گنجور

بخش ۳ - ترتیب دلایل هستی واجب تعالی نمودن و ترغیب به تامل در آن فرمودن

دلا تا کی درین کاخ مجازی
کنی مانند طفلان خاک بازی
تویی آن دست پرور مرغ گستاخ
که بودت آشیان بیرون ازین کاخ
چرا زان آشیان بیگانه گشتی
چو دونان جغد این ویرانه گشتی
بیفشان بال و پر ز آمیزش خاک
بپر تا لنگر ایوان افلاک
ببین در رقص ازرق طیلسانان
ردای نور بر عالم فشانان
همه دور شباروزی گرفته
به مقصد راه فیروزی گرفته
ولی هر یک چو گوی از جنبش خاص
به چوگان ارادت گشته رقاص
یکی از غرب رو در شرق کرده
یکی در غرب کشتی غرق کرده
شده گرم از یکی هنگامه روز
یکی شب را شده هنگامه افروز
یکی حرف سعادت نقش بسته
یکی سر رشته دولت گسسته
چنان گرمند در منزل بریدن
کزین جنبش ندانند آرمیدن
ز رنج راهشان فرسودگی نی
میان را درد و پا را سودگی نه
چه داند کس که چندین در چه کارند
همه تن رو شده رو در که دارند
به هر دم تازه نقشی می نمایند
ولیکن نقشبندی را نشایند
عنان تا کی به دست شک سپاری
به هر یک روی «هذا ربی » آری
خلیل آسا در ملک یقین زن
نوای «لا احب الآفلین » زن
کم هر وهم و ترک هر شکی کن
رخ «وجهت وجهی » در یکی کن
یکی بین و یکی دان و یکی گوی
یکی خواه و یکی خوان و یکی جوی
ز هر ذره بدو رویی و راهیست
بر اثبات وجود او گواهیست
بود نقش دل هر هوشمندی
که باید نقش ها را نقشبندی
به لوحی گر هزاران حرف پیداست
نیاید بی قلمزن یک الف راست
درین ویرانه نتوان یافت خشتی
برون از قالب نیکو سرشتی
به خشت از کلک انگشتان نوشته ست
که آن را دست دانایی سرشته ست
ز لوح خشت چون این حرف خوانی
ز حال خشت زن غافل نمانی
به عالم این همه مصنوع ظاهر
به صانع چون نه یی مشغول خاطر
چو دیدی کار رو در کارگر دار
قیاس کارگر از کار بردار
دم آخر کزان کس را گذر نیست
سر و کار تو جز با کارگر نیست
بدو آر از همه روی ارادت
و زو جو ختم کارت بر سعادت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا تا کی درین کاخ مجازی
کنی مانند طفلان خاک بازی
هوش مصنوعی: ای دل، تا کی در این دنیای فانی و بی‌ارزش وسوسه‌ها و سرگرمی‌های کودکانه می‌پردازی؟
تویی آن دست پرور مرغ گستاخ
که بودت آشیان بیرون ازین کاخ
هوش مصنوعی: تو همان پرورش یافته‌ای هستی که مانند یک مرغ جسور، لانه‌ات در این کاخ نیست.
چرا زان آشیان بیگانه گشتی
چو دونان جغد این ویرانه گشتی
هوش مصنوعی: چرا از آن منزلت و جایگاه خود فاصله گرفتی و مانند جغدهایی که در خرابه‌ها زندگی می‌کنند، بیگانه و تنها شده‌ای؟
بیفشان بال و پر ز آمیزش خاک
بپر تا لنگر ایوان افلاک
هوش مصنوعی: بپر تا بتوانی با دلی پر از انرژی و شور، از زمین و خاک بلند شوی و به اوج آسمان‌ها برسی. این پرواز تو می‌تواند تو را به جایی بالا ببرد که به عظمت و حال و هوای هستی پی ببری.
ببین در رقص ازرق طیلسانان
ردای نور بر عالم فشانان
هوش مصنوعی: آن‌را ببین که چگونه در رقص، پرندگان آبی با پوشش نورانی خود، روشنی را در جهان پخش می‌کنند.
همه دور شباروزی گرفته
به مقصد راه فیروزی گرفته
هوش مصنوعی: همه در مدت شب و روز به سمت هدف خود در تلاش هستند و مسیر موفقیت را انتخاب کرده‌اند.
ولی هر یک چو گوی از جنبش خاص
به چوگان ارادت گشته رقاص
هوش مصنوعی: هر یک از آنها همچون گوی‌هایی هستند که با حرکات خاص خود در بازی چوگان به دور می‌چرخند و در واقع به نوعی در خدمت عشق و ارادت خود رقصان هستند.
یکی از غرب رو در شرق کرده
یکی در غرب کشتی غرق کرده
هوش مصنوعی: یکی از سمت غرب به شرق آمده و دیگری در سمت غرب باعث غرق شدن کشتی شده است.
شده گرم از یکی هنگامه روز
یکی شب را شده هنگامه افروز
هوش مصنوعی: در روز، یکی به شدت مشغول است و فعالیت می‌کند و در شب، یکی دیگر روشنایی و شور و شوق را به وجود می‌آورد.
یکی حرف سعادت نقش بسته
یکی سر رشته دولت گسسته
هوش مصنوعی: یک نکته مهم که به خوشبختی اشاره دارد، ثبت شده است و دیگری رشته‌ای که به ثروت و موفقیت مربوط می‌شود، قطع شده است.
چنان گرمند در منزل بریدن
کزین جنبش ندانند آرمیدن
هوش مصنوعی: آن‌ها آن‌قدر غرق در کار و تحرک در خانه هستند که از آرامش و استراحت بی‌خبرند.
ز رنج راهشان فرسودگی نی
میان را درد و پا را سودگی نه
هوش مصنوعی: از سختی‌ها و مشقت‌های مسیر، نه دل خسته می‌شود و نه پاها از درد شکایت دارند؛ بلکه این سختی‌ها سبب قوت و استقامت آنها می‌شود.
چه داند کس که چندین در چه کارند
همه تن رو شده رو در که دارند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌داند مردم در دل خود چه می‌گذرانند و هر کس چندین مشکل و کار دارد که دیگران از آن بی‌خبرند.
به هر دم تازه نقشی می نمایند
ولیکن نقشبندی را نشایند
هوش مصنوعی: هر لحظه شکل و ظاهری نو در برابر ما می‌آید، اما در حقیقت نمی‌توانند به درستی آن را نظم و ترتیب دهند.
عنان تا کی به دست شک سپاری
به هر یک روی «هذا ربی » آری
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی اختیار خود را به دست ضعف و ترس بسپاری؟ به هر یک از صورت‌ها و اوضاع زندگی بگویی «این، پروردگار من است»؟
خلیل آسا در ملک یقین زن
نوای «لا احب الآفلین » زن
هوش مصنوعی: در سرزمین یقین، همچون خلیل، با صدایی رسا بگو که من دوست ندارم کسانی را که در افول و سقوطند.
کم هر وهم و ترک هر شکی کن
رخ «وجهت وجهی » در یکی کن
هوش مصنوعی: هر گونه تصور و تردید را کنار بگذار و به یک سو، یعنی به آن وجهی که اشاره شده، توجه کن.
یکی بین و یکی دان و یکی گوی
یکی خواه و یکی خوان و یکی جوی
هوش مصنوعی: یک نفر را ببین و یکی را بشناس، یکی را بگو، یکی را بخواه، یکی را بگیر و یکی را جستجو کن.
ز هر ذره بدو رویی و راهیست
بر اثبات وجود او گواهیست
هوش مصنوعی: هر ذره‌ای از وجود، نشانه‌ای از اوست و مسیرهایی برای اثبات وجودش وجود دارد.
بود نقش دل هر هوشمندی
که باید نقش ها را نقشبندی
هوش مصنوعی: هر فرد باهوشی که می‌خواهد در زندگی تأثیرگذار باشد، باید بتواند راه‌های مناسب و هنرمندانه‌ای برای ایجاد نقش‌ها و الگوها در دل خود بیابد.
به لوحی گر هزاران حرف پیداست
نیاید بی قلمزن یک الف راست
هوش مصنوعی: اگرچه بر روی لوح هزاران حرف نوشته شده باشد، اما بدون نویسنده هیچ کلمه‌ای به درستی نخواهد بود.
درین ویرانه نتوان یافت خشتی
برون از قالب نیکو سرشتی
هوش مصنوعی: در این خرابه نمی‌توان سنگی پیدا کرد که از قالب خوب و باکیفیت ساخته شده باشد.
به خشت از کلک انگشتان نوشته ست
که آن را دست دانایی سرشته ست
هوش مصنوعی: در این بیت گفته شده است که بر روی گلی که با انگشتان ساخته شده، پیامی وجود دارد که نشان از دانایی و آگاهی کسی دارد که آن را شکل داده است. یعنی آثار و نشانه‌ها می‌توانند حکایت از علم و فهم عمیق یک فرد داشته باشند.
ز لوح خشت چون این حرف خوانی
ز حال خشت زن غافل نمانی
هوش مصنوعی: اگر از روی خشت یا سنگ این گفته را بخوانی، بی‌توجه به حال خشت، غافل نخواهی ماند.
به عالم این همه مصنوع ظاهر
به صانع چون نه یی مشغول خاطر
هوش مصنوعی: در میان این همه چیزهای ساخته شده در جهان، چرا تو به خالق و سازندهٔ آنها فکر نمی‌کنی؟
چو دیدی کار رو در کارگر دار
قیاس کارگر از کار بردار
هوش مصنوعی: اگر دیدی کسی در حال انجام کاری است، به او نگاهی دقیق بینداز و از کار او نتیجه‌گیری کن.
دم آخر کزان کس را گذر نیست
سر و کار تو جز با کارگر نیست
هوش مصنوعی: در لحظه پایانی که هیچ کس نمی‌تواند از آن عبور کند، تنها ارتباط تو با افرادی است که کار می‌کنند.
بدو آر از همه روی ارادت
و زو جو ختم کارت بر سعادت
هوش مصنوعی: با تمام احساس دوستی و محبت خود، از او بخواه که موضوع کارهایت را به خیر و نیکی ختم کند.