گنجور

بخش ۶۱ - در شرح احسان های یوسف علیه السلام با اهل زندان و تعبیر کردن وی خواب مقربان پادشاه مصر را و وصیت کردن وی مر یکی ازیشان را که وی را پیش پادشاه یاد کند

ز مادر هر که دولتمند زاید
فروغ دولتش ظلمت زداید
به خارستان رود گلزار گردد
گل از وی نافه تاتار گردد
چو ابر ار بگذرد بر تشنه کشتی
شود از مقدمش خرم بهشتی
چو باد ار در رود در تازه باغی
فروزد از رخ هر گل چراغی
به زندان گر درآید خرم و شاد
کند زندانیان را از غم آزاد
چو زندان بر گرفتاران زندان
شد از دیدار یوسف باغ خندان
همه از مقدم او شاد گشتند
ز بند درد و رنج آزاد گشتند
به گردن غلشان شد طوق اقبال
به پا زنجیرشان فرخنده خلخال
اگر زندانیی بیمار گشتی
اسیر محنت و تیمار گشتی
کمر بستی پی بیمارداریش
خلاصی دادی از تیمارخواریش
وگر جا بر گرفتاری شدی تنگ
سوی تدبیر کارش کردی آهنگ
گشاده رو شدی او را رضا جوی
ز تنگی در گشاد آوردیش روی
وگر بر مفلسی عشرت شدی تلخ
ز ناداری نمودی غره اش سلخ
ز زرداران کلید زر گرفتی
ز عیشش قفل تنگی بر گرفتی
وگر خوابی بدیدی نیکبختی
به گرداب خیال افتاده رختی
شنیدی از لبش تعبیر آن خواب
به خشکی آمدی رختش ز گرداب
دو کس از محرمان شاه آن بوم
ز خلوتگاه قربش مانده محروم
به زندان همدمش بودند و همراز
در آن ماتمکده با وی هم آواز
به یک شب هر یکی دیدند خوابی
کزان در جانشان افتاد تابی
یکی را مژده ده خواب از نجاتش
یکی را مخبر از قطع حیاتش
ولی تعبیر آن زیشان نهان بود
وز آن بر جانشان بار گران بود
به یوسف خواب های خود بگفتند
جواب خواب های خود شنفتند
یکی را گوشمال از دار دادند
یکی را بر در شه بار دادند
جوانمردی که سوی شاه می رفت
به مسندگاه عز و جاه می رفت
چو رو سوی شه مسندنشین کرد
به وی یوسف وصیت اینچنین کرد
که چون در صحبت شه باریابی
به پیشش فرصت گفتار یابی
مرا در مجلسش یاد آوری زود
کزان یادآوری وافر بری سود
بگویی هست در زندان غریبی
ز عدل شاه دوران بی نصیبی
چنینش بی گنه مپسند رنجور
که هست این از طریق معدلت دور
چو خورد آن بهره مند از دولت و جاه
می از قرابه قرب شهنشاه
چنان رفت آن وصیت از خیالش
که بر خاطر نیامد چند سالش
نهال وعده اش مأیوسی آورد
به زندان بلا محبوسی آورد
بلی آن را که ایزد برگزیند
به صدر عز معشوقی نشیند
ره اسباب بر رویش ببندد
رهین این و آنش کم پسندد
نتابد جز سوی خود روی او را
ز هر کس بگسلاند خوی او را
به دست غیر تاراجش نخواهد
به غیر خویش محتاجش نخواهد
نخواهد دست او در دامن کس
اسیر دام خویشش خواهد و بس

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز مادر هر که دولتمند زاید
فروغ دولتش ظلمت زداید
هوش مصنوعی: هر کسی که از مادر با نعمت و ثروت به دنیا بیاید، نور و روشنی مقام و ثروتش به تدریج تاریکی‌های زندگی‌اش را برطرف می‌کند.
به خارستان رود گلزار گردد
گل از وی نافه تاتار گردد
هوش مصنوعی: در میان خارزار، گلستان می‌شود و زیبایی گل از اوج خود، به آنجا می‌رسد.
چو ابر ار بگذرد بر تشنه کشتی
شود از مقدمش خرم بهشتی
هوش مصنوعی: وقتی ابر از بالای سر کسی عبور کند، آن فرد با ورودش به زندگی‌اش احساس شادی و خوشحالی می‌کند؛ گویی که بهشت بر او نازل شده است.
چو باد ار در رود در تازه باغی
فروزد از رخ هر گل چراغی
هوش مصنوعی: اگر بادی در باغی تازه بوزد، از چهره هر گلی نوری می‌تابد.
به زندان گر درآید خرم و شاد
کند زندانیان را از غم آزاد
هوش مصنوعی: اگر شادی و نشاط وارد زندان شود، می‌تواند زندانیان را از غم و اندوه رهایی بخشد و آن‌ها را خوشحال کند.
چو زندان بر گرفتاران زندان
شد از دیدار یوسف باغ خندان
هوش مصنوعی: زمانی که دیدار یوسف، سرشار از شادی و نشاط است، تمام زندانیان تحت تأثیر قرار می‌گیرند و احساسات مثبت و شادی به زندان آنها راه پیدا می‌کند. در این حالت، زندان به مکانی زیبا و دل‌انگیز تبدیل می‌شود.
همه از مقدم او شاد گشتند
ز بند درد و رنج آزاد گشتند
هوش مصنوعی: همه به خاطر آمدن او خوشحال شدند و از زنجیر درد و رنج رهایی یافتند.
به گردن غلشان شد طوق اقبال
به پا زنجیرشان فرخنده خلخال
هوش مصنوعی: به گردن کسانی که اسیرند، نشانه‌ی سعادت آویخته شده و به پاهایشان زنجیری خوش‌یمن بسته شده است.
اگر زندانیی بیمار گشتی
اسیر محنت و تیمار گشتی
هوش مصنوعی: اگر تو در زندان بیماری، و گرفتار رنج و درد شده‌ای،
کمر بستی پی بیمارداریش
خلاصی دادی از تیمارخواریش
هوش مصنوعی: تو با تلاش و کوشش خود، کسی را که در درد و رنج به سر می‌برد نجات دادی و او را از عذاب رهایی بخشیدی.
وگر جا بر گرفتاری شدی تنگ
سوی تدبیر کارش کردی آهنگ
هوش مصنوعی: اگر در شرایط دشواری قرار گرفتی و به تنگنا افتادی، باید به فکر چاره‌جویی و یافتن راه‌حل برای مشکلاتت باشی.
گشاده رو شدی او را رضا جوی
ز تنگی در گشاد آوردیش روی
هوش مصنوعی: چهره‌ات را گشاده کن و رضایت او را جلب کن؛ زیرا او در تنگنایی است و تو باید به او آرامش و دلگرمی بدهی.
وگر بر مفلسی عشرت شدی تلخ
ز ناداری نمودی غره اش سلخ
هوش مصنوعی: اگر در خوشی‌های زندگی به خاطر فقر به تلخی دچار شدی، نباید به آن فقر دچار غفلت شوی.
ز زرداران کلید زر گرفتی
ز عیشش قفل تنگی بر گرفتی
هوش مصنوعی: تو از ثروت و خوشگذرانی بهره‌ای برده‌ای و در عین حال از لذت‌های زندگی خود محافظت کرده‌ای.
وگر خوابی بدیدی نیکبختی
به گرداب خیال افتاده رختی
هوش مصنوعی: اگر خوابی دیدی که نشان از بدبختی دارد، به دام خیال نگرامی و تحت تاثیر آن قرار می‌گیری.
شنیدی از لبش تعبیر آن خواب
به خشکی آمدی رختش ز گرداب
هوش مصنوعی: شنیدی که او از روی لبانش خواب را تعبیر کرد و به خشکی رسیدی، در حالی که لباسش از گرداب بیرون آمده بود.
دو کس از محرمان شاه آن بوم
ز خلوتگاه قربش مانده محروم
هوش مصنوعی: دو نفر از دوستان و نزدیکان شاه، که در آن سرزمین زندگی می‌کنند، از جایگاه نزدیک به او دور مانده‌اند و از نعمت‌های آن محروم هستند.
به زندان همدمش بودند و همراز
در آن ماتمکده با وی هم آواز
هوش مصنوعی: آنها در زندان همراه و همنشین او بودند و در آن مکان غم‌انگیز، با او هم‌صدا بودند.
به یک شب هر یکی دیدند خوابی
کزان در جانشان افتاد تابی
هوش مصنوعی: در یک شب، هر یک از آن‌ها خوابی دیدند که تأثیر عمیقی در وجودشان گذاشت و در دلشان حالتی تازه به وجود آورد.
یکی را مژده ده خواب از نجاتش
یکی را مخبر از قطع حیاتش
هوش مصنوعی: به یکی خبر خوش بده که از خطر نجات یافته است و به دیگری بگو که عمرش به پایان رسیده است.
ولی تعبیر آن زیشان نهان بود
وز آن بر جانشان بار گران بود
هوش مصنوعی: اما معنی آنچه که آنها از آن می‌فهمیدند پنهان بود و این موضوع برایشان دردسرساز و سنگین بود.
به یوسف خواب های خود بگفتند
جواب خواب های خود شنفتند
هوش مصنوعی: به یوسف درباره خواب‌هایشان گفتند و او هم جواب خواب‌هایشان را شنید و توضیح داد.
یکی را گوشمال از دار دادند
یکی را بر در شه بار دادند
هوش مصنوعی: یکی را به خاطر کارهایش تنبیه کردند و برای دیگری به دلیل مقام و جایگاهش احترام قائل شدند.
جوانمردی که سوی شاه می رفت
به مسندگاه عز و جاه می رفت
هوش مصنوعی: مردی جوانمرد به سمت پادشاه روانه شد و در حال رفتن به مکان با شکوه و عالی او بود.
چو رو سوی شه مسندنشین کرد
به وی یوسف وصیت اینچنین کرد
هوش مصنوعی: وقتی که یوسف به سمت شاه رفت و در کنار او نشست، این سخنان را به او گفت.
که چون در صحبت شه باریابی
به پیشش فرصت گفتار یابی
هوش مصنوعی: وقتی که در مجلس پادشاه حاضر شوی، فرصتی برای صحبت کردن پیدا می‌کنی.
مرا در مجلسش یاد آوری زود
کزان یادآوری وافر بری سود
هوش مصنوعی: در مجلس او هر چه زودتر به یاد من بیاور، زیرا که یادآوری او برای من بسیار سودمند است.
بگویی هست در زندان غریبی
ز عدل شاه دوران بی نصیبی
هوش مصنوعی: می‌گویی در زندانی غریب وجود دارد که به دلیل بی‌عدالتی و نقص در حقوق فرزند زمانه، زندگی می‌کند.
چنینش بی گنه مپسند رنجور
که هست این از طریق معدلت دور
هوش مصنوعی: اگر کسی بی‌گناه باشد، نباید او را رنجانید؛ چون این، نشان‌دهنده‌ی ناعدالتی است.
چو خورد آن بهره مند از دولت و جاه
می از قرابه قرب شهنشاه
هوش مصنوعی: وقتی آن فرد خوشبخت از ثروت و مقام خود نوشید، می از ظرف نزدیک به شاه نوشید.
چنان رفت آن وصیت از خیالش
که بر خاطر نیامد چند سالش
هوش مصنوعی: او به قدری از یاد آن وصیت دور شده که حتی بعد از گذشت سال‌ها هم به فکرش نیامده است.
نهال وعده اش مأیوسی آورد
به زندان بلا محبوسی آورد
هوش مصنوعی: درخت امیدی که به ما نوید داده شده، در زندان غم و سختی، حس ناامیدی را به وجود آورده است.
بلی آن را که ایزد برگزیند
به صدر عز معشوقی نشیند
هوش مصنوعی: به یقین، کسی که مورد انتخاب خداوند قرار گیرد، در بالاترین جایگاه و مقام محبوب خود قرار خواهد گرفت.
ره اسباب بر رویش ببندد
رهین این و آنش کم پسندد
هوش مصنوعی: اگر او به خاطر دیگران و به خاطر وابستگی‌هایش، راه‌های پیشرفت را ببندد، این وضعیت را نمی‌پسندد و به دنبالش نخواهد رفت.
نتابد جز سوی خود روی او را
ز هر کس بگسلاند خوی او را
هوش مصنوعی: نور او تنها به سمت خود می‌تابد و نمی‌گذارد کسی به او نزدیک شود، او را از هر موجود دیگری جدا می‌کند.
به دست غیر تاراجش نخواهد
به غیر خویش محتاجش نخواهد
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که مال و دارایی کسی به دست دیگران گرفته نخواهد شد و او هرگز به کسی جز خود نیاز نخواهد داشت. به عبارتی، اشاره دارد به استقلال و مالکیت شخص بر اموال خود و اینکه هیچ کس نمی‌تواند آنها را از او بگیرد.
نخواهد دست او در دامن کس
اسیر دام خویشش خواهد و بس
هوش مصنوعی: کسی که به دامن دیگری وابسته نیست، هیچ‌گاه اجازه نخواهد داد که در دام دیگران گرفتار شود و تنها به دنبال آزادی و استقلال خود است.