گنجور

بخش ۸۶ - حکایت کعبه روی که به سبب راستی از کید ناراستی برست و آن ناراست به برکت راستی وی به راستان پیوست

رهروی کعبه تمنا می داشت
لیکنش مادر ازان وا می داشت
کعبه اش بود بلی مادر او
طوف می کرد به گرد سر او
نیک زن رخت چو زین خانه ببست
ثمن خانه اش آورد به دست
زان ثمن کرد چو آمد به شمار
جیب را مخزن پنجه دینار
شد عصا در کف و نعلین به پای
در ره کعبه بیابان پیمای
چون ز ره مرحله ای چند برید
ناگهش راهزنی پیش رسید
گفت ای شیخ چه داری در جیب
جیب پر زر بود از صوفی عیب
بود چون راسترو و راست سرشت
شیوه راستی از دست نهشت
گفت در جیب پی توشه راه
نیست دینار زرم جز پنجاه
راهزن گفت برون آور هان
هر چه داری به تنگ جیب نهان
بستد آن را و یکایک بشمرد
بوسه ها داد و بدو باز سپرد
گفت کافتاد ازین راستیم
در کم و کاست کم و کاستیم
صدقت از کذب رهانید مرا
پایه بر چرخ رسانید مرا
ناوک صدق توام صید تو ساخت
آهوی دام و سگ قید تو ساخت
پس به الحاح و نیازی غالب
ساخت بر مرکب خویشش راکب
که به این راحله ره را کن طی
که منت می رسم اینک از پی
سال دیگر به جهان دست فشاند
در پی او به حرم راحله راند
هر دو بودند به هم پیر و مرید
تا اجل رشته صحبت ببرید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رهروی کعبه تمنا می داشت
لیکنش مادر ازان وا می داشت
هوش مصنوعی: مسافری که آرزوی رسیدن به کعبه را داشت، اما مادرش او را از این کار منع می‌کرد.
کعبه اش بود بلی مادر او
طوف می کرد به گرد سر او
هوش مصنوعی: کعبه مادر او بود و او در حال طواف به دور او می‌چرخید.
نیک زن رخت چو زین خانه ببست
ثمن خانه اش آورد به دست
هوش مصنوعی: وقتی زن نیکو، خانه‌اش را ترک کرد و رفت، پول و ارزش خانه‌اش را به همراه آورد.
زان ثمن کرد چو آمد به شمار
جیب را مخزن پنجه دینار
هوش مصنوعی: وقتی که به تعداد رسید، او فهمید که جیبش پُر از دینار است.
شد عصا در کف و نعلین به پای
در ره کعبه بیابان پیمای
هوش مصنوعی: عصا در دست و نعلین بر پا، در راه کعبه به سفر در بیابان می‌روم.
چون ز ره مرحله ای چند برید
ناگهش راهزنی پیش رسید
هوش مصنوعی: وقتی شخصی از مسیر خود چند قدم فاصله می‌گیرد، ناگهان به یک دزد برمی‌خورد.
گفت ای شیخ چه داری در جیب
جیب پر زر بود از صوفی عیب
هوش مصنوعی: شیخ، از تو می‌پرسم که در جیب‌تان چه دارید؟ جیب‌تان پر از زر و زیور است، اما این نشان‌دهنده عیب‌هایی از صوفی است.
بود چون راسترو و راست سرشت
شیوه راستی از دست نهشت
هوش مصنوعی: وقتی کسی به درستی و راستگویی پایبند باشد و از خود صداقت نشان دهد، روش و شیوه‌اش نیز به درستی و راست‌گویی مبدل می‌شود و این ارزش‌ها در او حفظ می‌شود.
گفت در جیب پی توشه راه
نیست دینار زرم جز پنجاه
هوش مصنوعی: او می‌گوید در جیب من چیزی برای سفر وجود ندارد، جز پنجاه دینار.
راهزن گفت برون آور هان
هر چه داری به تنگ جیب نهان
هوش مصنوعی: دزدی به فردی گفت که همه چیزهایی را که در جیب خود پنهان کرده، بیرون بیاورد.
بستد آن را و یکایک بشمرد
بوسه ها داد و بدو باز سپرد
هوش مصنوعی: او آن را گرفت و یک به یک شمرد، بوسه‌ها را داد و دوباره به او سپرد.
گفت کافتاد ازین راستیم
در کم و کاست کم و کاستیم
هوش مصنوعی: گفت که در این راستا، ما هم در مشکلات و کمبودها افتادیم و در واقع، خودمان هم در این کم و کاست‌ها سهم داریم.
صدقت از کذب رهانید مرا
پایه بر چرخ رسانید مرا
هوش مصنوعی: تو با صداقت و راستگویی مرا از دروغ و فریب نجات دادی و به اوج موفقیت و شادی رساندی.
ناوک صدق توام صید تو ساخت
آهوی دام و سگ قید تو ساخت
هوش مصنوعی: سلاح صداقت تو بر من چنان اثر گذاشت که مرا به دام انداخت، مانند آهو که در تله افتاده و حتی سگ هم به زنجیر تو گرفتار شده است.
پس به الحاح و نیازی غالب
ساخت بر مرکب خویشش راکب
هوش مصنوعی: پس با اصرار و نیاز، سوار بر اسب خود شد و بر آن غلبه یافت.
که به این راحله ره را کن طی
که منت می رسم اینک از پی
هوش مصنوعی: تلاش کن تا این مسیر را طی کنی، زیرا به زودی به مقصد مورد نظر خواهی رسید.
سال دیگر به جهان دست فشاند
در پی او به حرم راحله راند
هوش مصنوعی: سال آینده، به دنیا آمدن را جشن خواهیم گرفت و در پی او به سمت حرم راحله خواهیم رفت.
هر دو بودند به هم پیر و مرید
تا اجل رشته صحبت ببرید
هوش مصنوعی: هر دو نفر به یکدیگر پیوند عمیق و نزدیکی داشتند، تا زمانی که سرنوشت باعث قطع ارتباط آن‌ها شد.