسب شگفتانگیز و سریع، زیر سایهی جبرئیل، مانند برقی که در آسمان میدرخشد.
برداشت قدم ز ریگ بطحا
افراشت علم به سنگ اقصی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حرکت و آغاز کار در مکانی خاص اشاره دارد. تصویر زندهای از کسی که قدم به میان ریگهای بیابان میگذارد و به دنبال هدفی بلند پرچم را برافراشته میکند. این نشاندهنده اراده و تلاش است، به خصوص هنگامی که در برابر موانع و دشواریها قرار دارد.
بر خیل رسل امامیت داد
در سیر سبل تمامیت داد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به گروهی از پیامبران و ائمه اشاره میکند و از آنها به عنوان راهنمایان مسیر حق و کمال یاد میکند. او به اهمیت رهبری آنها در هدایت انسانها و فراهم آوردن زمینههای رشد و تکامل اشاره دارد. در واقع، این بیت بیانگر نقش محوری رهبری در راه یافتن به حقیقت و کمال است.
این هفت بساط در نوشتی
وز چار رباط درگذشتی
هوش مصنوعی: شما در زندگی از همه خوشیها و لذتها بهرهمند شدهاید و از آنچه که موجب محدودیت و رنج میشود عبور کردهاید.
در منزل مه مقام کردی
کار وی ازان تمام کردی
هوش مصنوعی: در خانهات آرامش و مقام را برقرار کردی و کارهای او را به اتمام رساندی.
بهر قدمت تمام سر شد
بر چرخ به سروری سمر شد
هوش مصنوعی: به خاطر حضور تو، تمام عالم به پای تو سر فرود آورد و زندگی به زیبایی و شکوه تبدیل شد.
کاتب ز تو حرف راستی جست
از هر چه نه راست لوح خود شست
هوش مصنوعی: نویسنده به دنبال حقیقت و صداقت از توست و از هر چیزی که نادرست باشد، پاکسازی میکند.
چون خامه نهاد بر خطت سر
از مدح تو داد زیب دفتر
هوش مصنوعی: وقتی قلم بر روی کاغذ مینشیند، به ستایش تو میپردازد و زیبایی دفتر را به نمایش میگذارد.
زهره ز تو یافت مژده خاص
شد چنگ زنان ذوق رقاص
هوش مصنوعی: زهره از وجود تو خوشحال شده و به شوق و حال خوب چنگ زنندگان و رقاصان، شور و شوقی خاص پیدا کرده است.
می رفت رهت به گیسوی چنگ
می ساخت به پایبوست آهنگ
هوش مصنوعی: او در حال رفتن به سوی تو بود و با موهایش برایت آهنگ مینواخت.
بود آینه صیقل خورشید
عکسی ز رخ تو داشت امید
هوش مصنوعی: آینهای که درخشش خورشید را به خود جذب کرده، تصویری از چهره تو را دارد و به همین خاطر امیدوار است.
از روی تو لعمه ای بر آن تافت
رخشندگی این همه ازان یافت
هوش مصنوعی: از چهره زیبای تو، نوری ساطع شده است که باعث درخشش و جذابیتهای زیادی در این جهان شده است.
بهرام ز دست خنجر افکند
زیر سم مرکبت سرافکند
هوش مصنوعی: بهرام به خاطر ضربهی خنجرها، زیر پای اسب تو به خاک افتاد و شرمنده شد.
در چاوشی رهت کمر بست
وز فخر کلاه گوشه بشکست
هوش مصنوعی: او در راهت با تلاش و کوشش گام برداشت و از روی فخر و افتخار، کلاهش را به نشانه ناز و خودبینی کنار زد.
بر خورده چو نقطه مشتری مشت
کرده به تو رو، به مهر و مه پشت
هوش مصنوعی: وقتی که مانند نقطهای از سیاره مشتری به تو نزدیک میشوم، تمام وجودم را برای تو میگذارم و به عشق و زیباییات پناه میبرم.
چو سایه فتاد در قفایت
تا سرمه خرد زخاک پایت
هوش مصنوعی: وقتی سایهات بر زمین بیفتد، مانند سرمهای میشود که از خاک پایت برداشت شده است.
کیوان که بر این حصار عالی
مشهور بود به کوتوالی
هوش مصنوعی: کیوان که به خاطر دیوار بلند و محکم این قلعه شناخته شده بود، به عنوان نگهبان آنجا فعالیت میکرد.
با تو به خلاف پا نیفشرد
روی تو بدید و قلعه بسپرد
هوش مصنوعی: با تو به خاطر اختلاف نظر، قدم نمیزنم و به جای آن به چهرهات نگاه میکنم و به آرامش و امنیت دل میسپارم.
از بام زحل عروج کردی
جا بر فلک البروج کردی
هوش مصنوعی: از بلندای زحل به آسمان صعود کردی و در بین ستارهها جا گرفتی.
از اختر پر دوازه برج
همچون از در دوازده برج
هوش مصنوعی: از ستارهها دوازده برج مانند اینکه از در دوازده برج وارد میشویم.
کردند مقدسان نثارت
از تحفه خویش شرمسارت
هوش مصنوعی: مقدسان به خاطر تو، هدایا و الطاف خود را نثار کردند و از این کارشان شرمنده شدند.
از نقش جهانیان مقدس
بستی نقشی به چرخ اطلس
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن یک طراحی زیبا و خاص اشاره دارد که از آثار جهانیان به عنوان الگویی الهامبخش استفاده شده است. در این تصویر، زیبایی و هماهنگی به گونهای نمایش داده میشود که نشاندهنده عظمت و برازندگی است.
کرسی به زمین چو فرشت افتاد
زانجا سایه به عرشت افتاد
هوش مصنوعی: وقتی کرسی بر زمین سقوط کرد، سایهاش به آسمان رفت.
بر عرش ز سایه ات رمیدی
محمل سوی وایه ات کشیدی
هوش مصنوعی: به خاطر سایه تو که بر عرش قرار گرفته، کاروان من به سمت تو روانه شده است.
از ششدره جهت بجستی
وز تنگی روز و شب برستی
هوش مصنوعی: تو از یک محدودیت رها شدهای و به آزادی و فضا دست یافتهای، بنابراین دیگر در تنگنای روز و شب نخواهی ماند.
ملکی دیدی در او مکان نی
تمییز زمین و آسمان نی
هوش مصنوعی: در آن مکان، نه زمین مشخص بود و نه آسمان، گویی همه چیز در هم آمیخته بود.
کردی ز عنایت پیاپی
هفتاد هزار پرده را طی
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و بخشش تو، به طور مداوم توانستم تمام موانع و پردهها را پشت سر بگذارم.
بی پرده جمال دوست دیدی
وز پرده به پردگی رسیدی
هوش مصنوعی: اگر زیبایی دوست را بدون حجاب دیدی، به دنیای حقیقت و زیبایی واقعی وارد شدی.
گشتی همه دیده پای تا فرق
در پرتو نور او شدی غرق
هوش مصنوعی: وقتی که تمام وجودت را در پرتو روشنی او غرق کردی، از سر تا پا سرتاسر نگاه تو به او مشغول شد.
کردی همه کاینات را گم
چون قطره به موجخیز قلزم
هوش مصنوعی: تو همه جهان را مانند یک قطره در دریای عظیم و پرموج گم کردهای.
گوشت ز زبان بی زبانی
بشنید کلام جاودانی
هوش مصنوعی: گوشت، از زبان بیزبانی، سخن جاودانی را شنید.
ذرات حقیقت تو شد گوش
گوشت ز جهات رست چون هوش
هوش مصنوعی: حقیقت تو به گونهای است که ذرات وجودت به شنیدن و درک از زوایا و جهات مختلف ارتقاء یافتهاند، مانند هوشی که بینش و آگاهی را به ارمغان میآورد.
دریافت به تیزهوشی ذوق
از تحت همان حدیث کز فوق
هوش مصنوعی: با زیرکی و ذوقی که از شنیدن آن سخن به دست میآید، به شناختی عمیق دست مییابیم.
هر نکته ازان شنیده پاک
سرمایه صد هزار ادراک
هوش مصنوعی: هر چیزی که از آن بشنوی، به اندازهای ارزشمند است که میتواند به اندازه صد هزار دانش و فهم مهم باشد.
تورات کلیم ازان ندایی
انجیل مسیح ازان صدایی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف دو کتاب مقدس میپردازد. اشاره میکند که صدای کلام خدا در تورات برای کلیم (پیامبر) و در انجیل برای مسیح نیز شنیده میشود. به این معنا که هر دو کتاب الهی حاوی پیامهای مهم و معنوی هستند که به انسانها راهنمایی میدهند.
بر سقف زبرجدی که رفتی
زان خوبتر آمدی که رفتی
هوش مصنوعی: وقتی از برفراز سنگ زبرجدی بالا رفتی، زیباییای که در آنجا دیدی، بهتر از هر زیبایی دیگر بود که قبلاً تجربه کردهای.
چون ز اوج سپهر آمدی باز
مه رفتی و مهر آمدی باز
هوش مصنوعی: وقتی از اوج آسمان فرود آمدی، مهتاب رفت و خورشید دوباره درخشید.
شد عالم تیره از تو پر نور
ویرانه گیتی از تو معمور
هوش مصنوعی: جهان به خاطر وجود تو از تاریکی به روشنایی رسید و ویرانهها به زندگی و آبادانی تبدیل شدند.
نور تو میان جان نشیناد
بی نور تو کس جهان مبیناد
هوش مصنوعی: نور تو در دل جان نشسته است و بدون نور تو هیچکس قادر به دیدن جهان نیست.