بخش ۸ - لباس ضراعت پوشیدن و در اقتباس نور شفاعت کوشیدن
ز مهجوری برآمد جان عالم
ترحم یا نبی الله ترحم
نه آخر رحمت للعالمینی
ز محرومان چرا فارغ نشینی
ز خاک ای لاله سیراب برخیز
چو نرگس خواب چند از خواب برخیز
برون آور سر از برد یمانی
که روی توست صبح زندگانی
شب اندوه ما را روز گردان
ز رویت روز ما فیروز گردان
به تن در پوش عنبر بوی جامه
به سر بربند کافوری عمامه
فرو آویز از سر گیسوان را
فکن سایه به پا سرو روان را
ادیم طایفی نعلین پا کن
شراک از رشته جانهای ما کن
جهانی دیده کرده فرش راهند
چو فرش اقبال پابوس تو خواهند
ز حجره پای در صحن حرم نه
به فرق خاک ره بوسان قدم نه
بده دستی ز پا افتادگان را
یکی دلداریی دلدادگان را
اگر چه غرق دریای گناهیم
فتاده خشک لب بر خاک راهیم
تو ابر رحمتی آن به که گاهی
کنی در حال لب خشکان نگاهی
خوش آن کز گرد ره سویت رسیدیم
به دیده گردی از کویت کشیدیم
به مسجد سجده شکرانه کردیم
چراغت را ز جان پروانه کردیم
به گرد روضه ات گشتیم گستاخ
دلی چون پنجره سوراخ سوراخ
زدیم از اشک ابر چشم بی خواب
حریم آستان روضه ات آب
گهی رفتیم ازان ساحت غباری
گهی چیدیم ازو خاشاک و خاری
ازان نور سواد دیده دادیم
وز این بر ریش دل مرهم نهادیم
به سوی منبرت ره بر گرفتیم
ز چهره پایه اش در زر گرفتیم
ز محرابت به سجده کام جستیم
قدمگاهت به خون دیده شستیم
به پای هر ستون قد راست کردیم
مقام راستان درخواست کردیم
ز داغ آرزویت با دل خوش
زدیم از دل به هر قندیل آتش
کنون گر تن نه خاک آن حریم است
بحمدالله که جان آنجا مقیم است
به خود درمانده ایم از نفس خود رای
ببین درمانده ای چند و ببخشای
اگر نبود چو لطفت دستیاری
ز دست ما نیاید هیچ کاری
قضا می افکند از راه ما را
خدا را از خدا درخواه ما را
که بخشد از یقین اول حیاتی
دهد آنگه به کار دین ثباتی
چو هول روز رستاخیز خیزد
به آتش آب روی ما نریزد
کند بااین همه گمراهی ما
تو را اذن شفاعتخواهی ما
چو چوگان سرفکنده آوری روی
به میدان شفاعت امتی گوی
به حسن اهتمامت کار جامی
طفیل دیگران یابد تمامی
بخش ۷ - در معراج وی که از آفتاب رفیع الدرجات ذوالعرش سایه ایست و از معارج قدر آن از ذروه عرش تا حضیض فرش پایه ای: شبی دیباچه صبح سعادتبخش ۹ - در تبرک جستن به ذکر خواجه که به مقتضای عند ذکرالصالحین تنزل الرحمة ذکر او سرمایه استنزال رحمت نور شهود است و پیرایه استخلاص از رحمت ظهور وجود: کتاب فقر را دیباچه راست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز مهجوری برآمد جان عالم
ترحم یا نبی الله ترحم
هوش مصنوعی: از جدایی و دوری، جان عالم به شدت دچار رنج و درد شده است. ای پیامبر خدا، بر ما رحم کن.
نه آخر رحمت للعالمینی
ز محرومان چرا فارغ نشینی
هوش مصنوعی: تو که آخرین نعمت برای جهانیان هستی، چرا از محرومان و نیازمندان بیتفاوتی و غافل شدهای؟
ز خاک ای لاله سیراب برخیز
چو نرگس خواب چند از خواب برخیز
هوش مصنوعی: ای لاله، از خاک سرسبز و مرطوب خود بلند شو و بیدار باش، مانند نرگس که مدت زیادی خوابیده و حالا وقت بیداریاش فرا رسیده است.
برون آور سر از برد یمانی
که روی توست صبح زندگانی
هوش مصنوعی: سر خود را از خواب و غفلت بیرون بیاور و بر روی زیباییهای زندگی که همچون صبحی تازه است، تمرکز کن.
شب اندوه ما را روز گردان
ز رویت روز ما فیروز گردان
هوش مصنوعی: شبهای پر از غم و اندوه ما را با چهرهات به روزی روشن تبدیل کن و روزهایمان را با حضور تو خوشحال و شاداب کن.
به تن در پوش عنبر بوی جامه
به سر بربند کافوری عمامه
هوش مصنوعی: لباس معطر و خوشبویی بر تن کن و برای سر خود عمامهای از کافور ببند.
فرو آویز از سر گیسوان را
فکن سایه به پا سرو روان را
هوش مصنوعی: موهای خود را رها کن و به آرامی بر زمین بریز تا سایهی قد بلند و زیبا به پا بزند.
ادیم طایفی نعلین پا کن
شراک از رشته جانهای ما کن
هوش مصنوعی: از جمعیتی خوش حال برآیید و در ملازمت آنان با دل و جان حضور پیدا کنید.
جهانی دیده کرده فرش راهند
چو فرش اقبال پابوس تو خواهند
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم دنیا بهدنبال رفاه و خوشبختی هستند و همچون فرشی که زیر پای شما پهن میشود، میخواهند به شما احترام بگذارند و از شما استقبال کنند.
ز حجره پای در صحن حرم نه
به فرق خاک ره بوسان قدم نه
هوش مصنوعی: از اتاقم به حیاط حرم میآیم، نه برای اینکه خاک را ببوسم، بلکه برای اینکه قدم بگذارم.
بده دستی ز پا افتادگان را
یکی دلداریی دلدادگان را
هوش مصنوعی: به کسی که به زمین افتاده و ناامید است کمک کن و به دل شاد کردن عاشقان بپرداز.
اگر چه غرق دریای گناهیم
فتاده خشک لب بر خاک راهیم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در دریای گناهان غرق شدهایم، اما بر روی زمین و در خاک قرار داریم.
تو ابر رحمتی آن به که گاهی
کنی در حال لب خشکان نگاهی
هوش مصنوعی: تو مانند ابر رحمت هستی که گاهگاهی با نگاهی به لبهای خشک، برکت و نعمت خود را نازل میکنی.
خوش آن کز گرد ره سویت رسیدیم
به دیده گردی از کویت کشیدیم
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسی که در مسیر خود به تو رسید و از دیدن آثار تو شگفتزده شد.
به مسجد سجده شکرانه کردیم
چراغت را ز جان پروانه کردیم
هوش مصنوعی: به خاطر نور و روشنیات، به شکرانه سجده به مسجد کردیم و جانمان را مانند پروانهای که به چراغ مینشیند، به تو تقدیم کردیم.
به گرد روضه ات گشتیم گستاخ
دلی چون پنجره سوراخ سوراخ
هوش مصنوعی: به دور بارگاه تو با دلی بیپروا گشتیم، همچون پنجرهای که سوراخهای زیادی دارد.
زدیم از اشک ابر چشم بی خواب
حریم آستان روضه ات آب
هوش مصنوعی: ما اشکهای خود را مانند باران از چشمان بیخواب ریختیم و زمین حریم مقدس روضهات را آبی کردیم.
گهی رفتیم ازان ساحت غباری
گهی چیدیم ازو خاشاک و خاری
هوش مصنوعی: ما گاهی از آن مکان دور میشویم و غباری به پا میکنیم و گاهی نیز از آنجا علف و خار میچینیم.
ازان نور سواد دیده دادیم
وز این بر ریش دل مرهم نهادیم
هوش مصنوعی: از آن نور، روشنی چشمانمان را گرفتیم و با این نور، بر زخمهای دل مرهم گذاشتیم.
به سوی منبرت ره بر گرفتیم
ز چهره پایه اش در زر گرفتیم
هوش مصنوعی: ما به سمت منبر تو راهی پیدا کردیم و از نور چهرهات، دلیل و نشانهاش را در ظرفی از طلا گرفتیم.
ز محرابت به سجده کام جستیم
قدمگاهت به خون دیده شستیم
هوش مصنوعی: از عبادتگاه تو با سجده خواستهمان را به دست آوردیم و در این راه، پایگاهت را با اشکهای چشمانمان شستشو دادیم.
به پای هر ستون قد راست کردیم
مقام راستان درخواست کردیم
هوش مصنوعی: ما به احترام هر ستون ایستادیم و از مقام راستین درخواست کردیم.
ز داغ آرزویت با دل خوش
زدیم از دل به هر قندیل آتش
هوش مصنوعی: از عشق و آرزوی تو، دل خوشیهایم را فدای آتش سوزان دلم کردم.
کنون گر تن نه خاک آن حریم است
بحمدالله که جان آنجا مقیم است
هوش مصنوعی: حال که بدن من دیگر از خاک آن مکان نیست، خوشحالم که روح من در آنجا باقی مانده است.
به خود درمانده ایم از نفس خود رای
ببین درمانده ای چند و ببخشای
هوش مصنوعی: ما از خودمان و از افکار و خواستههای خود خسته و ناتوان شدهایم. حالا بیایید ببینیم چقدر از این وضعیت رنج میبریم و اگر امکان دارد، یکدیگر را ببخشیم.
اگر نبود چو لطفت دستیاری
ز دست ما نیاید هیچ کاری
هوش مصنوعی: اگر لطف و همراهی تو نباشد، هرگز از دست ما کاری ساخته نیست.
قضا می افکند از راه ما را
خدا را از خدا درخواه ما را
هوش مصنوعی: خداوند سرنوشت ما را بر وفق میل خود تغییر میدهد و از ما میخواهد که به درگاهش پناه ببریم و از او یاری طلب کنیم.
که بخشد از یقین اول حیاتی
دهد آنگه به کار دین ثباتی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که از یقین و ایمان حقیقی برخوردار باشد، ابتدا زندگی واقعی و حیات معنوی را به دست میآورد و پس از آن میتواند در امور دینی خود ثبات و استقامت داشته باشد.
چو هول روز رستاخیز خیزد
به آتش آب روی ما نریزد
هوش مصنوعی: وقتی روز قیامت فرا میرسد و ترس و وحشت آن آغاز میشود، بر آتش حیات ما تاثیری نخواهد داشت.
کند بااین همه گمراهی ما
تو را اذن شفاعتخواهی ما
هوش مصنوعی: با وجود تمام گمراهیهای ما، نزد تو درخواست شفاعت میکنیم.
چو چوگان سرفکنده آوری روی
به میدان شفاعت امتی گوی
هوش مصنوعی: وقتی که به میدان شفاعت میروی، با غرور و افتادگی مثل چوبی که در بازی چوگان به زمین میکوبند، خود را آماده کن تا به یاری گروهی بیایی.
به حسن اهتمامت کار جامی
طفیل دیگران یابد تمامی
هوش مصنوعی: به دلیل توجه زیبای تو، کار و تلاش من تحت تأثیر دیگران قرار میگیرد و به نفتی تمام میشود.