بخش ۶ - نعت خواجه ای که خاتم ختمیت در انگشت داشت و مهر خاتمیت بر پشت علیه من الصلوات افضل ها و من التحیات اکمل ها
محمد کش قلم چون نامور ساخت
ز میمش حلقه طوق کمر ساخت
خط لوح عدم زان حرف حک شد
ازان سر حلقه ملک و ملک شد
تواند شد ز سر حالش آگه
خرد باجمله دانش حاش لله
درین دیر مسدس زوست روشن
مثمن روزنی از هشت گلشن
چو پای آراست از خلخال دالش
سر دین پروران شد پایمالش
چه نام است این که در دیوان هستی
بر او نگرفته نامی پیشدستی
زبانم چون ز وی حرفی سراید
دل و جانم زلذت پر برآید
چو نام اینست نام آور چه باشد
مکرم تر بود از هر چه باشد
مکرم شد ز عالم نسل آدم
مکرم تر ویست از هر مکرم
خدا بر سروران سرداریش داد
ز خیل انبیاسالاریش داد
چو آدم در ره هستی قدم زد
ز مهر روی صبح آراش دم زد
ز جودش گر نگشتی راه مفتوح
نبردی ره به جودی کشتی نوح
خلیل از وی نسیمی یافت کآتش
بر او شد همچو خرم گلستان خوش
مسیح از مقدم او مژده گویی
کلیم از مشعل او شعله جویی
به مصر جاهش از کنعان رسیده
غلامی بود یوسف زر خریده
در آن وادی که صالح ناقه کش بود
به یاد محملش با فاقه خوش بود
ز بستان وفا آزاده سروی
ز باغ اصطفی رعنا تذروی
قدش را پایه گردون خرامی
لبش را مایه یحیی العظامی
به بالا سایه بان چتر سحابش
چو زرین قبه بر چتر آفتابش
چو مه را بر سپر تیر اشارت
زد از سبابه معجز بشارت
دو نون شد میم دور حلقه ماه
چهل را ساخت شست او دو پنجاه
بلی چون داشت دستش بر قلم پشت
رقم زد خط شق بر مه به انگشت
نبودش خط ولی زد خط تخجیل
به کلک نسخ بر تورات و انجیل
خرامان سرو وی از سایه آزاد
جهان از سایه سرو وی آباد
ز سایه بود برتر پایه او
زمین و آسمان در سایه او
تنش را بود جان پاک مایه
ندید از جان کسی بر خاک سایه
فلک همچون زمین چون سایه دارش
ندید افتاد در پا سایه وارش
به سنگ از دست دشمن لعل او خست
به مشت ریگ پشت جمله بشکست
گرچه کور شد زان چشم هر خام
چو سرمه ساخت روشن چشم اسلام
دهانش بود از در حقه پر
شد از خون درج مرجان حقه در
یکی دینار بود از حلم و فرهنگ
محک آمد پی دینارش آن سنگ
چو شد معیار او آن سنگ کاری
نشد ظاهر بجز کامل عیاری
پی دیوار ایمان بود کارش
ولی شد چار دای از چار یارش
کجا در راه دین درد آزمایی
که تا یابد به هر دائی دوایی
دوای جان جامی درد او باد
دلش همواره غم پرورد او باد
بخش ۵ - تخصیص مناجات به ناظم بی دستیاری مشارک و مساهم: من آن مرغم که دامم دانه توستبخش ۷ - در معراج وی که از آفتاب رفیع الدرجات ذوالعرش سایه ایست و از معارج قدر آن از ذروه عرش تا حضیض فرش پایه ای: شبی دیباچه صبح سعادت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
محمد کش قلم چون نامور ساخت
ز میمش حلقه طوق کمر ساخت
هوش مصنوعی: محمد قلم را به گونهای بر افراشت که نام او مشهور شد و از شرابش حلقهای به عنوان گردنبند بر کمر ساخت.
خط لوح عدم زان حرف حک شد
ازان سر حلقه ملک و ملک شد
هوش مصنوعی: نقش و نگار سرنوشت به واسطه آن کلام، بر بستر وجود رقم خورد و از آن نقطه، ملک و حاکمیت شکل گرفت.
تواند شد ز سر حالش آگه
خرد باجمله دانش حاش لله
هوش مصنوعی: اگر عقل و دانش درستی داشته باشی، میتوانی از حال او آگاه شوی و با تمام وجود این را درک کنی.
درین دیر مسدس زوست روشن
مثمن روزنی از هشت گلشن
هوش مصنوعی: در این معبد تاریک، نوری از سوی او میتابد که به مانند پنجرهای از هشت باغ شکوفا است.
چو پای آراست از خلخال دالش
سر دین پروران شد پایمالش
هوش مصنوعی: زمانی که پا از زینت آلات پر زرق و برق آراسته شد، دینداران به شدت به تحقیر و بیاعتنایی به او پرداخته و او را زیر پا گذاشتند.
چه نام است این که در دیوان هستی
بر او نگرفته نامی پیشدستی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در جهان و هستی چیزهایی وجود دارند که نامی مشخص برای آنها تعیین نشده است و درک و شناخت آنها ممکن است با چالشهایی همراه باشد. به عبارت دیگر، برخی از وجودها یا مفاهیم به خاطر مشکلاتی در نامگذاری، نادانسته میمانند.
زبانم چون ز وی حرفی سراید
دل و جانم زلذت پر برآید
هوش مصنوعی: وقتی زبانم درباره او سخن بگوید، دل و جانم از شادی و لذت پر میشود.
چو نام اینست نام آور چه باشد
مکرم تر بود از هر چه باشد
هوش مصنوعی: وقتی که این نام، نامی مشهور و برجسته است، دیگر چه چیز میتواند از آن بزرگتر و با احترامتر باشد؟
مکرم شد ز عالم نسل آدم
مکرم تر ویست از هر مکرم
هوش مصنوعی: نسل آدم به خاطر کرامت و شرافتی که دارد، از هر موجود باکرامت دیگری برتر و محترمتر است.
خدا بر سروران سرداریش داد
ز خیل انبیاسالاریش داد
هوش مصنوعی: خدا به پیشوایان و رهبران خود، مقام و قدرتی ارزانى داشته، مانند مقام و رهبری که به پیامبرانش عطا کرده است.
چو آدم در ره هستی قدم زد
ز مهر روی صبح آراش دم زد
هوش مصنوعی: وقتی آدم در مسیر زندگی گام برداشت، از زیبایی صورت صبحگاهیاش الهام گرفت.
ز جودش گر نگشتی راه مفتوح
نبردی ره به جودی کشتی نوح
هوش مصنوعی: اگر از بخشندگی او بهرهمند نشوی، هیچ راهی بهسوی خوشبختی نخواهی داشت. تو باید به دریا و کشتی نجاتی چون کشتی نوح دسترسی پیدا کنی.
خلیل از وی نسیمی یافت کآتش
بر او شد همچو خرم گلستان خوش
هوش مصنوعی: خلیل از او نسیمی دریافت که آتش را بر او چنان گوارا کرد که مانند گلستانی خوشبویی شد.
مسیح از مقدم او مژده گویی
کلیم از مشعل او شعله جویی
هوش مصنوعی: مسیح به خاطر ورود او بشارت میدهد و کلیم از نور او شعلهای میگیرد.
به مصر جاهش از کنعان رسیده
غلامی بود یوسف زر خریده
هوش مصنوعی: غلامی که یوسف را خریده، از کنعان به مصر آمده است.
در آن وادی که صالح ناقه کش بود
به یاد محملش با فاقه خوش بود
هوش مصنوعی: در آن سرزمینی که صالح با شترش سفر میکرد، یادآوری محمل او باعث خوشحالیاش بود.
ز بستان وفا آزاده سروی
ز باغ اصطفی رعنا تذروی
هوش مصنوعی: از باغ وفا، درختی آزاد و زیبا به نام سروی، مشابه درختان باغ اصطفی، از شکوفههای زیبایی برخوردار است.
قدش را پایه گردون خرامی
لبش را مایه یحیی العظامی
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت یک فرد اشاره دارد. قد او مانند پایهای بلند و محکم است که در آسمان میدرخشد و لبانش به میوهای خوشمزه و دلپذیر مانند لبی که جان میبخشد، تشبیه شده است. این توصیف نشاندهندهٔ احساس زیبایی و شکوه است که شخص موردنظر به دیگران القا میکند.
به بالا سایه بان چتر سحابش
چو زرین قبه بر چتر آفتابش
هوش مصنوعی: سایهی چتر ابرهای او، مانند گنبدی طلایی بر فراز خورشیدش قرار دارد.
چو مه را بر سپر تیر اشارت
زد از سبابه معجز بشارت
هوش مصنوعی: وقتی که ماه درخشان بر سپر نور تیر اشاره کرد، با انگشتش معجزهای را نوید داد.
دو نون شد میم دور حلقه ماه
چهل را ساخت شست او دو پنجاه
هوش مصنوعی: دو نون به شکل حرف میم درآمد و دور آن حلقهای به شکل ماه ساخت. انگشت او توانست عدد چهل را به دو عدد پنجاه تقسیم کند.
بلی چون داشت دستش بر قلم پشت
رقم زد خط شق بر مه به انگشت
هوش مصنوعی: بله، زمانی که دستش را بر روی قلم گذاشت و شروع به نوشتن کرد، خطی زیبا و شفاف مانند ماه به وجود آورد.
نبودش خط ولی زد خط تخجیل
به کلک نسخ بر تورات و انجیل
هوش مصنوعی: هیچ نشانی از او نیست، اما با این حال، تأثیری عمیق بر نوشتههای مقدس چون تورات و انجیل گذاشته است.
خرامان سرو وی از سایه آزاد
جهان از سایه سرو وی آباد
هوش مصنوعی: سرو زیبا و دلانگیز او با آرامش و وقار، بهمانند سایهای بر دنیا حضور دارد و همین حضورش باعث رونق و آبادانی جهان میشود.
ز سایه بود برتر پایه او
زمین و آسمان در سایه او
هوش مصنوعی: پایه و اساس او به قدری از قدرت و تاثیرگذاری برخوردار است که زمین و آسمان نیز در سایه او قرار دارند.
تنش را بود جان پاک مایه
ندید از جان کسی بر خاک سایه
هوش مصنوعی: او به تن خود جان پاک دارد، اما از هیچ کسی سایهای بر خاک نمیبیند.
فلک همچون زمین چون سایه دارش
ندید افتاد در پا سایه وارش
هوش مصنوعی: آسمان مانند زمین، سایهاش را نداشت و همچون سایهای بر زمین افتاد.
به سنگ از دست دشمن لعل او خست
به مشت ریگ پشت جمله بشکست
هوش مصنوعی: برای مقابله با دشمن و سختیهای او، از سنگینی مصیبتها و مشکلات نمیتوان به سادگی گذشت. تحمل سختیها و فشارها میتواند انسان را خسته کند، اما در نهایت مقاومت و ایستادگی میتواند به پیروزی و شکستن مشکلات منجر شود.
گرچه کور شد زان چشم هر خام
چو سرمه ساخت روشن چشم اسلام
هوش مصنوعی: هرچند که برخی افراد نادان و خام به خاطر جهالت خود درک درستی از حقایق ندارند، اما با شناخت واقعی حقیقت و ایمان به آن، چشمانشان روشن میشود و مسیر روشنتری پیدا میکنند.
دهانش بود از در حقه پر
شد از خون درج مرجان حقه در
هوش مصنوعی: او به زبانش از دروغ و فریب پر شده و به جای آنکه حقیقت را بیان کند، از کلمات شیرین و زیبا استفاده میکند.
یکی دینار بود از حلم و فرهنگ
محک آمد پی دینارش آن سنگ
هوش مصنوعی: یک دینار به عنوان نماد دانش و ادب است، که به خاطر آن، سنگی محکم و قوی به سمت آن میآید. یعنی که ارزش واقعی افراد از علم و فرهنگشان نشأت میگیرد و این ویژگیها جذب کنندهاند.
چو شد معیار او آن سنگ کاری
نشد ظاهر بجز کامل عیاری
هوش مصنوعی: وقتی که او معیار را بر اساس سنگکاری قرار داد، هیچ چیز جز ویژگیهای کامل و بینقص ظاهر نشد.
پی دیوار ایمان بود کارش
ولی شد چار دای از چار یارش
هوش مصنوعی: او در جستجوی ایمان و حقیقت بود، اما در نهایت به چهار دیوار عاطفی و وابستگیهایش رسید.
کجا در راه دین درد آزمایی
که تا یابد به هر دائی دوایی
هوش مصنوعی: در کجای مسیر حقیقت و اعتقاد باید تلاش کنی که در نهایت بتوانی برای هر دشواری راه حلی پیدا کنی؟
دوای جان جامی درد او باد
دلش همواره غم پرورد او باد
هوش مصنوعی: درد دل او همواره با غم همراه است و تنها چیزی که میتواند تسکین دهندهی او باشد، همان جام است.