گنجور

بخش ۲ - دست فکرت در سلسله ممکنات زدن و به ذروه توحید واجب برآمدن

هر جا به اثر نظر گمارند
زان پی به در مؤثر آرند
ننهند ز زشته بر خرد بند
گیرند به رشته ریس پیوند
در خط چو قلم فرو نمانند
زان قصه خط نویس خوانند
هر جا بینند رشته تابی
در گردنشان شود طنابی
تا چرخ شوند رهنوردان
وز چرخ به سوی چرخ گردان
هر جا خوانند تازه حرفی
در نامه ز خامه شگرفی
زان حرف به سوی خامه آیند
وز خامه به خامه زن گرایند
از هر چه بود به ملک امکان
در جلوه گری ز جسم تا جان
صد سلسله در میان نهد پای
لیکن همه منتهی به یک جای
از مرکز دایره به هر سوی
باشد خط نصف قطر را روی
کارش به محیط یابد انجام
سیرش به محیط گردد آرام
در دایره کین خطوط پیداست
هر یک به محیط می رود راست
رو زین ره راست گر نپیچی
قدری داری وگر نه هیچی
ای میل به تاب و پیچ کرده
روی از دو جهان به هیچ کرده
یک لحظه ز تاب و پیچ باز آی
هیچند همه ز هیچ باز آی
در گردش این بلند کردار
بین این همه نقش های پرگار
هر نقش اگر چه دلپسند است
آیینه صنع نقشبند است
باید ره دلپسند رفتن
از نقش به نقشبند رفتن
تا چند به نقش بند مانی
آن به که به نقشبند رانی
هر نقش عجب که زیر و بالاست
برهان وجود حق تعالی ست
هر جنس کرم که رهنورد است
از کارگه قدیم فرد است
هر مرغ سخن که در ترانه ست
توحید سرای آن یگانه ست
هر غنچه به شکر او دهانیست
هر برگ گل طری زبانیست
هر لاله که در حریم باغیست
از نور هدایتش چراغیست
از سبزه تر به طرف گلشن
داده خط بندگیش سوسن
با خلعت سبز نیکبختان
رقصان به هوای او درختان
راسخ قدمان باغ دایم
در طاعتش ایستاده قایم
ما را که به تختگاه تعلیم
بنهاده به فرق تاج تکریم
هر تیغ بلا که بر سر آید
گردنکشی از درش نشاید
آن به که ز عنف پاک باشیم
در راه وفاش خاک باشیم
نقد دل و جان به او سپاریم
خود در دو جهان جز او که داریم
آن دم که رسد نفس به آخر
گردد سکرات موت ظاهر
جز دامن فضل او نگیریم
میریم به یاد او چو میریم
نظارگیان این کهن دیر
در مرحله نظر سبک سیر
بالغ نظران آفرینش
روشن بصران تیز بینش
پوشیده درج چرخ دانان
ننوشته درج دهر خوانان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر جا به اثر نظر گمارند
زان پی به در مؤثر آرند
هوش مصنوعی: هر جا که به نظر و توجه بپردازند، از آنجا می‌توانند نتیجه‌گیری‌های مؤثری داشته باشند.
ننهند ز زشته بر خرد بند
گیرند به رشته ریس پیوند
هوش مصنوعی: زشت‌ها را نمی‌گذارند بر خرد بند بزنند و به رشته ریسه وصل شوند.
در خط چو قلم فرو نمانند
زان قصه خط نویس خوانند
هوش مصنوعی: وقتی که در نوشتن خطاهایی وجود داشته باشد، دیگر نمی‌توان آن را به عنوان یک اثر خوب و درست به حساب آورد.
هر جا بینند رشته تابی
در گردنشان شود طنابی
هوش مصنوعی: هر جا که بخواهند به نوعی به هم متصل شوند، احساس وابستگی و ارتباط پیدا می‌کنند.
تا چرخ شوند رهنوردان
وز چرخ به سوی چرخ گردان
هوش مصنوعی: تا زمانی که مسافران به دور چرخ در حال حرکت هستند و از چرخ به سمت چرخ دیگر حرکت می‌کنند.
هر جا خوانند تازه حرفی
در نامه ز خامه شگرفی
هوش مصنوعی: هر جا که درباره موضوعی جدید و تازه صحبت می‌شود، نشان‌دهنده‌ی خلاقیت و مهارت بالای نویسنده است.
زان حرف به سوی خامه آیند
وز خامه به خامه زن گرایند
هوش مصنوعی: از آن سخن به سوی قلم می‌آیند و قلم را به قلم دیگر می‌کشانند.
از هر چه بود به ملک امکان
در جلوه گری ز جسم تا جان
هوش مصنوعی: هرچه در دنیای ممکن وجود دارد، از طریق تجلی و ظهور در جسم و جان به نمایش درمی‌آید.
صد سلسله در میان نهد پای
لیکن همه منتهی به یک جای
هوش مصنوعی: فرد می‌تواند در زندگی مسیرهای مختلفی را انتخاب کند و راه‌های گوناگونی را پیش بگیرد، اما در نهایت همه این راه‌ها به یک هدف یا مقصد واحد ختم می‌شوند.
از مرکز دایره به هر سوی
باشد خط نصف قطر را روی
هوش مصنوعی: هر خطی که از مرکز دایره به سمت پیرامون آن کشیده شود، به عنوان نصف‌النهار شناخته می‌شود.
کارش به محیط یابد انجام
سیرش به محیط گردد آرام
هوش مصنوعی: زمانی که کارش به پایان برسد، سفرش به محیطی جدید و آرامش می‌رسد.
در دایره کین خطوط پیداست
هر یک به محیط می رود راست
هوش مصنوعی: در دایره‌ی کینه، نشانه‌ها مشخص‌اند و هر یک به سمت محیط خود حرکت می‌کنند.
رو زین ره راست گر نپیچی
قدری داری وگر نه هیچی
هوش مصنوعی: اگر از مسیر درست منحرف نشوی، مقداری به دست می‌آوری، وگرنه هیچ چیز نخواهی داشت.
ای میل به تاب و پیچ کرده
روی از دو جهان به هیچ کرده
هوش مصنوعی: ای دل، به خاطر جذابیت و زیبایی‌ات، از هر دو دنیا روی برگردانده‌ای و تو را به هیچ چیز دیگری نمی‌کشم.
یک لحظه ز تاب و پیچ باز آی
هیچند همه ز هیچ باز آی
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه از تردید و پیچیدگی بیرون بیایی، متوجه می‌شوی که همه چیز از هیچ آغاز شده است.
در گردش این بلند کردار
بین این همه نقش های پرگار
هوش مصنوعی: در این دنیای وسیع و پرتحرک، به تماشای آثار و نشانه‌های مختلف بپرداز که به وسیله یک پرگار ایجاد شده‌اند.
هر نقش اگر چه دلپسند است
آیینه صنع نقشبند است
هوش مصنوعی: هر تصویری که زیبا و دلنشین است، در واقع بازتابی از هنر و توانایی خلق آن هنرمند است.
باید ره دلپسند رفتن
از نقش به نقشبند رفتن
هوش مصنوعی: باید برای رسیدن به دلخواهی و خوشایندی، از یک شکل و تصویر به شکل و تصویر دیگر حرکت کرد.
تا چند به نقش بند مانی
آن به که به نقشبند رانی
هوش مصنوعی: چرا مدام خود را درگیر زیبایی‌های فریبنده مانی کردی؟ بهتر است به دنبال کسی باشی که تو را به سمت حقیقت و معنا می‌برد.
هر نقش عجب که زیر و بالاست
برهان وجود حق تعالی ست
هوش مصنوعی: هر تصویری که در این جهان عجیب و شگفت‌انگیز وجود دارد، دلیل وجود خداوند متعال است.
هر جنس کرم که رهنورد است
از کارگه قدیم فرد است
هوش مصنوعی: هر نوع کرمی که وجود دارد، به نوعی از محل و زمان قدیم خود نشأت می‌گیرد و به آن تعلق دارد.
هر مرغ سخن که در ترانه ست
توحید سرای آن یگانه ست
هوش مصنوعی: هر پرنده‌ای که آواز می‌خواند، در واقع به تمجید و ستایش یگانگی و یکتایی خداوند می‌پردازد.
هر غنچه به شکر او دهانیست
هر برگ گل طری زبانیست
هوش مصنوعی: هر غنچه به شکری که در آن است گویی دهانی دارد و هر برگ گل نیز زبانی تازه و شیرین برای بیان احساساتش است.
هر لاله که در حریم باغیست
از نور هدایتش چراغیست
هوش مصنوعی: هر لاله‌ای که در محیطی سرسبز و زیبا رشد می‌کند، نشانه‌ای از روشنایی و هدایت در آن فضاست.
از سبزه تر به طرف گلشن
داده خط بندگیش سوسن
هوش مصنوعی: سوسن با زیبایی و لطافتش به سمت باغی خوشبو و سرسبز راه یافته و نشان از بندگی و خدمت به آنجا دارد.
با خلعت سبز نیکبختان
رقصان به هوای او درختان
هوش مصنوعی: درختان به خاطر او با شادی و سرزندگی تکان می‌خورند و لباس سبز و زیبای خود را به نمایش می‌گذارند.
راسخ قدمان باغ دایم
در طاعتش ایستاده قایم
هوش مصنوعی: افرادی که در راه حقیقت پایدار و استوار هستند، همیشه در حال عبادت و خدمت به خداوند قرار دارند و هیچ‌گاه از این راه خارج نمی‌شوند.
ما را که به تختگاه تعلیم
بنهاده به فرق تاج تکریم
هوش مصنوعی: ما را که به مقام علم و آموزش نشاندند، مانند کسی که با تاج احترام بر سر دارد.
هر تیغ بلا که بر سر آید
گردنکشی از درش نشاید
هوش مصنوعی: هر سختی و مشکلی که به انسان می‌رسد، نباید باعث تکبر و گردن‌کشی او شود.
آن به که ز عنف پاک باشیم
در راه وفاش خاک باشیم
هوش مصنوعی: بهتر است که از خشونت و زورگویی دوری کنیم و در مسیر وفاداری، خاکسار و humble باشیم.
نقد دل و جان به او سپاریم
خود در دو جهان جز او که داریم
هوش مصنوعی: دل و جان‌مان را به او می‌سپاریم، زیرا در این جهان و آن جهان غیر از او هیچ‌کس را نداریم.
آن دم که رسد نفس به آخر
گردد سکرات موت ظاهر
هوش مصنوعی: وقتی که نفس به پایان می‌رسد، نشانه‌های مرگ آشکار می‌شود.
جز دامن فضل او نگیریم
میریم به یاد او چو میریم
هوش مصنوعی: ما جز به دامن رحمت و فضل او نمی‌رسیم و به یاد او، در لحظه‌ی مرگمان نیز خواهیم رفت.
نظارگیان این کهن دیر
در مرحله نظر سبک سیر
هوش مصنوعی: نظارگران این معبد قدیمی در مرحله مشاهده به آسانی و با آرامش می‌نگرند.
بالغ نظران آفرینش
روشن بصران تیز بینش
هوش مصنوعی: افراد با بینش و درک عمیق، توانایی خاصی در مشاهده و درک جزئیات دارند.
پوشیده درج چرخ دانان
ننوشته درج دهر خوانان
هوش مصنوعی: بازیگران سرنوشت چیزهایی را در دل دارند که بر روی آنها نوشته نشده، و سرگذشت زمانه نیز حکایتی را روایت می‌کند که به وضوح درک نمی‌شود.

حاشیه ها

1398/09/02 11:12
محمدامین

سلام و درود
وَ لَن یُؤَخِّرَ اللَّـهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَاۚ وَ اللَّـهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿منافقون/11﴾
آن دم که رسد نفس به آخر
گردد سکرات موت ظاهر
جز دامن فضل او نگیریم
میریم به یاد او چو میریم