گنجور

بخش ۹۷ - عقد سی ام در تواضع که شاخ سربلندی شکستن است و بر خاک نیازمندی نشستن

ای گذشته سرت از چرخ برین
جز به منت ننهی پا به زمین
می روی دامن اجلال کشان
آستین بر سر کونین فشان
گرد راهت که گذشته ست ز میغ
داری از دیده خورشید دریغ
صد سلام ار شنوی از پس پیش
به علیکی نگشایی لب خویش
این چه جاه است و جلالت که توراست
وین چه طغیان و ضلالت که توراست
نه ز چشمت به فقیران نظری
نه ز پایت به اسیران گذری
پری از خویش و ز جز خویش تهی
از همه در نظر خویش بهی
حکم بر عاقبت کار بود
جز خدا زان که خبردار بود
شو چو مردان منی از خویش افکن
نه منی جوی و منی گیر چو زن
هست اصل گهرت ماه منی
تا کی از بد گهری ما و منی
باد پندار برون کن ز دماغ
کت ازین باد شود کشته چراغ
راه بیرون ز بصارت مسپر
در حقیران به حقارت منگر
بس گدا صورت همت عالی
جیبش از نقد امانی خالی
پیش چشمش چو شود تیز نگاه
لعب شطرنج بود شاهی شاه
نایدش صبحگهان پیش ضمیر
غیر بازیچه شب میر و وزیر
وای تو گر به چنین آگاهی
به حقارت نگری ناگاهی
دین و دنیات همه هیچ شود
رشته جانت گلو پیچ شود
به ز خود بین همه نیک و بد را
در ره نیک و بد افکن خود را
سر نه آنجا که همه پای نهند
بوسه زن پا که به هر جای نهند
مرد سرکش ز هنرها عاریست
پشت خم خاصیت پرباریست
شاخ بی میوه کشد سر به قیام
شاخ پر میوه شود خم به سلام
چون تکبر ز لعین بر زد سر
شود لگدکوب «ابی واستکبر»
وز تواضع به صفی داد خدا
مژده «تاب علیه و هدی »
سر فرازی مکن از کیسه پری
که بود کار فلک کیسه بری
چون برد کیسه تو دزد فلک
شور دعویگریت را چه نمک
مفلس از جیب تهی کی لافد
پسته چون پوچ بود نشکافد
سر نهادن که نه از بهر خداست
سرنگونی ز پی نفس دغاست
سگ پی لقمه چو دم جنباند
عاقل آن را نه تواضع خواند
بهتر از سبلت آن کس دم سگ
که بر او بهر طمع جنبد رگ
هر تواضع که پی منفعت است
از خسان آن نه تواضع صفت است
طمع از خلق گدایی باشد
گر همه حاتم طایی باشد
سره گر خواند یکی ناسره ات
سر فرو کن به ته توبره ات
کانچه گفت او به ته توبره هست
یا نه بر تو سخن ناسره بست
ز اول و آخر خود یادی کن
خویش را هم به خود ارشادی کن
وین زمان نیز ببین تا که چه یی
نکته دان شو به یقین تا که چه یی
گر چنین نامه خود بر خوانی
بار نامه پس از این نتوانی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای گذشته سرت از چرخ برین
جز به منت ننهی پا به زمین
هوش مصنوعی: ای کسی که از آسمان و چرخ گردون عبور کرده‌ای، جز به خاطر رحمت و لطف خداوند، قدمی بر زمین نگذار.
می روی دامن اجلال کشان
آستین بر سر کونین فشان
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و عظمت خود به راه می‌روی و دستانت را بر سر عالم هستی می‌افکنی.
گرد راهت که گذشته ست ز میغ
داری از دیده خورشید دریغ
هوش مصنوعی: هر چه از راه خود عبور کرده‌ای، دیگر به خاطر داشته باش که نور خورشید را از دست نداده‌ای.
صد سلام ار شنوی از پس پیش
به علیکی نگشایی لب خویش
هوش مصنوعی: اگر صد بار سلام بشنوی، با وجود این به دلیل یک سلام کوچکی لب به سخن نمی‌گشایی.
این چه جاه است و جلالت که توراست
وین چه طغیان و ضلالت که توراست
هوش مصنوعی: این چه مقام و بزرگی است که متعلق به توست و این چه سرکشی و انحرافی است که از آن تو ناشی می‌شود.
نه ز چشمت به فقیران نظری
نه ز پایت به اسیران گذری
هوش مصنوعی: نه به فقرا از چشم تو توجهی هست و نه به اسیران از پای تو عبوری.
پری از خویش و ز جز خویش تهی
از همه در نظر خویش بهی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیبایی و جذابیت یک پری، او را از خود بی‌نیاز می‌کند و او را در نظر دیگران تنها به خاطر زیبایی خود مطرح می‌سازد. به عبارت دیگر، او بدون نیاز به هیچ چیز دیگری، فقط با وجود خود توجهات را جلب می‌کند.
حکم بر عاقبت کار بود
جز خدا زان که خبردار بود
هوش مصنوعی: تنها خداوند از سرانجام کارها آگاه است و هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند در این زمینه قضاوت کند.
شو چو مردان منی از خویش افکن
نه منی جوی و منی گیر چو زن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مانند مردان عمل کنی، باید از ویژگی‌های خودت دست برداری. در این مسیر، مانند یک مرد عمل کن و به جای جستجوی خودخواهی، به دیگران و اهداف بزرگ‌تری فکر کن.
هست اصل گهرت ماه منی
تا کی از بد گهری ما و منی
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو اصل و اساس والایی هستی و نور و ماه وجود من. تا چه زمانی باید به خاطر بدی‌های خودم و تو به فکر جدایی باشیم؟
باد پندار برون کن ز دماغ
کت ازین باد شود کشته چراغ
هوش مصنوعی: اگر باد اندیشه را از ذهن خود بیرون کنی، این باد باعث خاموش شدن چراغ وجودت می‌شود.
راه بیرون ز بصارت مسپر
در حقیران به حقارت منگر
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، چشمانت را به زندگی محدود نکن و به افرادی که به نظر کوچک و بی‌اهمیت می‌آیند، از منظر حقارت نگاه نکن.
بس گدا صورت همت عالی
جیبش از نقد امانی خالی
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد نیازمند هستند که با وجود چهره‌ای بلندمرتبه، جیب‌هایشان از مقداری پول خالی است و چیزی برای ارائه ندارند.
پیش چشمش چو شود تیز نگاه
لعب شطرنج بود شاهی شاه
هوش مصنوعی: وقتی که به او نگاه می‌کند، مانند یک بازی شطرنج می‌شود که در آن شاه، به دقت و تیزبینی حرکت می‌کند.
نایدش صبحگهان پیش ضمیر
غیر بازیچه شب میر و وزیر
هوش مصنوعی: صبحگاهان، زمانی که فکر و نیت دیگران پروای بازی و سرگرمی‌های شبانه را ندارند، بر افکار و نیات درونی خود متمرکز می‌شوند.
وای تو گر به چنین آگاهی
به حقارت نگری ناگاهی
هوش مصنوعی: آه، اگر تو به این درک و آگاهی برسی که حقارت چقدر زشت و ناپسند است، در آن لحظه خود را از آن ناخودآگاه دور می‌کنی.
دین و دنیات همه هیچ شود
رشته جانت گلو پیچ شود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در زندگی چه مذهبی و چه دنیوی برایت مهم است، در نهایت بی‌ارزش می‌شود و تنها چیزی که باقی می‌ماند، نفس و جان توست که ممکن است در خطر باشد.
به ز خود بین همه نیک و بد را
در ره نیک و بد افکن خود را
هوش مصنوعی: بهتر است به جای خود محور بودن، به خوبی‌ها و بدی‌ها توجه کنیم و خودمان را در مسیر درست قرار دهیم.
سر نه آنجا که همه پای نهند
بوسه زن پا که به هر جای نهند
هوش مصنوعی: سر در جایی نیست که همه فقط پای انسان را بوسه می‌زنند؛ بلکه سر در جایی است که هر کسی به راحتی می‌تواند در هر نقطه‌ای قرار گیرد.
مرد سرکش ز هنرها عاریست
پشت خم خاصیت پرباریست
هوش مصنوعی: مردی که سرکش و نافرمان است، از مهارت‌ها و هنرها بی‌بهره است و در عوض، وقتی در وضعیت خاصی قرار می‌گیرد، ویژگی‌های مثبت و سرشار از قابلیت خود را نشان می‌دهد.
شاخ بی میوه کشد سر به قیام
شاخ پر میوه شود خم به سلام
هوش مصنوعی: درختی که میوه ندارد، با سر افراشته‌ای به بلندای خود می‌بالد، اما درختی که میوه‌های فراوان دارد، با فروتنی خم می‌شود تا به دیگران احترام بگذارد.
چون تکبر ز لعین بر زد سر
شود لگدکوب «ابی واستکبر»
هوش مصنوعی: زمانی که تکبر و خودبزرگ‌بینی از شخصی بی‌ارزش و بدجنس سر برآورد، همانند «ابی» (شخصی مغرور) به زیر پا ضربه خواهد خورد و به ذلت دچار خواهد شد.
وز تواضع به صفی داد خدا
مژده «تاب علیه و هدی »
هوش مصنوعی: به خاطر تواضع و فروتنی، خداوند به صفی (مردم) مژده‌ای می‌دهد که در آن از هدایت و راه نمایی سخن گفته شده است.
سر فرازی مکن از کیسه پری
که بود کار فلک کیسه بری
هوش مصنوعی: از بزرگ‌نظری و فخر فروشی پرهیز کن، زیرا کسی که به دیگران مغرور می‌شود، در واقع خود را به خطر می‌اندازد و ممکن است به زودی دچار افت شود.
چون برد کیسه تو دزد فلک
شور دعویگریت را چه نمک
هوش مصنوعی: وقتی که آسمان کیسه‌ات را دزدید، دیگر چه فایده‌ای دارد که بخواهی ادعای شکایت کنی؟
مفلس از جیب تهی کی لافد
پسته چون پوچ بود نشکافد
هوش مصنوعی: نابینایان از فقر و کمبودی که دارند، هیچ ادعای بزرگی نمی‌کنند چرا که هیچ چیز در چنته ندارند و ادعا کردن برایشان بی‌فایده است.
سر نهادن که نه از بهر خداست
سرنگونی ز پی نفس دغاست
هوش مصنوعی: سر نهادن به معنی قبول کردن یا تسلیم شدن است که اگر به خاطر خدا نباشد، نتیجه‌اش سقوط و شکست است و این ناشی از خواسته‌های نفسانی و نفس است. در واقع، اگر عمل یا تسلیم ما از روی نیت خالص نباشد، به جایی نمی‌رسیم و فقط به خاطر هوس‌ها و خواسته‌های شخصی دچار مشکل خواهیم شد.
سگ پی لقمه چو دم جنباند
عاقل آن را نه تواضع خواند
هوش مصنوعی: سگ وقتی برای پیدا کردن لقمه‌ای دنبال چیزی می‌دود، عاقل آن را نشانه تواضع نمی‌داند.
بهتر از سبلت آن کس دم سگ
که بر او بهر طمع جنبد رگ
هوش مصنوعی: بهتر از آن که انسان بر اثر طمع و امید به مال و مقام دیگران، خود را حقیر کند، این است که او به جای آن، وابسته به حیوانی باشد که در پی خواسته‌هایش است.
هر تواضع که پی منفعت است
از خسان آن نه تواضع صفت است
هوش مصنوعی: هر نوع فروتنی که به خاطر کسب منفعت باشد، نشانه‌ای از خلوص و بزرگ‌منشی نیست و از نشانه‌های انسان‌های پایین‌تر به شمار می‌رود.
طمع از خلق گدایی باشد
گر همه حاتم طایی باشد
هوش مصنوعی: اگر مردم طمع و انتظار کمک از یکدیگر داشته باشند، حتی اگر همه آنان همچون حاتم طایی سخاوتمند باشند، باز هم حالتی از گدایی و نیاز به چشم می‌آید.
سره گر خواند یکی ناسره ات
سر فرو کن به ته توبره ات
هوش مصنوعی: اگر کسی سخنی بی‌محتوا برای تو بیان کرد، بهتر است که سر خود را پایین بیاوری و به آن توجهی نکنی.
کانچه گفت او به ته توبره هست
یا نه بر تو سخن ناسره بست
هوش مصنوعی: هر چه او گفت، ممکن است در نهایت تنها به ته توبره و واقعیت ختم شود یا اینکه فقط برای تو سخن بیهوده‌ای باشد.
ز اول و آخر خود یادی کن
خویش را هم به خود ارشادی کن
هوش مصنوعی: از آغاز و پایان خود یاد کن و به خودت راهنمایی بده.
وین زمان نیز ببین تا که چه یی
نکته دان شو به یقین تا که چه یی
هوش مصنوعی: این زمان را نیز ببین تا بفهمی چه چیزهایی وجود دارد و به درستی دریابی که چه چیزی هستی.
گر چنین نامه خود بر خوانی
بار نامه پس از این نتوانی
هوش مصنوعی: اگر این نامه را به دقت مطالعه کنی، دیگر نخواهی توانست نامه‌ای دیگر بنویسی.