گنجور

بخش ۹۸ - حکایت پیر آزاده با جوان محتشم زاده

محتشم زاده از نخوت جاه
می خرامید ظریفانه به راه
به تبختر قدمی برمی داشت
وز تکبر علمی می افراشت
عارفی پشت دو تا در ژنده
دلی از نور الهی زنده
گفت کای تازه جوان تند مرو
پند سنجیده پیران بشنو
این روش نیست چو خوش پیش خدای
بازکش زین روش ناخوش پای
طبع او از سخن پیر آشفت
بانگ برداشت ز نادانی و گفت
کای ز گفتار تو بر من باری
می شناسی که کیم گفت آری
اولت بود یکی قطره آب
که ازان شستن ثوب است ثواب
از شکم تا به کنار آمده ای
از ره بول دو بار آمده ای
و آخرت جیفه افتاده به خاک
کرده پنهان به یکی تیره مغاک
بر تو آن پرده به فرض ار بدرند
چشم نابسته کسان کم گذرند
در میانه که سراسر خوشی است
روز و شب کار تو سرگین کشی است
تنت آراسته از گوهر و در
چون شکنبه شکم از سرگین پر
گر به خود نیست شناساوریت
لب گشادم به شناساگریت
از من این نکته فراموش مکن
مدحت مدحگران گوش مکن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

محتشم زاده از نخوت جاه
می خرامید ظریفانه به راه
هوش مصنوعی: محتشم زاده با خودبینی و تکبر ناشی از مقامش به طور جالب و elegante در مسیر حرکت می‌کرد.
به تبختر قدمی برمی داشت
وز تکبر علمی می افراشت
هوش مصنوعی: او با حالت تکبر و خودبزرگ‌بینی قدم برمی‌داشت و با دانش و علم خود دسته‌ای از خود را بالا می‌برد.
عارفی پشت دو تا در ژنده
دلی از نور الهی زنده
هوش مصنوعی: یک عارف در پشت دو در، با دل ساده و فرسوده‌ای، از نور الهی سرزندگی پیدا کرده است.
گفت کای تازه جوان تند مرو
پند سنجیده پیران بشنو
هوش مصنوعی: ای جوان تازه‌نفس، عجله نکن و با دقت به حرف‌های سنجیده و حکیمانه‌ی پیران گوش کن.
این روش نیست چو خوش پیش خدای
بازکش زین روش ناخوش پای
هوش مصنوعی: این راه و طریق درست و مناسب نیست؛ بنابراین، از این شیوه‌ی ناخوشایند، خود را دور کن و به خدا نزدیک شو.
طبع او از سخن پیر آشفت
بانگ برداشت ز نادانی و گفت
هوش مصنوعی: طبیعت او تحت تاثیر سخن پیر قرار گرفت، فریاد زد از نادانی‌اش و واکنش نشان داد.
کای ز گفتار تو بر من باری
می شناسی که کیم گفت آری
هوش مصنوعی: ای کسی که از سخنان تو بر من بار سنگینی احساس می‌کنم، آیا می‌دانی که کیست که به این مسئله آری می‌گوید؟
اولت بود یکی قطره آب
که ازان شستن ثوب است ثواب
هوش مصنوعی: ابتدا، یک قطره آب وجود دارد که با آن می‌توان لباس را شست و برای این کار، اجر و ثواب زیادی دارد.
از شکم تا به کنار آمده ای
از ره بول دو بار آمده ای
هوش مصنوعی: تو از شکم تا کناره، از راه استراحت دوبار آمده‌ای.
و آخرت جیفه افتاده به خاک
کرده پنهان به یکی تیره مغاک
هوش مصنوعی: در آخرت، چیزی مانند کثافت در خاک افتاده و در یک چاله تاریک پنهان شده است.
بر تو آن پرده به فرض ار بدرند
چشم نابسته کسان کم گذرند
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که پرده‌ای که مانع دید است پاره شود، در این صورت دیگران به راحتی از کنار تو عبور نمی‌کنند، حتی وقتی چشمانت بسته باشد.
در میانه که سراسر خوشی است
روز و شب کار تو سرگین کشی است
هوش مصنوعی: در حینی که دنیا پر از شادی و لذت است، تو همواره مشغول انجام کارهای سخت و دشوار هستی.
تنت آراسته از گوهر و در
چون شکنبه شکم از سرگین پر
هوش مصنوعی: بدنت با زرق و برق و زیبایی آراسته است، اما باطن تو پر از کثافت و ناپاکی است.
گر به خود نیست شناساوریت
لب گشادم به شناساگریت
هوش مصنوعی: اگر خودت را نمی‌شناسی، من به خاطر شناختی که از تو دارم، سخن می‌گویم.
از من این نکته فراموش مکن
مدحت مدحگران گوش مکن
هوش مصنوعی: این نکته را از یاد نبر که به ستایش دیگران گوش ندهی.