گنجور

بخش ۹۲ - حکایت اعرابی که در معامله احسان و کرم بدره دینار و درم مهمانان به تخویف از زخم نیزه باز پس گردانید

آن عرابی به شتر قانع و شیر
در یکی بادیه شد مرحله گیر
ناگهان جمعی از ارباب قبول
شب در آن مرحله کردند نزول
خاست مردانه به مهمانیشان
شتری برد به قربانیشان
روز دیگر ره پیشینه سپرد
بهر ایشان شتر دیگر برد
عذر گفتند که باقیست هنوز
چیزی از داده دوشین امروز
گفت حاشا که ز پس مانده دوش
دیگ جود آیدم امروز به جوش
روز دیگر به کرم ورزی پشت
کرد محکم شتری دیگر کشت
بعد ازان بر شتری راکب شد
بهر کاری ز میان غایب شد
قوم چون خوان نوالش خوردند
عزم رحلت ز دیارش کردند
دست احسان و کرم بگشادند
بدره زر به عیالش دادند
دور ناگشته هنوز از دیده
میهمانان کرم ورزیده
آمد آن طرفه عرابی از راه
دید آن بدره در آن منزلگاه
گفت کین چیست زبان بگشودند
صورت حال بدو بنمودند
خاست بدره به کف و نیزه به دوش
وز پی قوم برآورد خروش
کای سفیهان خطا اندیشه
وی لئیمان خساست پیشه
بود مهمانیم از محض کرم
نه چو بیع از پی دینار و درم
داده خویش ز من بستانید
پس رواحل به ره خود رانید
ور نه تا جان برود از تنتان
در تن از نیزه کنم روزنتان
داده خویش گرفتند و گذشت
وان عرابی ز قفاشان برگشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن عرابی به شتر قانع و شیر
در یکی بادیه شد مرحله گیر
هوش مصنوعی: یک عرابی (کوچی) در یک بیابان با شترش راضی و خوشحال بود و از زندگی خود لذت می‌برد. او با آرامش و صبر در آن شرایط سخت، به دنبال مسیرش بود.
ناگهان جمعی از ارباب قبول
شب در آن مرحله کردند نزول
هوش مصنوعی: در یک شب خاص، گروهی از شخصیت‌های محترم و معتبر به آن مکان آمده و حضور پیدا کردند.
خاست مردانه به مهمانیشان
شتری برد به قربانیشان
هوش مصنوعی: مردی با موقعیت و احترام، شتری برای پذیرایی از مهمانان خود آورد تا قربانی کنند.
روز دیگر ره پیشینه سپرد
بهر ایشان شتر دیگر برد
هوش مصنوعی: روز بعد، به خاطر آنها، شتر دیگری را به راه انداخت.
عذر گفتند که باقیست هنوز
چیزی از داده دوشین امروز
هوش مصنوعی: عذر آوردند که هنوز چیزی از آنچه در روز گذشته داده شده، باقی مانده است.
گفت حاشا که ز پس مانده دوش
دیگ جود آیدم امروز به جوش
هوش مصنوعی: او گفت: هرگز نمی‌شود که من امروز به این حال و روز بیفتم، تنها به خاطر اینکه دیشب یک بار در حالتی خاص بودم.
روز دیگر به کرم ورزی پشت
کرد محکم شتری دیگر کشت
هوش مصنوعی: در روز دیگری، با بی‌اعتنایی به کرم و مهربانی، شتری جدید را به زمین سپرد.
بعد ازان بر شتری راکب شد
بهر کاری ز میان غایب شد
هوش مصنوعی: پس از آن، سوار بر شتری شد و به منظور انجام کاری از میان مردم غایب گردید.
قوم چون خوان نوالش خوردند
عزم رحلت ز دیارش کردند
هوش مصنوعی: وقتی که مردم از نعمت و خوشی برخوردار شدند، تصمیم به ترک دیار خود گرفتند.
دست احسان و کرم بگشادند
بدره زر به عیالش دادند
هوش مصنوعی: دست generosity و مهربانی را گشودند و کیسه‌ای پر از طلا به خانواده‌اش دادند.
دور ناگشته هنوز از دیده
میهمانان کرم ورزیده
هوش مصنوعی: هنوز از چشم مهمانان نیکوکار دور نشده است.
آمد آن طرفه عرابی از راه
دید آن بدره در آن منزلگاه
هوش مصنوعی: یک عرب زبده و ماهر از راه رسید و در راهی که می‌رفت، دید که آن کیسه یا سبد در آن منزلگاه قرار دارد.
گفت کین چیست زبان بگشودند
صورت حال بدو بنمودند
هوش مصنوعی: او پرسید این چه چیزی است و زبان‌ها به سخن آمدند و وضعیت او را به تصویر کشیدند.
خاست بدره به کف و نیزه به دوش
وز پی قوم برآورد خروش
هوش مصنوعی: ماه زیبا با دستان حاوی چراغ (یا نور) و نیزه‌ای بر دوش، به دنبال جمعیت به راه افتاد و صدای بلندی سر داد.
کای سفیهان خطا اندیشه
وی لئیمان خساست پیشه
هوش مصنوعی: ای نادانانی که در اندیشه خطا می‌روید، بدانید که شما از بخل و زودخویی برمی‌آید.
بود مهمانیم از محض کرم
نه چو بیع از پی دینار و درم
هوش مصنوعی: ما مهمان رحمت خدا هستیم و این حضور ما به خاطر لطف و کرم اوست، نه به خاطر اینکه بخواهیم چیزی مثل پول و ثروت به دست آوریم.
داده خویش ز من بستانید
پس رواحل به ره خود رانید
هوش مصنوعی: از من خواسته‌های خود را بگیرید و سپس آن را به سمت خود هدایت کنید.
ور نه تا جان برود از تنتان
در تن از نیزه کنم روزنتان
هوش مصنوعی: اگر نه، وقتی که جان از بدن شما خارج شود، من با نیزه شما را روزی می‌زنم.
داده خویش گرفتند و گذشت
وان عرابی ز قفاشان برگشت
هوش مصنوعی: برخی از افراد خواسته‌های خود را گرفتند و به راهشان ادامه دادند، و آن عربی که در حال عبور بود، از جمعیت بازگشت.