گنجور

بخش ۹۱ - عقد بیست و هشتم در بذل و جود که اول آن اعطای درهم و دینار است و آخر آن بذل وجود

ای درم گرد تو بسیار شده
دین تو در سر دینار شده
گنج جود است کف تو مپسند
از هر انگشت بر آنجا دو سه بند
دست بسته بود از مرد درشت
بهر آزار درم جویان مشت
مشت پرز که نماید مدخل
مشت پر کرده بود بر سایل
کف بی جود وی از خوی نه خوب
بر گدایان ز قفا سیلی کوب
پنجه خود به مساحت بگشای
بر درم جود در راحت بگشای
غنچه سان خرده چه پیچی به ورق
خرج کن همچو گل آن را به طبق
موجب قبض بود جمع درم
مایه بسط و طرب بذل و کرم
بین کفت را که به بیشی و کمی
قبض و بسط از درم و بی درمی
باش چون حقه که هست از زر و مال
خواه پر خواه تهی بر یک حال
نه چو همیان که زر و بی زریش
می دهد فربهی و لاغریش
عقد همیان که پر از سیم و زر است
بر میان تو چو زرین کمر است
بر میان همچو کمر مپسند آن
جز پی خدمت حاجتمندان
گنج از امساک بود خاک به سر
کان ز امساک شود زیر و زبر
هر چه داری ز در و گوهر ناب
ریز بر خاک و برآ خوش چو سحاب
بار فقر ار فکنی از یک تن
بار منت منهش بر گردن
کوهی از فقر اگر آید پیش
کاهی از منت ازان باشد بیش
چون عطابخش خدا آمد و بس
به که دانا ننهد منت کس
در کرم حیله گری بیش نیی
جود را رهگذری بیش نیی
چیست چندین عظموت و جبروت
پشت لب بر زدن و باد بروت
کیسه بیشتر از کان که شنید
کاسه گرمتر از آش که دید
هر زر و مال که بخشیده دهی
باید از وجه پسندیده دهی
به ستم سیم ستانی ز کسان
تا کشی خوان کرم بهر خسان
نیست لایقتر ازین هیچ کرم
کز کسان بازکشی دست ستم
قحبه کز کسب زنا بخشد زر
بخل صد بار ز جودش بهتر
جود او دود شرارت شرر است
بخل او نخل سعادت ثمر است
مالت از دزد به تاراج افتد
به که نی در کف محتاج افتد
ابر باید که به صحرا بارد
زان چه حاصل که به دریا بارد
می دهد سبزه و گل صحرا را
می کند آبله رو دریا را
دل فاسق که به زر شاد کنی
مجلس فسق وی آباد کنی
به می و نقل کنی یاوریش
مطرب و شاهد و شمع آوریش
ظلم زور ز زر یافته هست
ظلم را تیغ زراندود به دست
از زر و سیم بر او جود مکن
ظلم را تیغ زر اندود مکن
هر چه بخشی که بگیری دگری
آن نه جود است که بیع است و شری
تخم تلبیس بود دانه به دام
نیست بر گرسنه مرغان انعام
صید گر دانه که می افشاند
می کند حیله که جان بستاند
همتی ورز درین کاخ منیر
همچو خورشید ببخش و مپذیر
فیض خور نیست به هر شیب و فراز
بهر نفعی که به وی گردد باز
بر عطا صیت و ثنایی مطلب
وز عطاخواه جزایی مطلب
ور فتد زو دو صدت گنج به چنگ
باز ده ورچه کشد کار به جنگ

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای درم گرد تو بسیار شده
دین تو در سر دینار شده
هوش مصنوعی: ای پول و ثروت تو خیلی زیاد شده و این باعث شده تا دین و اعتقادت به دنیای مادی و ثروت گرایش پیدا کند.
گنج جود است کف تو مپسند
از هر انگشت بر آنجا دو سه بند
هوش مصنوعی: بخشش و generosity تو همچون گنجی ارزشمند است، پس نباید آن را فقط به مقدار کم و اندک خرج کنی یا به هر کسی که می‌خواهی بدهی. تو باید از آن با درایت و دقت بیشتری استفاده کنی و افراد و موقعیت‌های مناسب‌تری را برای بخشش انتخاب کنی.
دست بسته بود از مرد درشت
بهر آزار درم جویان مشت
هوش مصنوعی: مرد خشنی که دستش بسته بود، به خاطر اینکه به دیگران آسیب نرساند، در مقابل کسانی که به دنبال طلا و ثروت هستند، ایستاده بود.
مشت پرز که نماید مدخل
مشت پر کرده بود بر سایل
هوش مصنوعی: اگر مشت پر از پاره‌های نرم به نمایش گذاشته شود، در واقع نشان‌دهنده این است که اشیاء درون آن قبلاً آماده شده‌اند.
کف بی جود وی از خوی نه خوب
بر گدایان ز قفا سیلی کوب
هوش مصنوعی: دست او که به خاطر نداشتن جود و بخشش، زیبایی ندارد، بر روی گدایان از پشت، مانند سیلی ضربه می‌زند.
پنجه خود به مساحت بگشای
بر درم جود در راحت بگشای
هوش مصنوعی: دستت را به سوی من دراز کن و با سخاوت بگشایید تا به آرامش برسم.
غنچه سان خرده چه پیچی به ورق
خرج کن همچو گل آن را به طبق
هوش مصنوعی: شبیه یک غنچه، خودت را نباز و کم نیاور؛ مثل گل، همه زیبایی‌ات را نمایان کن.
موجب قبض بود جمع درم
مایه بسط و طرب بذل و کرم
هوش مصنوعی: جمع شدن پول و دارایی ممکن است باعث تنگنا و نگرانی شود، اما در عوض، بخشش و مهربانی می‌تواند شادی و گشایش را به همراه داشته باشد.
بین کفت را که به بیشی و کمی
قبض و بسط از درم و بی درمی
هوش مصنوعی: به آنی که چیزی را بپذیری یا رد کنی، توجه نکن که دارایی زیاد و کم من چه تأثیری در این امر دارد.
باش چون حقه که هست از زر و مال
خواه پر خواه تهی بر یک حال
هوش مصنوعی: مثل حقه‌ای باش که از طلا و财富 ساخته شده است، خواه از مال و دارایی چیزی داشته باشی یا نداشته باشی، همیشه به یک شکل و حال باقی بمان.
نه چو همیان که زر و بی زریش
می دهد فربهی و لاغریش
هوش مصنوعی: نه مثل کیسه‌ای که با پر و خالی بودنش، به چاقی و لاغری می‌رسد.
عقد همیان که پر از سیم و زر است
بر میان تو چو زرین کمر است
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و ارزشمندی یک چیز اشاره دارد. می‌گوید که مانند کمری زرین که به زیبایی درخشان است، همانی که پر از طلا و نقره است نیز در میان تو قرار دارد. به طور کلی، احساس ارزش و زیبایی را نسبت به خود فرد یا چیزی که اشاره شده، بیان می‌کند.
بر میان همچو کمر مپسند آن
جز پی خدمت حاجتمندان
هوش مصنوعی: در هر کاری که انجام می‌دهی، تنها به خدمت به نیازمندان توجه کن و به کارهای بی‌فایده و غیرضروری اعتنا نکن.
گنج از امساک بود خاک به سر
کان ز امساک شود زیر و زبر
هوش مصنوعی: ثروت و گنج از خودداری و صرفه‌جویی به دست می‌آید، مانند خاک در معادن که با احتیاط و مدیریت درست می‌تواند به ارزش‌های مختلف تبدیل شود.
هر چه داری ز در و گوهر ناب
ریز بر خاک و برآ خوش چو سحاب
هوش مصنوعی: هر چیزی که داری، چه ارزشمند و گرانبها باشد، آن را با سخاوت در زمین بریز و مانند ابر با شادی ببار.
بار فقر ار فکنی از یک تن
بار منت منهش بر گردن
هوش مصنوعی: اگر بار فقر را از دوش یک نفر برداری، نباید بار منت و گران‌قدری خود را بر دوش او بگذاری.
کوهی از فقر اگر آید پیش
کاهی از منت ازان باشد بیش
هوش مصنوعی: اگر کوهی از فقر به وجود بیاید، یک ذره از نیکی و محبت می‌تواند از آن بیشتر ارزش داشته باشد.
چون عطابخش خدا آمد و بس
به که دانا ننهد منت کس
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند بخشنده و عطا کننده‌ای وجود دارد، بهتر است که انسان بر کسی منت نگذارد و از دانایی و علم خود به دیگران نبالد.
در کرم حیله گری بیش نیی
جود را رهگذری بیش نیی
هوش مصنوعی: در بخشش و مهربانی بی‌نظیر نیستی، و در تظاهر به آن نیز کسی را فریب نمی‌دهی.
چیست چندین عظموت و جبروت
پشت لب بر زدن و باد بروت
هوش مصنوعی: چه نیازی به بزرگ‌منشی و قدرت‌نمایی است وقتی که فقط با یک لبخند و رفتار نرم می‌توان تأثیر بیشتری گذاشت؟
کیسه بیشتر از کان که شنید
کاسه گرمتر از آش که دید
هوش مصنوعی: کیسه بیشتر از کان به معنی این است که فردی که چیزی را دارد یا به نوعی صاحب چیزی است، باید دقت بیشتری در رفتار و واکنش‌های خود داشته باشد. این جمله به نوعی به فردی اشاره دارد که از تجربیات و شرایط خود درس بگیرد و در مواجهه با چیزهای جدید یا رفتار دیگران هوشیار باشد. در ادامه، مفهوم گرم‌تر بودن کاسه از آش به این معناست که برخی چیزها ظاهری جذاب دارند اما در واقعیت ممکن است آن‌ها به میزان کمتری ارزشمند باشند. در کل، این عبارات به اهمیت توجه و دقت در قضاوت و ارزیابی شرایط و افراد اشاره دارند.
هر زر و مال که بخشیده دهی
باید از وجه پسندیده دهی
هوش مصنوعی: هر چیزی که می‌خواهی ببخشی یا هدیه کنی، باید به گونه‌ای باشد که دیگران از آن خوششان بیاید و پسندیده باشد.
به ستم سیم ستانی ز کسان
تا کشی خوان کرم بهر خسان
هوش مصنوعی: با تلاش و زحمت، از دیگران چیزی به دست می‌آوری و به این ترتیب، برای نیازمندان و بی‌نوایان، سفره‌ی لطف و generosity خود را گسترده می‌کنی.
نیست لایقتر ازین هیچ کرم
کز کسان بازکشی دست ستم
هوش مصنوعی: هیچ کرمی از این بیشتر شایسته نیست که از ستمگری دست بردارد و ظلم را رها کند.
قحبه کز کسب زنا بخشد زر
بخل صد بار ز جودش بهتر
هوش مصنوعی: زنی که با فروش خود پولی به دست می‌آورد، صد بار بخشندگی و سخاوت واقعی از او بهتر است.
جود او دود شرارت شرر است
بخل او نخل سعادت ثمر است
هوش مصنوعی: بخشش و generosity او باعث از بین رفتن بدی‌ها و آتش خشم می‌شود و کم‌خویی او می‌تواند سبب نابودی خوشبختی و سعادتمندی باشد.
مالت از دزد به تاراج افتد
به که نی در کف محتاج افتد
هوش مصنوعی: اگر اموالت به سرقت برود، بهتر است که آن مال در دست کسی باشد که نیازمند است تا این که در دستان کسی باشد که به آن احتیاج ندارد.
ابر باید که به صحرا بارد
زان چه حاصل که به دریا بارد
هوش مصنوعی: ابر باید که بر دشت و بیابان باران ببارد، چرا که بارش آن در دریا هیچ فایده‌ای ندارد.
می دهد سبزه و گل صحرا را
می کند آبله رو دریا را
هوش مصنوعی: سبزه و گل صحرا را می‌رویاند و دریا را به زیبایی و ظرافت تبدیل می‌کند.
دل فاسق که به زر شاد کنی
مجلس فسق وی آباد کنی
هوش مصنوعی: اگر دل نابکار را با پول شاد کنی، در واقع مجلس گناه او را رونق می‌دهی.
به می و نقل کنی یاوریش
مطرب و شاهد و شمع آوریش
هوش مصنوعی: به جمعی شاد و سرزنده بپیوند و از نعمت‌های زندگی لذت ببر. دوستان خوش‌سخن و زیبا و روشنایی بخش در کنارت باشند.
ظلم زور ز زر یافته هست
ظلم را تیغ زراندود به دست
هوش مصنوعی: طغیانگری و ظلم به قدرت و ثروت بستگی دارد و کسانی که با پول و ثروت به قدرت می‌رسند، به راحتی می‌توانند ظلم کنند. آنها در دستشان ابزار ظلم را دارند که همان ثروت و قدرت است، که به آنها این امکان را می‌دهد تا به دیگران آسیب برسانند.
از زر و سیم بر او جود مکن
ظلم را تیغ زر اندود مکن
هوش مصنوعی: با طلا و نقره بر او ریزش نکن، ظلم را با تیغی که از طلا پوشیده شده است، سر نکش.
هر چه بخشی که بگیری دگری
آن نه جود است که بیع است و شری
هوش مصنوعی: هر چیزی که تقسیم کنی، به این معنی نیست که طرف مقابل چیزی دریافت نکرده است. این عمل نوعی معامله و تبادل است، نه فقط بخشیدن یا بخشش.
تخم تلبیس بود دانه به دام
نیست بر گرسنه مرغان انعام
هوش مصنوعی: تخم فریب و نیرنگ در دانه‌ای نیست، زیرا پرندگان گرسنه برای خوراک خود به دام نیفتاده‌اند.
صید گر دانه که می افشاند
می کند حیله که جان بستاند
هوش مصنوعی: به این معناست که شکارچی وقتی دانه‌ای را می‌پاشد، با زیرکی و ترفندهایی اقدام می‌کند تا جان شکار را به دست آورد.
همتی ورز درین کاخ منیر
همچو خورشید ببخش و مپذیر
هوش مصنوعی: در این خانه‌ی روشن و زیبا، تلاش کن و مانند خورشید انرژی و نور را پخش کن و از پذیرش چیزهای منفی دوری کن.
فیض خور نیست به هر شیب و فراز
بهر نفعی که به وی گردد باز
هوش مصنوعی: خیر و نیکی همیشه در دسترس نیست و هرگز در هر موقعیت و حالتی نمی‌توان انتظار داشت که به ما سود برساند.
بر عطا صیت و ثنایی مطلب
وز عطاخواه جزایی مطلب
هوش مصنوعی: اگر به بخشندگی و سرافرازی توجهی کنی، از آن رشدی و ثوابی به دست می‌آوری. اگر به دنبال پاداش هستی، تنها به طلب بخشش بپرداز.
ور فتد زو دو صدت گنج به چنگ
باز ده ورچه کشد کار به جنگ
هوش مصنوعی: اگر از او دوصد گنج به دست بیاوری، باز هم به او بده؛ اما اگر کار به جنگ بکشد، خودت را آماده کن.