بخش ۲۴ - نسیم قبول از جانب مصر وزیدن و محمل زلیخا را چون عماری گل به مصر کشیدن
چو از مصر آمد آن مرد خردمند
که از جان زلیخا بگسلد بند
خبرهای خوش آورد از عزیزش
تهی از خویش و پر کرد از عزیزش
گل بختش شگفتن کرد آغاز
همای دولتش آمد به پرواز
ز خوابی بندها بر کارش افتاد
خیالی آمد و آن بند بگشاد
بلی هر جا نشاطی یا ملالیست
به گیتی در ز خوابی یا خیالیست
خوش آن کس کز خیال و خواب بگذشت
سبکبار از چنین گرداب بگذشت
زلیخا را پدر چون شادمان یافت
به ترتیب جهاز او عنان تافت
مهیا ساخت بهر آن عروسی
هزاران لعبت رومی و روسی
همه پسته دهان و نارپستان
عذار و بر گلستان بر گلستان
نهاده عقد گور بر بناگوش
کشیده قوس مشکین گوش تا گوش
چو برگ گل به وقت صبح تازه
ز ننگ وسمه پاک و عار غازه
نغوله بسته بر لاله ز عنبر
ز گوش آویزه کرده لؤلؤ تر
هزار امرد غلام فتنه انگیز
به عشوه جان ستان و غمزه خونریز
کلاه لعل بر سر کج نهاده
گره از کاکل مشکین گشاده
ز اطراف کله هر تار کاکل
چنان کز زیر لاله شاخ سنبل
به بر کرده قباهای قصب رنگ
چو غنچه نازک و چون نیشکر تنگ
کمرهای مرصع بسته بر موی
به موی آویخته صد دل ز هر سوی
هزار اسب نکو شکل خوش اندام
به گاه پویه تند و وقت زین رام
ز گوی پیش چوگان تیز دوتر
ز آب روی سبزه نرم رو تر
اگر سایه فکندی تازیانه
برون جستی ز میدان زمانه
چو وحشی گور در صحرا تکاور
چو آبی مرغ در دریا شناور
شکن در سنگ خارا کرده از سم
گره بر خیزران افکنده از دم
بریده کوه را آسان چو هامون
ز فرمان عنان کم رفته بیرون
هزار اشتر همه صاحب شکوهان
سراسر پشته پشت و کوه کوهان
به تن ها کوه اما بی ستون نی
ز راه باد رفتاری برون نی
چو زهاد قناعت کوش کم خوار
چو اصحاب تحمل بار بردار
بریده صد بیابان بر توکل
چریده خار را چون سنبل و گل
ز شوق رهروی بی خواب و خوردان
بر آهنگ حدی صحرانوردان
ز انواع نفایس صد شتروار
خراج کشوری بر هر شتر بار
دو صد مفرش ز دیبای گرامی
چه مصری و چه رومی و چه شامی
دو صد درج از گهرهای درخشان
ز یاقوت و در و لعل بدخشان
دو صد طبله پر از مشک تتاری
ز بان و عنبر و عود قماری
به هر جا ساربان منزل نشین شد
همه روی زمین صحرای چین شد
مرتب ساخت از بهر زلیخا
یکی دلکش عماری حجله آسا
مقطع خانه ای از صندل و عود
موصل لوح های وی زراندود
مرصع سقف او چون چتر جمشید
زرافشان قبه اش چون گوی خورشید
برون او درون او همه پر
ز مسمار زر و آویزه در
فرو هشته بدو زربفت دیبا
به رنگ دلپذیر و نقش زیبا
زلیخا را در آن حجله نشاندند
به صد نازش به سوی مصر راندند
به پشت بادپایان آن عماری
روان شد چون گل از باد بهاری
هزاران سرو و شمشاد و صنوبر
سمن روی و سمن بوی و سمنبر
روان گشتند گویی نوبهاری
رخ آورد از دیاری در دیاری
به هر منزل که شد جای آن صنم را
خجالت داد بستان ارم را
غلامان مست جولان در تک و تاز
کنیزان جلوه گر از هودج ناز
فکنده هر کنیز از زلف دامی
شکار خویشتن کرده غلامی
کشیده هر غلام از غمزه تیری
گشاده رخنه در جان اسیری
ز یک سو دلبری و عشوه سازی
ز دیگر سو نیاز و عشقبازی
هزاران عاشق و معشوق در کار
به هر جا صد متاع و صد خریدار
بدین دستور منزل می بریدند
به سوی مصر محمل می کشیدند
زلیخا با دلی از بخت خشنود
که راه مصر طی خواهد شدن زود
شب غم را سحر خواهد دمیدن
غم هجران به سر خواهد رسیدن
ازان غافل که آن شب بس سیاه است
از آن تا صبح چندین ساله راه است
به روز روشن و شب های تاریک
همی راندند تا شد مصر نزدیک
فرستادند از آنجا قاصدی پیش
که راند پیش ازیشان محمل خویش
به سوی مصر جوید پیشتر راه
عزیز مصر را گرداند آگاه
که آمد بر سر اینک دولتی نیز
گر استقبال خواهی کرد برخیز
بخش ۲۳ - فرستادن پدر زلیخا قاصدی به سوی عزیز مصر و عرض کردن زلیخا بر وی و قبول کردن وی آن را: زلیخا داشت از دل بر جگر داغبخش ۲۵ - خبر یافتن عزیز مصر از مقدم زلیخا و به عزیمت استقبال برخاستن و لشکریان مصر را به تجمل تمام آراستن: عزیز مصر چون آن مژده بشنید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو از مصر آمد آن مرد خردمند
که از جان زلیخا بگسلد بند
هوش مصنوعی: وقتی آن مرد دانا از سرزمین مصر آمد که بتواند رابطه زلیخا را از دلش جدا کند.
خبرهای خوش آورد از عزیزش
تهی از خویش و پر کرد از عزیزش
هوش مصنوعی: خبرهای خوشی را از محبوبش به ارمغان آورد، بدون اینکه خود را به آنها اضافه کند و تمام آنها را با یاد محبوبش پر کرد.
گل بختش شگفتن کرد آغاز
همای دولتش آمد به پرواز
هوش مصنوعی: بخت او به طرز عجیبی شکفته شد و زمان خوششانسیاش آغاز به پرواز کرد.
ز خوابی بندها بر کارش افتاد
خیالی آمد و آن بند بگشاد
هوش مصنوعی: از خواب که بیدار شد، به یکباره افکار و خیالهایش به کمکش آمدند و او را از مشکلات و موانع رها کردند.
بلی هر جا نشاطی یا ملالیست
به گیتی در ز خوابی یا خیالیست
هوش مصنوعی: بله، هر کجا که شادابی یا ناراحتی وجود دارد، در دنیای واقعی یا ناشی از خواب و خیال است.
خوش آن کس کز خیال و خواب بگذشت
سبکبار از چنین گرداب بگذشت
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که از خیال و خواب بگذرد و با خیال راحت از این مشکلات و منجلابها عبور کند.
زلیخا را پدر چون شادمان یافت
به ترتیب جهاز او عنان تافت
هوش مصنوعی: پدر زلیخا وقتی او را خوشحال و شاداب دید، تصمیم گرفت که جهیزیهاش را آماده کند و به کارهای مرتبط با ازدواج او رسیدگی کند.
مهیا ساخت بهر آن عروسی
هزاران لعبت رومی و روسی
هوش مصنوعی: به منظور برگزاری عروسی، هزاران دختر زیبا از رومی و روسی آماده شدهاند.
همه پسته دهان و نارپستان
عذار و بر گلستان بر گلستان
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به زیبایی و جذابیت دارد. در آن از دانههای پسته و گلها به عنوان نمادهایی از زیبایی و طراوت یاد شده و به جذابیت چهره و ظرافتها در فضای خوشبو و دلپذیر اشاره میکند. تصویرسازی آن به ما احساس شادی و دلانگیزی میدهد.
نهاده عقد گور بر بناگوش
کشیده قوس مشکین گوش تا گوش
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف شخصی پرداخته است که با زیبایی و جذابیت خاصی دارای ظاهری دلربا و فریباست. او با تصویر قوس و شکلی که به مانند مشک در گوشهایش وجود دارد، به زیبایی و شیک بودن آن شخص اشاره میکند و در عین حال به نماد مرگ و گور که در واژه "عقد گور" آمده است، اشارهای کنایی میکند. این ترکیب نشاندهنده این است که زیبایی ظاهری او میتواند به نوعی فریبنده باشد و گویی در سرنوشتش چیزی نهفته است.
چو برگ گل به وقت صبح تازه
ز ننگ وسمه پاک و عار غازه
هوش مصنوعی: مانند گلبرگها که در صبحگاهی تازه و شاداب به نظر میرسند، از ننگ و عیبها پاک و خالی از عیباند.
نغوله بسته بر لاله ز عنبر
ز گوش آویزه کرده لؤلؤ تر
هوش مصنوعی: گلی زیبا و معطر مانند لاله بر گردن آویخته شده است که از عنبر رایحهای خوش دارد و در آن لؤلؤهای درخشان همچون جواهر قرار گرفته است.
هزار امرد غلام فتنه انگیز
به عشوه جان ستان و غمزه خونریز
هوش مصنوعی: هزار جوان زیبا و فریبنده وجود دارند که با ناز و عشوه، جان آدمی را میگیرند و با چشمهای خونریز خود دلها را میشکنند.
کلاه لعل بر سر کج نهاده
گره از کاکل مشکین گشاده
هوش مصنوعی: کلاهی از سنگ سرخ بر سر دارد و چتری که باعث شده گیسوی تیرهاش آزاد و برآمده باشد.
ز اطراف کله هر تار کاکل
چنان کز زیر لاله شاخ سنبل
هوش مصنوعی: از اطراف سر هر رشته مو به گونهای که از زیر گل لاله شاخ سنبل بیرون آمده است.
به بر کرده قباهای قصب رنگ
چو غنچه نازک و چون نیشکر تنگ
هوش مصنوعی: پیراهنهایی با رنگهای زیبا و لطیف همچون غنچههای نازک و همچنین ضخیم و شیرین مانند نیشکر بر تن کردهاند.
کمرهای مرصع بسته بر موی
به موی آویخته صد دل ز هر سوی
هوش مصنوعی: دختران زیبایی که کمرهای خود را با زيورآلات تزیین کردهاند، موهای بلند و آویختهای دارند که دل هر بینندهای را میرباید و توجهها را از هر گوشه جلب میکند.
هزار اسب نکو شکل خوش اندام
به گاه پویه تند و وقت زین رام
هوش مصنوعی: هزاران اسب زیبا و خوشفرم در حال حرکت و تندرو به وقت افسار زدن و سوار شدن هستند.
ز گوی پیش چوگان تیز دوتر
ز آب روی سبزه نرم رو تر
هوش مصنوعی: بازی چوگان را مانند گوی در نظر بگیریم که به آرامی روی سبزهای نرم و مرطوب حرکت میکند. در اینجا، به تحرک و چالاکی در حرکت اشاره دارد و بیان میکند که باید با سرعت و دقت بیشتری از موانع عبور کنیم، همانطور که گوی از آب و زمین نرم میگذرد.
اگر سایه فکندی تازیانه
برون جستی ز میدان زمانه
هوش مصنوعی: اگر به تو آسیبی برسد و بر تو سختی بیفتد، باید از دنیای پر از چالش و مشکل کنارهگیری کنی و به سوی آرامش بروی.
چو وحشی گور در صحرا تکاور
چو آبی مرغ در دریا شناور
هوش مصنوعی: مانند گورخر وحشی که در بیابان میدود، یا همچون پرندهای که در آب دریا شنا میکند، به نظر میرسد که این فرد احساس آزادی و سرزندگی میکند.
شکن در سنگ خارا کرده از سم
گره بر خیزران افکنده از دم
هوش مصنوعی: در دل سنگ سخت، نشانهای از روشنی و لطافت وجود دارد، به گونهای که اندکی نرمش و لطافت میتواند روحی از زندگی و زیبایی را به آن بیاورد. این نشان میدهد که در هر ظاهری، حتی در سختترین چیزها، ممکن است نشانههایی از زندگی و زیبایی وجود داشته باشد.
بریده کوه را آسان چو هامون
ز فرمان عنان کم رفته بیرون
هوش مصنوعی: قله کوه وقتی از ارتفاع خود پایین میآید، به راحتی مانند چمن زار که از محدودیتهای خود آزاد شده است، رهایی پیدا میکند.
هزار اشتر همه صاحب شکوهان
سراسر پشته پشت و کوه کوهان
هوش مصنوعی: هزار شتر همه در اختیار صاحبان شکوه و منزلت هستند که در سرتاسر دشت و کوه در حال حرکت هستند.
به تن ها کوه اما بی ستون نی
ز راه باد رفتاری برون نی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف کوه به عنوان موجودی بزرگ و مقاوم میپردازد که به نظر میرسد بدون تکیهگاه و استحکام هست، به طوری که همچون چوبی در برابر باد به راحتی دچار تغییرات میشود. به عبارت دیگر، حتی قویترین و بزرگترین موجودات نیز ممکن است در برابر چالشها و ناملایمات آسیبپذیر باشند.
چو زهاد قناعت کوش کم خوار
چو اصحاب تحمل بار بردار
هوش مصنوعی: اگر عاقلانه و با قناعت زندگی کنی، کمارزش نخواهی بود، مانند افرادی که تواناییِ تحمل بارِ مشکلات را دارند.
بریده صد بیابان بر توکل
چریده خار را چون سنبل و گل
هوش مصنوعی: به طور کلی، این بیت به این معناست که وقتی کسی بر اساس توکل و ایمان به خداوند به سمت هدف و مقصود خود حرکت میکند، میتواند بر موانع و مشکلات غلبه کند و حتی چیزهای نامناسب و دشوار را به زیبایی و نیکی تبدیل کند. به عبارتی، با اعتماد به نفس و توکل، میتوان به دستاوردهای شگفتانگیزی رسید.
ز شوق رهروی بی خواب و خوردان
بر آهنگ حدی صحرانوردان
هوش مصنوعی: از شوق و علاقه، مسافری بیخواب و بیاستراحت در مسیر حرکت، همچون صحرانوردانی عزم خود را جزم کردهاند.
ز انواع نفایس صد شتروار
خراج کشوری بر هر شتر بار
هوش مصنوعی: از میان انواع گرانبها، صد شتر بارکش برای تأمین مالی یک کشور وجود دارد.
دو صد مفرش ز دیبای گرامی
چه مصری و چه رومی و چه شامی
هوش مصنوعی: دو صد فرش از پارچههای گرانبها و لوکس، چه از نوع مصری، چه رومی و چه شامی.
دو صد درج از گهرهای درخشان
ز یاقوت و در و لعل بدخشان
هوش مصنوعی: دو صد دانه از جواهرات درخشان که از سنگهایی چون یاقوت و الماس و لعل بدخشان به دست آمدهاند.
دو صد طبله پر از مشک تتاری
ز بان و عنبر و عود قماری
هوش مصنوعی: دو صد طبل پر از بوی خوش مشک و عطر زعفران و بخور خوشبو.
به هر جا ساربان منزل نشین شد
همه روی زمین صحرای چین شد
هوش مصنوعی: هر کجا که کارواندار توقف کند، آن مکان شبیه به سرزمین چین میشود و زیبایی و شکوه آنجا را مینمایاند.
مرتب ساخت از بهر زلیخا
یکی دلکش عماری حجله آسا
هوش مصنوعی: برای زلیخا، با دقت و سلیقه، یک mansion زیبا و دلنشین بنا کرده است.
مقطع خانه ای از صندل و عود
موصل لوح های وی زراندود
هوش مصنوعی: خانهای ساخته شده از چوب صندل و عود، با زینتهایی از موصل و لوحهایی که با زر آبنقاشی شدهاند.
مرصع سقف او چون چتر جمشید
زرافشان قبه اش چون گوی خورشید
هوش مصنوعی: سقف او تزئین شده و مانند چتر جمشید درخشان است، گنبدش هم مانند یک گوی خورشید میدرخشد.
برون او درون او همه پر
ز مسمار زر و آویزه در
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که در خارج و درون او، همه چیز پر از زیبایی و زینتهای گرانقیمت است. به عبارتی، هرچه در بیرون باشد، در درون نیز وجود دارد و به این ترتیب، او از هر لحاظ جذاب و دلربا است.
فرو هشته بدو زربفت دیبا
به رنگ دلپذیر و نقش زیبا
هوش مصنوعی: یک پارچه زیبا و خوشرنگ با طرحی دلنشین به او تقدیم کرد.
زلیخا را در آن حجله نشاندند
به صد نازش به سوی مصر راندند
هوش مصنوعی: زلیخا را به ناز و نعمت در اتاقی زیبا جا دادند و او را به سمت مصر فرستادند.
به پشت بادپایان آن عماری
روان شد چون گل از باد بهاری
هوش مصنوعی: به دنبال بادپایان، عماری مانند گل در هوای بهاری به حرکت درآمد.
هزاران سرو و شمشاد و صنوبر
سمن روی و سمن بوی و سمنبر
هوش مصنوعی: درختان بسیاری مانند سرو، شمشاد و صنوبر در کنار هم قرار دارند و درختان سمن با ظاهری زیبا و عطری خوش در این فضا به چشم میخورند.
روان گشتند گویی نوبهاری
رخ آورد از دیاری در دیاری
هوش مصنوعی: به نظر میرسد زندگی دوبارهای آغاز شده و تحولی مثل بهار از جایی به جای دیگر رخ داده است.
به هر منزل که شد جای آن صنم را
خجالت داد بستان ارم را
هوش مصنوعی: در هر جایی که آن معشوقه حضور داشته باشد، زیبایی و شکوه بهشت را تحت تاثیر قرار میدهد و باعث شرم و خجالت آن میشود.
غلامان مست جولان در تک و تاز
کنیزان جلوه گر از هودج ناز
هوش مصنوعی: بندگان سرمست و شاداب در حال رقص و بازی هستند و دختران جوان با زیبایی و ناز در داخل هودج نمایان شدهاند.
فکنده هر کنیز از زلف دامی
شکار خویشتن کرده غلامی
هوش مصنوعی: هر کنیز با زلفش دام میافکند و خود را به اسارت عشق در میآورد.
کشیده هر غلام از غمزه تیری
گشاده رخنه در جان اسیری
هوش مصنوعی: هر بندهای از نگاه معشوق تیر غمزهای را به سوی خود رها کرده که به جان یک اسیر نفوذ کرده است.
ز یک سو دلبری و عشوه سازی
ز دیگر سو نیاز و عشقبازی
هوش مصنوعی: از یک طرف تو زیبایی و فنون محبت را به نمایش میگذاری و از سوی دیگر من در جستجوی عشق و محبت به تو هستم.
هزاران عاشق و معشوق در کار
به هر جا صد متاع و صد خریدار
هوش مصنوعی: هزاران عاشق و معشوق در هر گوشه مشغولند و در هر جایی کالاها و خریدارهای زیادی وجود دارد.
بدین دستور منزل می بریدند
به سوی مصر محمل می کشیدند
هوش مصنوعی: بر اساس این دستور، به سوی مصر حرکت میکردند و همراه خود بارهایی را میآوردند.
زلیخا با دلی از بخت خشنود
که راه مصر طی خواهد شدن زود
هوش مصنوعی: زلیخا با قلبی شاد از سرنوشت خوشحال است که به زودی به سمت مصر میرود.
شب غم را سحر خواهد دمیدن
غم هجران به سر خواهد رسیدن
هوش مصنوعی: شبهای غمانگیز به پایان خواهند رسید و روزی خواهد آمد که درد دوری دیگر تمام میشود.
ازان غافل که آن شب بس سیاه است
از آن تا صبح چندین ساله راه است
هوش مصنوعی: از آن غافل که شب بسیار تاریکی است و تا صبح، مدتها راه در پیش داریم.
به روز روشن و شب های تاریک
همی راندند تا شد مصر نزدیک
هوش مصنوعی: در روزهای روشن و شبهای تاریک، با تلاش و کوشش ادامه دادند تا اینکه به مصر نزدیک شدند.
فرستادند از آنجا قاصدی پیش
که راند پیش ازیشان محمل خویش
هوش مصنوعی: فرستادند پیامبری از آنجا به سوی کسی که قبل از آنها، وسیله حرکت خود را به راه انداخته بود.
به سوی مصر جوید پیشتر راه
عزیز مصر را گرداند آگاه
هوش مصنوعی: به سمت مصر حرکت کن و ابتدا راهی را که به عزیز مصر میرسد، پیدا کن و خود را برای آن آگاه کن.
که آمد بر سر اینک دولتی نیز
گر استقبال خواهی کرد برخیز
هوش مصنوعی: اگر میخواهی سرنوشتی جدید را آغاز کنی، باید از جا برخیزی و آماده استقبال از آن باشی.