بخش ۹۵ - حکایت آن حکیم که از تره زار جهان به شاخی چند قناعت کرده بود و از خوان جهانیان دندان طمع برکنده
می شد آن خاصگی شاه به دشت
بر کنار تره زاری بگذشت
تره کاری ز قضا بر لب جوی
بود ز آلودگی گل تره شوی
زان تره هر چه همی ماند در آب
طعمه می ساخت حکیمی به شتاب
خاصگی گفت بدو کای سره مرد
کس ندیدم که بدینسان تره خورد
تره تو که نه نان دیده نه دوغ
ندهد کار تو را هیچ فروغ
گر چو ما خدمتی شاه شوی
صاحب مرتبه و جاه شوی
دسته تره که بر خوان بودت
پهلوی بره بریان بودت
لقمه بره که با تره خوری
به ز هر تره که بی بره خوری
گفت با خاصگی آن مرد حکیم
کای ز جاه آمده در چاه مقیم
گر چو ما راه قناعت سپری
به حرمگاه قناعت گذری
باشد از خوان جهان تره بست
خوردن بره نیفتد هوست
کمر خدمت شاهت چو کمند
نفکند گردن اقبال به بند
شاه از خلعت شاهی بیرون
نیست جز چون تو یکی مرد زبون
پیش شمشیر سر افکنده شوی
به که پیش چو خودی بنده شوی
در دیاری که ز فقر آبادیست
بندگی خاک ره آزادیست
بخش ۹۴ - عقد بیست و نهم در قناعت که بر حد ضرورت وقوف نمودن است و چشم طمع به زیادتی نگشودن: ای کمر بسته به صد حرص چو موربخش ۹۶ - مناجات در انتقال از قناعت به تواضع: ای به زندان غمت شاد همه
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می شد آن خاصگی شاه به دشت
بر کنار تره زاری بگذشت
هوش مصنوعی: در آن زمان، امکان داشت که آن ویژگی خاص شاه، او را به حاشیهای از دشت ببرد و در کنار مزرعهای از سبزیجات عبور کند.
تره کاری ز قضا بر لب جوی
بود ز آلودگی گل تره شوی
هوش مصنوعی: در کنار جوی، گیاه ترهای به طور طبیعی رشد کرده است و با شست و شوی آن، آلودگیهایش از بین میرود.
زان تره هر چه همی ماند در آب
طعمه می ساخت حکیمی به شتاب
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آب بماند، به تدریج طعمهای برای شکارچیان میشود و حکیم با سرعت در حال ساختن دامهایی است.
خاصگی گفت بدو کای سره مرد
کس ندیدم که بدینسان تره خورد
هوش مصنوعی: خاصگی به او گفت: ای مرد باهوش، من هیچ کس را ندیدهام که اینگونه تره بخورد.
تره تو که نه نان دیده نه دوغ
ندهد کار تو را هیچ فروغ
هوش مصنوعی: تو که نه نانی دیدهای و نه دوغی، هیچ چیز نمیتواند به تو کمک کند و تو را به جایی برساند.
گر چو ما خدمتی شاه شوی
صاحب مرتبه و جاه شوی
هوش مصنوعی: اگر مانند ما خدمتگزار شاه باشی، به مقام و منزلت بزرگی دست پیدا میکنی.
دسته تره که بر خوان بودت
پهلوی بره بریان بودت
هوش مصنوعی: اگر در کنار غذای خوشمزهای مثل بره بریان، سبزی تازه و خوش بو وجود داشته باشد، حس و حال بهتری خواهی داشت.
لقمه بره که با تره خوری
به ز هر تره که بی بره خوری
هوش مصنوعی: یعنی لقمهای که با سبزی تازه و خوشمزه تناول کنی، به مراتب از خوردن سبزی بدون گوشت بهتر است.
گفت با خاصگی آن مرد حکیم
کای ز جاه آمده در چاه مقیم
هوش مصنوعی: مرد حکیم به او گفت: تو که از مقام و منزلت خود به جایی افتادهای و در این چاه گیر افتادهای، حواست باشد که این وضعیت نباید تو را ناامید کند.
گر چو ما راه قناعت سپری
به حرمگاه قناعت گذری
هوش مصنوعی: اگر مثل ما به راه قناعت بروی و به آرامش و رضایت در زندگی دست یابی، به مکانهای مقدس و با ارزش نزدیکتر میشوی.
باشد از خوان جهان تره بست
خوردن بره نیفتد هوست
هوش مصنوعی: اگر در دنیای پر از تنوع، به دنبال لذتهای زندگی باشید، نباید از تلاش برای رسیدن به آنها غافل شوید، چرا که ممکن است فرصتها از دست بروند و به آرزوهایتان نرسید.
کمر خدمت شاهت چو کمند
نفکند گردن اقبال به بند
هوش مصنوعی: زمانی که عاشقانه به خدمت شاه میپردازم، همچون کمند و قید، اقبال و بخت نیز در دستانم قرار میگیرد.
شاه از خلعت شاهی بیرون
نیست جز چون تو یکی مرد زبون
هوش مصنوعی: سلطنت به وصلههای ظاهری محدود نمیشود، بلکه باید مردی زباندار و شایسته باشی تا به مقام شاهی دست یابی.
پیش شمشیر سر افکنده شوی
به که پیش چو خودی بنده شوی
هوش مصنوعی: اگر در برابر شمشیر سر تسلیم فرود آوری، بهتر از آن است که در برابر خودت به بندگی خود درآیی.
در دیاری که ز فقر آبادیست
بندگی خاک ره آزادیست
هوش مصنوعی: در سرزمینی که به خاطر فقر، زندگی سست و ناچیز است، تنها راه آزادی، احترام و خدمت به زمین و مبدأ خود است.