بخش ۵ - تخصیص مناجات به ناظم بی دستیاری مشارک و مساهم
من آن مرغم که دامم دانه توست
فسون وحشتم افسانه توست
تویی کاسباب کارم ساز کردی
در نعمت به رویم بازی کردی
کرامت کردی از خدمت پسندی
به توفیق سجودم سربلندی
به راهت سرمه سا کردی جبینم
کشیدی سرمه چشم راه بینم
زبانم را به ذکر خود گشادی
دلم را ذوق یاد خویش دادی
به شیرینی و چربی از زبانم
نهادی لقمه خوش در دهانم
نه بر دندان ازو کوبی رسیده
نه از خوردن گلو رنجش کشیده
به شکر آن شکر گفتاریم ده
ز تلخی رسته شیرین کاریم ده
به بد گفتن زبان من مگردان
زبان من زیان من مگردان
ز کلکم گر جهد حرف خطایی
کزان پیش آیدم چون و چرایی
خط عفوم بر آن حرف خطاکش
چو کلکم زان میفکن در کشاکش
گیاهی ام وفا پرورده تو
ز آب و گل برون آورده تو
سرم هست از هوا هر سوی مایل
ولی پایم به کوی توست در گل
گلی کان پای من گیرد به کویت
ازان گل به که ندهد رنگ و بویت
چو غنچه یکدلم گردان درین باغ
چو لاله کن نشانمندم یه یک داغ
درین ره حاصلی چون یکدلی نیست
دو دل بودن به جز بی حاصلی نیست
نبیند پسته یک مغز خندان
چو بادام دو مغز آزار سندان
چو خوشه پرورد صد دانه در بر
به هر دانه رسد تیغیش بر سر
چو غنچه یکدل آمد بر وی از خار
نیابد با هزاران خنجر آزار
گناه من اگر از حد برون است
هزاران بار ازان فضلت فزون است
اگر باشد دو صد خرمن گناهم
توانی سوختن از برق آهم
وگر باشد ز عصیان صد کتابم
توانی شستن از چشم پرآبم
به هر گلرخ که کردم سرخ دیده
کنون از هر مژه خونم چکیده
خیال روی او از دیده شویم
از آن رو اشک سرخ آید به رویم
نظر گر سعی در بی آبیم کرد
سرشک آبی به روی کارم آورد
دو چشم من دو رود است از ندامت
همین بس آبرویم در قیامت
ازین سودا رسم شاید به سودی
رسان از من به پیغمبر درودی
بخش ۴ - دست برداشتن به مناجات به دستیاری ارباب حاجات: خداوندا ز هستی ساده بودیمبخش ۶ - نعت خواجه ای که خاتم ختمیت در انگشت داشت و مهر خاتمیت بر پشت علیه من الصلوات افضل ها و من التحیات اکمل ها: محمد کش قلم چون نامور ساخت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من آن مرغم که دامم دانه توست
فسون وحشتم افسانه توست
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای هستم که از دانه تو تغذیه میکند و افسون و سحر وحشت من، داستان توست.
تویی کاسباب کارم ساز کردی
در نعمت به رویم بازی کردی
هوش مصنوعی: تو تمام وسایل و ابزارهای لازم را برای من آماده کردی و در نعمت و خوشبختی، با من بازی کردی.
کرامت کردی از خدمت پسندی
به توفیق سجودم سربلندی
هوش مصنوعی: تو به من بزرگواری کردی و به خاطر پسندیدنت، باعث شدی که به سجده بیفتم و از این سجده افتخار و سربلندی پیدا کنم.
به راهت سرمه سا کردی جبینم
کشیدی سرمه چشم راه بینم
هوش مصنوعی: تو برای من ارزش زیادی داری، به خاطر همین بر جبینم نشانههای عشق و امید نمایان کردی و چشمان من را به دیدن مسیرت روشن ساختی.
زبانم را به ذکر خود گشادی
دلم را ذوق یاد خویش دادی
هوش مصنوعی: زبانم را به ذکر خود وا کردی و دلم را با یاد تو شاد کردی.
به شیرینی و چربی از زبانم
نهادی لقمه خوش در دهانم
هوش مصنوعی: به خاطر طعم شیرین و خوشمزهای که بر زبانم گذاشتی، لقمهای لذتبخش در دهانم قرار گرفتی.
نه بر دندان ازو کوبی رسیده
نه از خوردن گلو رنجش کشیده
هوش مصنوعی: شخص نه به دلیل فشاری که به دندانش وارد میشود، و نه به خاطر درد و رنج ناشی از خوردن و بلع، مشکلاتی را تجربه کرده است.
به شکر آن شکر گفتاریم ده
ز تلخی رسته شیرین کاریم ده
هوش مصنوعی: به خاطر شکرگزاری، زبان خود را شیرین و خوشگفتار قرار میدهیم و از تلخیها فاصله میگیریم تا به کارهای شیرین و خوشایند بپردازیم.
به بد گفتن زبان من مگردان
زبان من زیان من مگردان
هوش مصنوعی: زبان من را به بدگویی نگردان، چون این کار برای من آسیبزننده است.
ز کلکم گر جهد حرف خطایی
کزان پیش آیدم چون و چرایی
هوش مصنوعی: اگر از شما خطایی سر بزند که باعث شود من پیش از این به آن اشاره کنم، در آن صورت بحث و گفتوگو آغاز خواهد شد.
خط عفوم بر آن حرف خطاکش
چو کلکم زان میفکن در کشاکش
هوش مصنوعی: هرچند ادا و حرف خطا باشد، اما به یاد داشته باش که آنچه گفتی در عمل تو عفویت و پاکی دارد. پس در شرایط دشوار، به آن ایمان داشته باش و از آن دست برندار.
گیاهی ام وفا پرورده تو
ز آب و گل برون آورده تو
هوش مصنوعی: من گیاهی هستم که تو با محبت و مهرت مرا پرورش دادهای و از آب و خاک شکل دادهای.
سرم هست از هوا هر سوی مایل
ولی پایم به کوی توست در گل
هوش مصنوعی: سرم پر از خواب و خیال است و تمایلی به سفر به سوی دیگران دارم، اما پاهایم در مسیر تو فرو رفته و به تو وابسته است.
گلی کان پای من گیرد به کویت
ازان گل به که ندهد رنگ و بویت
هوش مصنوعی: اگر گلی در کوی تو پای مرا بگیرد، آن گل برای من بهتر است تا گلی که رنگ و بویش را به من ندهد.
چو غنچه یکدلم گردان درین باغ
چو لاله کن نشانمندم یه یک داغ
هوش مصنوعی: به مانند غنچهای تنها، مرا در این باغ مانند لالهای نشاندار بگردان، چرا که به خاطر یک زخم عمیق، دلbroken هستم.
درین ره حاصلی چون یکدلی نیست
دو دل بودن به جز بی حاصلی نیست
هوش مصنوعی: در این مسیر تنها چیزی که ارزش دارد، یکدلی است و داشتن دو دل تنها باعث بینتیجه ماندن میشود.
نبیند پسته یک مغز خندان
چو بادام دو مغز آزار سندان
هوش مصنوعی: پسته هرگز نمیتواند مثل بادام دو مغز خوشحال و سرزنده را ببیند، زیرا بادام به خاطر ساختارش، دنیا را به شکل متفاوتی تجربه میکند و این تفاوت میتواند برای پسته آزاردهنده باشد.
چو خوشه پرورد صد دانه در بر
به هر دانه رسد تیغیش بر سر
هوش مصنوعی: وقتی خوشهای صد دانه را در خود دارد، به هر کدام از آن دانهها یک تیغ میرسد.
چو غنچه یکدل آمد بر وی از خار
نیابد با هزاران خنجر آزار
هوش مصنوعی: زمانی که دل یک غنچه به سراغ او میآید، دیگر با هیچ آسیبی از خار مواجه نمیشود، حتی اگر هزاران خنجر هم به او برسد.
گناه من اگر از حد برون است
هزاران بار ازان فضلت فزون است
هوش مصنوعی: اگرچه اشتباهات من بسیار زیاد و نابخشودنی است، اما رحمت و بخشش تو هزاران بار بیشتر از آنهاست.
اگر باشد دو صد خرمن گناهم
توانی سوختن از برق آهم
هوش مصنوعی: اگرچه گناهم بسیار زیاد باشد، اما میتوانی با شدت و قدرتی که دارم، آن را به سرعت بسوزانی.
وگر باشد ز عصیان صد کتابم
توانی شستن از چشم پرآبم
هوش مصنوعی: اگر از خطاهایم صد کتاب هم بنویسید، نمیتوانید اشکهای من را پاک کنید.
به هر گلرخ که کردم سرخ دیده
کنون از هر مژه خونم چکیده
هوش مصنوعی: هر بار که به چهره زیبایی نگاه کردم، حالا از هر چشمم اشک میریزد.
خیال روی او از دیده شویم
از آن رو اشک سرخ آید به رویم
هوش مصنوعی: تصویر چهرهی او از ذهنم نمیرود و به همین دلیل، اشکهای سرخ و داغ به چهرهام میآید.
نظر گر سعی در بی آبیم کرد
سرشک آبی به روی کارم آورد
هوش مصنوعی: اگر کسی در تلاش باشد که مرا بیاحساس و بیحالت ببیند، اشک من به نوعی نشاندهندهی عمق احساساتم خواهد بود.
دو چشم من دو رود است از ندامت
همین بس آبرویم در قیامت
هوش مصنوعی: چشمهای من مثل دو رود گریه میکند از پشیمانی و همین برای حفظ آبرویم در روز قیامت کافی است.
ازین سودا رسم شاید به سودی
رسان از من به پیغمبر درودی
هوش مصنوعی: شاید از این فکر به نتیجهای مثبت برسم و پیامی از من به پیامبر برسانم.