بخش ۸۱ - مناجات در توجه از مقام حریت به فتوت
ای غمت مایه ده شادی ما
بر درت بندگی آزادی ما
بنده خاص تو را نیست پسند
بر دل از بندگی غیر تو بند
فارغ است از دو جهان در دو جهان
نه عیان بسته چیزی نه نهان
جا گرفته به سر خشک زمین
گشته در کوی فنا خاک نشین
نشده خاطر او بند به هیچ
نه دلش یافته پیوند به هیچ
تافته روی ز روی همه کس
روی در روی تو آورده و بس
جامی از بندگی خویش ملول
دارد از خواجگیت چشم قبول
بر درت عز قبولیش بده
در رهت اذن دخولیش بده
بر وی افشان ز ره خود گردی
بر دلش نه ز غم خود دردی
افکن از منزل بی دردانش
رخت در کوی جوانمردانش
بخش ۸۰ - حکایت آن پیر خارکش که از خار خواریش گل عزت می گشاد و جوان رعناوش که گل عزتش بوی خواری می داد: خارکش پیری با دلق درشتبخش ۸۲ - عقد بیست و پنجم در فتوت که بار خود از گردن خلق نهادن است و زیر بار خلق ایستادن: ای که از طبع فرومایه خویش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای غمت مایه ده شادی ما
بر درت بندگی آزادی ما
هوش مصنوعی: غم تو باعث خوشحالی ما شده و ما با امید به درگاهت، به آزادی خود میرسیم.
بنده خاص تو را نیست پسند
بر دل از بندگی غیر تو بند
هوش مصنوعی: بنده خاص تو به هیچ وجه راضی نیست که دلش از بندگی کسی جز تو شاد باشد.
فارغ است از دو جهان در دو جهان
نه عیان بسته چیزی نه نهان
هوش مصنوعی: او از هر دو جهان یعنی دنیای مادی و معنوی رها شده است؛ در این دو دنیا نه چیزی به طور آشکار وجود دارد و نه چیزی به طور پنهان.
جا گرفته به سر خشک زمین
گشته در کوی فنا خاک نشین
هوش مصنوعی: در این شعر، بیان شده است که در مکانی بیزنده و بیجنبش، زندگی به حالت فانی درآمده و در آن زمین، زندگی به شکل خاک و پوسیدگی درآمده است. این تصویر به نوعی از سرنوشت محتوم و ناپایدار بودن زندگی اشاره دارد.
نشده خاطر او بند به هیچ
نه دلش یافته پیوند به هیچ
هوش مصنوعی: دل او هیچ وابستگی به چیزی نداشته و هیچ ارتباطی هم با چیزی پیدا نکرده است.
تافته روی ز روی همه کس
روی در روی تو آورده و بس
هوش مصنوعی: همه چیزها و زیباییها را کنار گذاشتهام و فقط به تماشای تو پرداختهام.
جامی از بندگی خویش ملول
دارد از خواجگیت چشم قبول
هوش مصنوعی: او از خدمتگزاری خود خسته و ملول است و به خاطر مقامش در خواجگی، به تأیید و قبول دیگران چشم دوخته است.
بر درت عز قبولیش بده
در رهت اذن دخولیش بده
هوش مصنوعی: برای تو در ورودیات اجازه ورود بده و از تو خواهش میکنم که به خاطر نیاز من، پذیرای من باشی.
بر وی افشان ز ره خود گردی
بر دلش نه ز غم خود دردی
هوش مصنوعی: به او عشق و محبت نثار کن و از راهی که خود میروی به دل او نفوذ کن، نه اینکه به خاطر غم و دردهای خود، به او فشار بیاوری.
افکن از منزل بی دردانش
رخت در کوی جوانمردانش
هوش مصنوعی: خود را از محیط نادانان دور کن و لباس خود را در محله یا دنیای جوانمردان و شرافتمندان قرار بده.