بخش ۳۱ - مشورت کردن برادران با یکدیگر که چه حیله سازند که یوسف را از پیش پدر دور سازند
چو گردد کشته پنهان ماند این راز
ز کشته بر نیاید هرگز آواز
یکی گفت این به بی دینیست راهی
که اندیشیم قتل بی گناهی
اگر اسب جفا رانیم آخر
نه تا کشتن مسلمانیم آخر
غرض زین بقعه بیرون بردن اوست
نه کشتن یا زدن یا بردن اوست
همان به کافکنیمش از پدر دور
به هایل وادیی محروم و مهجور
بیابانی در او جز دام و دد نی
به جز روباه و گرگ از نیک و بد نی
نباشد آب او جز اشک نومید
نباشد نان او جز قرص خورشید
نه در وی سایه ای جز در شب تار
نه در وی بستری جز نشتر خار
چو یکچند اندر او آرام گیرد
به مرگ خویشتن بی شک بمیرد
نگشته تیغ ما رنگین به خونش
رهیم از تیغ نیرنگ و فسونش
دگر یک گفت قتل دیگر است این
چه جای قتل ازان هم بدتر است این
به یکدم زیر خنجر جان سپردن
به است از گرسنه یا تشنه مردن
صواب آنست کاندر دور و نزدیک
طلب داریم چاهی تنگ و تاریک
ز صدر عزت و جاه افکنیمش
به صد خواری در آن چاه افکنیمش
بود کانجا نشیند کاروانی
برآساید در آن منزل زمانی
به چاه اندر کسی دلوی گذارد
به جای آب ازان چاهش برآرد
به فرزندیش گیرد یا غلامی
کند در بردن وی تیزگامی
شود پیوند او زینجا بریده
به وی از ما گزندی نارسیده
چو گفت او قصه چاه پر آسیب
شدند آنان همه بر چه سراشیب
ز غور چاه مکر خود نه آگاه
همه بی ریسمان رفتند در چاه
گرفته با پدر در دل نفاقی
بر آن تزویر کردند اتفاقی
وز آن پس رو به کار خود نهادند
به فردا وعده آن کار دادند
چو آید مشکلی پیش خردمند
کزان مشکل فتد در کار او بند
کند عقل دگر با عقل خود یار
که تا در حل آن گردد مددگار
ز یک شمعش نگیرد نور خانه
فروزد شمع دیگر در میانه
ولی هست این سخن در راست بینان
به صدر راستی بالانشینان
نه در کجرو حریفان کج اندیش
که گردد از دو کجرو کجروی بیش
چو مجلس ساختند اخوان یوسف
برای مشورت در شان یوسف
یکی گفت او ز حسرت خون ما ریخت
به خونریزیش باید حیله انگیخت
ز دشمن ریز خون چون یافتی دست
که از دستش به خونریزی توان رست
بخش ۳۰ - خواب دیدن یوسف علیه السلام که آفتاب و ماه و یازده ستاره وی را سجده می برند و شنیدن اخوان آن را و زیادت شدن حسد ایشان: خوش آن کز بند صورت باز رستهبخش ۳۲ - رفتن برادران پیش پدر و درخواست کردن که یوسف را علیه السلام همراه خود به صحرا برند: جوانمردان که از خود رستگانند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو گردد کشته پنهان ماند این راز
ز کشته بر نیاید هرگز آواز
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به طور پنهانی کشته شود، این راز باقی میماند و هرگز از آن کشته صدایی شنیده نمیشود.
یکی گفت این به بی دینیست راهی
که اندیشیم قتل بی گناهی
هوش مصنوعی: یکی گفت که این راهی که به آن فکر میکنیم، بیدینی است و منجر به قتل بیگناهی میشود.
اگر اسب جفا رانیم آخر
نه تا کشتن مسلمانیم آخر
هوش مصنوعی: اگر بر اسب ظلم و ستم کنیم، در نهایت به کشتن مسلمانان میانجامد.
غرض زین بقعه بیرون بردن اوست
نه کشتن یا زدن یا بردن اوست
هوش مصنوعی: هدف از این مکان، خارج کردن اوست، نه کشتن یا زدن یا بردن او.
همان به کافکنیمش از پدر دور
به هایل وادیی محروم و مهجور
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که بهتر است از پدر فاصله بگیریم و به مکانی بیکس و دور برویم که عدم امکانات و سکوت آن حس میشود.
بیابانی در او جز دام و دد نی
به جز روباه و گرگ از نیک و بد نی
هوش مصنوعی: این متن اشاره به یک بیابان دارد که تنها موجودات وحشی مانند دام و دد در آن زندگی میکنند و خبری از چیزهای خوب و بد نیست. در این بیابان فقط روباه و گرگ وجود دارند، که نشاندهندهی محیطی خشن و بیرحم هستند.
نباشد آب او جز اشک نومید
نباشد نان او جز قرص خورشید
هوش مصنوعی: آب او تنها به شکل اشکهای ناامیدی است و نان او جز نوری که از خورشید میتابد، نیست.
نه در وی سایه ای جز در شب تار
نه در وی بستری جز نشتر خار
هوش مصنوعی: در او تنها در تاریکی شب سایهای وجود ندارد و هیچ آرامشی جز درد و رنج نیست.
چو یکچند اندر او آرام گیرد
به مرگ خویشتن بی شک بمیرد
هوش مصنوعی: وقتی مدتی در جایی آرام بگیرد، به یقین به مرگ خودش نزدیک میشود.
نگشته تیغ ما رنگین به خونش
رهیم از تیغ نیرنگ و فسونش
هوش مصنوعی: ما با تیغ خود به خون او رنگین نشدهایم، بلکه از نیروی فریب و حقههای او دوری میجوئیم.
دگر یک گفت قتل دیگر است این
چه جای قتل ازان هم بدتر است این
هوش مصنوعی: این یکی دیگر از قتلهاست که در واقع بدتر از آن چیزی است که قبلاً اتفاق افتاده.
به یکدم زیر خنجر جان سپردن
به است از گرسنه یا تشنه مردن
هوش مصنوعی: مردن به خاطر تیزی و درد خنجر بهتر از این است که به خاطر گرسنگی یا تشنگی بمیری.
صواب آنست کاندر دور و نزدیک
طلب داریم چاهی تنگ و تاریک
هوش مصنوعی: درست این است که در هر دو حال، چه از دور و چه از نزدیک، به دنبال چیزی بگردیم که ممکن است دشوار و ناپیدا باشد.
ز صدر عزت و جاه افکنیمش
به صد خواری در آن چاه افکنیمش
هوش مصنوعی: ما او را از مقام و اعتبارش پایین میآوریم و به شدت به ذلت و خواریش میافزاییم و در جهالت و پایینترین جایگاهها قرار میدهیم.
بود کانجا نشیند کاروانی
برآساید در آن منزل زمانی
هوش مصنوعی: در آنجا کاروانی وجود دارد که در آنجا مدتی آرام میگیرد.
به چاه اندر کسی دلوی گذارد
به جای آب ازان چاهش برآرد
هوش مصنوعی: کسی در چاه دلش را میگذارد تا به جای آب از چاهش چیزی بیرون بیاورد.
به فرزندیش گیرد یا غلامی
کند در بردن وی تیزگامی
هوش مصنوعی: کسی به فرزندی او را میپذیرد یا به خدمت میگیرد و در هنگام حمل او، بسیار سریع و چابک عمل میکند.
شود پیوند او زینجا بریده
به وی از ما گزندی نارسیده
هوش مصنوعی: ارتباط او از اینجا قطع میشود و از ما هیچ آسیبی به او نخواهد رسید.
چو گفت او قصه چاه پر آسیب
شدند آنان همه بر چه سراشیب
هوش مصنوعی: وقتی او از داستان چاه گفت، همه آنها دچار آسیب و گرفتاری شدند و در وضعیتی دشوار قرار گرفتند.
ز غور چاه مکر خود نه آگاه
همه بی ریسمان رفتند در چاه
هوش مصنوعی: در عمق چاه، کسی از نیرنگ خود باخبر نیست و همه بدون هیچ راهی به درون چاه سقوط میکنند.
گرفته با پدر در دل نفاقی
بر آن تزویر کردند اتفاقی
هوش مصنوعی: در دل پدر، نفاقی وجود دارد و بر اساس آن، برنامهریزی و دوگانگی ایجاد شده است.
وز آن پس رو به کار خود نهادند
به فردا وعده آن کار دادند
هوش مصنوعی: سپس به کار خود پرداختند و وعده دادند که آن کار را فردا انجام خواهند داد.
چو آید مشکلی پیش خردمند
کزان مشکل فتد در کار او بند
هوش مصنوعی: وقتی برای فردی با عقل و درایت مشکلی پیش میآید، او میتواند از آن مشکل بهرهبرداری کند و در کارش پیشرفت کند.
کند عقل دگر با عقل خود یار
که تا در حل آن گردد مددگار
هوش مصنوعی: عقل باید با عقل دیگر همکاری کند تا در حل مشکلات و چالشها به یکدیگر کمک کنند.
ز یک شمعش نگیرد نور خانه
فروزد شمع دیگر در میانه
هوش مصنوعی: نور خانه از یک شمع تامین نمیشود، بلکه شمع دیگری هم در وسط میسوزد و به روشنی کمک میکند.
ولی هست این سخن در راست بینان
به صدر راستی بالانشینان
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که در میان افرادی که به حقیقت و واقعیت توجه دارند، این سخن وجود دارد که اصل و بنیاد راستگویی در جایگاه والای خود قرار دارد.
نه در کجرو حریفان کج اندیش
که گردد از دو کجرو کجروی بیش
هوش مصنوعی: نه با کسانی که راه نادرست میپیمايند و منششان ناپسند است، همراهی کن؛ چون در نتیجه این همراهی فقط به انحراف و کجرویهای بیشتر دچار خواهی شد.
چو مجلس ساختند اخوان یوسف
برای مشورت در شان یوسف
هوش مصنوعی: هنگامی که برادران یوسف دور هم جمع شدند تا دربارهٔ وضعیت یوسف با یکدیگر مشورت کنند.
یکی گفت او ز حسرت خون ما ریخت
به خونریزیش باید حیله انگیخت
هوش مصنوعی: یکی گفت که آن فرد به خاطر حسرتی که دارد، به ریختن خون ما اقدام کرده است و برای مقابله با خونریزی او باید تدبیر و نقشهای کشید.
ز دشمن ریز خون چون یافتی دست
که از دستش به خونریزی توان رست
هوش مصنوعی: زمانی که از دشمن خود زخم و خون ریزی دیدی، بدان که نمیتوانی از دست او نجات پیدا کنی.