گنجور

بخش ۹ - در تبرک جستن به ذکر خواجه که به مقتضای عند ذکرالصالحین تنزل الرحمة ذکر او سرمایه استنزال رحمت نور شهود است و پیرایه استخلاص از رحمت ظهور وجود

کتاب فقر را دیباچه راست
سواد نوک کلک خواجه ماست
کسی چون او به لوح ارجمندان
نزد نقش بدیع نقشبندان
چو فقر اندر قبای شاهی آمد
به تدبیر عبیداللهی آمد
به فقر آن را که لطفش آشنا کرد
به بر گر خرقه ای بودش قبا کرد
ز درویشیش هر کس را نشان است
ردای خواجگی در پاکشان است
جهان باشد به چشمش کشتزاری
نمی خواهد دران جز کشت کاری
ازان دانه کزو آدم به ناکام
ز بستان بهشت آمد بدین دام
هزارش مزرعه در زیر کشت است
که زاد رفتن راه بهشت است
درین مزرع فشاند تخم و دانه
در آن عالم نهد انبار خانه
زمین با همتش یک مشت خاک است
ز مشت خاکش اندر ره چه باک است
ز مشتی خاک کاندر راه بیند
به دامانش کجا گردی نشیند
اگر قیصر وگر فغفور چین است
به گرد خرمن از خوشه چین است
به هر جا افکند طرح زراعت
به رسمی گاوها دارد قناعت
اگر افتد قبول همتش مفت
شود گاو زمین و آسمان جفت
به خرمن کوبی او فضل بیچون
ز ثور آورده گاو از چرخ گردون
فلک را بین کواکب در میانه
ز خرمن هاش یک غربال دانه
به دهقانیش چون داری مسلم
بدان ماند که گویی روح اعظم
که گر حال مرکب یا بسیط است
به جمله فیض احسانش محیط است
گیاهی بهره ور شد از نوالش
ز قوت سوی فعل آمد کمالش
کمال روح اعظم زین چه باشد
بجز ذم وی این تحسین چه باشد
مقام خواجه برتر از گمان است
برون از حد تقریر زبان است
دلش بحریست ز اسرار الهی
ازو یک قطره از مه تا به ماهی
به جنبش چون درآید بحر زخار
به جنبش قطره چون آید پدیدار
چو بنشیند مراتب دیده بر هم
ببندد دیده دل از دو عالم
یکی بیند که در قید یکی نیست
وز آن در تنگنای اندکی نیست
نموده روی در بالا و پست اوست
اگر بسیار اگر کم هر چه هست اوست
کند در هستی او خویش را گم
ببندد از دویی چشم توهم
چو گردد قطره اندر بحر ناچیز
ز بحرش کی بود امکان تمییز
خوش آنانی که سر بر خاک اویند
دل و جان بسته بر فتراک اویند
همه پر مایه از سرمایه او
همه در نور حو از سایه او
مبادا سایه او از جهان دور
ز فقدش دیده ایام بی نور
سنین عمر احرار ملک کیش
به پیشش باد ز ادوار فلک بیش
خصوصا عمر فرزندان نامیش
مفصل دار اخلاق گرامیش
درین زنگارگون کاخ زراندود
بهم یحیی رسوم الفضل والجود
جهان آیینه مقصودشان باد
در آن نور قدم مشهودشان باد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کتاب فقر را دیباچه راست
سواد نوک کلک خواجه ماست
هوش مصنوعی: کتاب فقر را مقدمه‌ای زیبا و جذاب در مورد سواد و توانایی‌های بالای خواجه ما نوشته است.
کسی چون او به لوح ارجمندان
نزد نقش بدیع نقشبندان
هوش مصنوعی: هیچ کس مثل او در میان نقش‌آفرینان بزرگ به خلق آثار نو و منحصر به فرد نمی‌پردازد.
چو فقر اندر قبای شاهی آمد
به تدبیر عبیداللهی آمد
هوش مصنوعی: زمانی که فقر به لباس سلطنتی و مقام شاهی راه یافت، به تدبیر و فکر فردی به نام عبیدالله رسید.
به فقر آن را که لطفش آشنا کرد
به بر گر خرقه ای بودش قبا کرد
هوش مصنوعی: کسی که از لطف و محبت برخوردار شده، حتی اگر در فقر باشد، با دلسوزی و گرمای محبت می‌تواند از وضعیت خود به بهترین شکل بهره بگیرد و خود را با وقار و زیبایی نشان دهد.
ز درویشیش هر کس را نشان است
ردای خواجگی در پاکشان است
هوش مصنوعی: هر کس به نوعی از سادگی و زهد درویشان آگاهی دارد، زیرا لباس و شخصیت خواجگان و افراد مرفه در کنار پاکدامنان واقعی شناخته می‌شود.
جهان باشد به چشمش کشتزاری
نمی خواهد دران جز کشت کاری
هوش مصنوعی: دنیا در نظر او مانند یک کشتزار است و نمی‌خواهد در آن چیزی جز زراعت و کار در آن زمین وجود داشته باشد.
ازان دانه کزو آدم به ناکام
ز بستان بهشت آمد بدین دام
هوش مصنوعی: از آن دانه‌ای که سبب شد آدم از باغ بهشت بیرون برود، در واقع به دام افتادن او بود.
هزارش مزرعه در زیر کشت است
که زاد رفتن راه بهشت است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زمین حاصلخیز زیادی آماده کشت و کار است و این فعالیت‌ها به نوعی باعث رشد و شکوفایی روح و روان انسان می‌شود و می‌تواند او را به سعادتی الهی نزدیک کند.
درین مزرع فشاند تخم و دانه
در آن عالم نهد انبار خانه
هوش مصنوعی: در این زمین، دانه و تخم پراکنده می‌شود و در آن دنیا، انباری برای آن در نظر گرفته شده است.
زمین با همتش یک مشت خاک است
ز مشت خاکش اندر ره چه باک است
هوش مصنوعی: زمین با اراده و تلاش خود، در حقیقت فقط یک تکه خاک است. پس از این تکه خاک، در مسیر زندگی چه نگرانی و دشواری وجود دارد؟
ز مشتی خاک کاندر راه بیند
به دامانش کجا گردی نشیند
هوش مصنوعی: از تکه‌ای خاک که در راه می‌بیند، نمی‌تواند به دامنش بچسبد و ریشه بگیرد.
اگر قیصر وگر فغفور چین است
به گرد خرمن از خوشه چین است
هوش مصنوعی: اگرچه قیصر و فغفور و قدرت‌های بزرگ در دنیا وجود دارند، اما در نهایت همه آن‌ها به کسانی که کار می‌کنند و حاصل زحماتشان را جمع‌آوری می‌کنند وابسته‌اند.
به هر جا افکند طرح زراعت
به رسمی گاوها دارد قناعت
هوش مصنوعی: در هر مکان که کشاورزی انجام شود، گاوها به گونه‌ای زندگی می‌کنند که با سختی‌ها سازگارند و قناعت دارند.
اگر افتد قبول همتش مفت
شود گاو زمین و آسمان جفت
هوش مصنوعی: اگر اراده و نیت شخصی پذیرش پیدا کند، همه چیز برای او فراهم می‌شود و زمین و آسمان نیز به هم می‌رسند تا او به هدفش برسد.
به خرمن کوبی او فضل بیچون
ز ثور آورده گاو از چرخ گردون
هوش مصنوعی: او با زحمتی که می‌کشد، مانند گاوی که از آسمان می‌آید، برکت و نعمت به دست می‌آورد.
فلک را بین کواکب در میانه
ز خرمن هاش یک غربال دانه
هوش مصنوعی: در آسمان ستاره‌ها را ببین که در میان آن‌ها، یکی از دانه‌ها به مانند غربالی از خرمن گندم نمایان است.
به دهقانیش چون داری مسلم
بدان ماند که گویی روح اعظم
هوش مصنوعی: اگر به زمین داری کشاورزی و به کار خود مطمئن هستی، انگار که روح بزرگ‌تری در وجودت قرار دارد.
که گر حال مرکب یا بسیط است
به جمله فیض احسانش محیط است
هوش مصنوعی: اگر حالتی که ما در آن هستیم مرکب یا ساده باشد، در هر صورت در برکات و نعمت‌های خداوند احاطه‌اش وجود دارد.
گیاهی بهره ور شد از نوالش
ز قوت سوی فعل آمد کمالش
هوش مصنوعی: گیاهی از نعمت‌ها و خوراکش بهره‌مند شد و این باعث شد که به فعل و عمل برسد و به کمال خود نزدیک شود.
کمال روح اعظم زین چه باشد
بجز ذم وی این تحسین چه باشد
هوش مصنوعی: کمال روح بزرگ چیست جز اینکه عیب او را بیان کنیم و این ستایش چه معنایی دارد؟
مقام خواجه برتر از گمان است
برون از حد تقریر زبان است
هوش مصنوعی: مقام خواجه فراتر از تصور و گمان‌هاست و نمی‌توان آن را تنها با کلمات و بیان محدود بیان کرد.
دلش بحریست ز اسرار الهی
ازو یک قطره از مه تا به ماهی
هوش مصنوعی: دل او مانند دریا پر از رازهای الهی است، و از آن یک قطره کافی است تا به عظمت و شگفتی برسد.
به جنبش چون درآید بحر زخار
به جنبش قطره چون آید پدیدار
هوش مصنوعی: وقتی دریا به تکاپو می‌افتد، موج‌ها به حرکت درمی‌آیند و هر قطره‌ای که به سطح می‌آید، نمایان می‌شود.
چو بنشیند مراتب دیده بر هم
ببندد دیده دل از دو عالم
هوش مصنوعی: وقتی در حالتی آرامش قرار بگیری، چشمانت را ببندی و دل را از هر دو جهان جدا کنی، به واقع می‌توانی به عمق وجود خود نگاهی بیندازی.
یکی بیند که در قید یکی نیست
وز آن در تنگنای اندکی نیست
هوش مصنوعی: شخصی می‌بیند که تحت هیچ قیدی نیست و از آن در تنگنای محدودی هم قرار ندارد.
نموده روی در بالا و پست اوست
اگر بسیار اگر کم هر چه هست اوست
هوش مصنوعی: هر چه در عالم وجود دارد، چه زیاد و چه کم، همه نشانه‌ای از وجود اوست و اوست که در همه جا خود را نشان می‌دهد.
کند در هستی او خویش را گم
ببندد از دویی چشم توهم
هوش مصنوعی: انسان در زندگی خود ممکن است هویت حقیقی‌اش را فراموش کند و در دوگانگی‌های زندگی گم شود. در این میان، اگر به درستی به چشمان دیگران نگاه کند، ممکن است به حقیقت وجود و جایگاه خود پی ببرد.
چو گردد قطره اندر بحر ناچیز
ز بحرش کی بود امکان تمییز
هوش مصنوعی: وقتی که یک قطره به دریا وارد می‌شود، آنقدر در آن حل می‌شود که دیگر نمی‌توان آن را تشخیص داد.
خوش آنانی که سر بر خاک اویند
دل و جان بسته بر فتراک اویند
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسانی که سرشان بر خاک اوست و دل و جانشان به دام عشق او گرفتار است.
همه پر مایه از سرمایه او
همه در نور حو از سایه او
هوش مصنوعی: همه از نعمت و برکت او بهره‌مند هستند و همه در روشنایی و روشنایی زندگی از تاثیر او قرار دارند.
مبادا سایه او از جهان دور
ز فقدش دیده ایام بی نور
هوش مصنوعی: مراقب باش که سایه او از زندگی‌ات دور نشود، چرا که بدون وجود او، روزگار به شدت تاریک و‌ بی‌نور خواهد شد.
سنین عمر احرار ملک کیش
به پیشش باد ز ادوار فلک بیش
هوش مصنوعی: در زندگی انسان‌های آزاد، ارزش سال‌های عمرشان به مراتب بالاتر از زمان‌هایی است که در چرخش دنیا می‌گذرد.
خصوصا عمر فرزندان نامیش
مفصل دار اخلاق گرامیش
هوش مصنوعی: به ویژه عمر فرزندان او را طولانی کن و اخلاق ارزشمندش را برای آنان فراوان گردان.
درین زنگارگون کاخ زراندود
بهم یحیی رسوم الفضل والجود
هوش مصنوعی: در این کاخ زرد و درخشان، یحیی همواره سنت‌های نیکی و بخشش را پاس می‌دارد.
جهان آیینه مقصودشان باد
در آن نور قدم مشهودشان باد
هوش مصنوعی: جهان همچون آینه‌ای است که هدف آن‌ها در آن روشن است و نور وجودشان در آن قابل مشاهده است.