بخش ۸۰ - حکایت آن پیر خارکش که از خار خواریش گل عزت می گشاد و جوان رعناوش که گل عزتش بوی خواری می داد
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۲۱ - حکایت پیر خارکش به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
لطفاً جای مصراع های اول و دوم،در بیت دهم جابجا شوند
منبع:کتاب ادبیات فارسی سال دوم راهنمایی
با تشکر
این شعر به واقع یک شاهکار هنریست.
ازبچگی این مصرع در ذهن وروانم حک شده است وروزی نیست با خودم تکرارش نکنم(هرقدم دانه ی شکری میکاشت)
الان اساتید موفقیت و جذب ثروت میگویند که هیچ چیز بهتر ودقیتراز قانون سپاسگذاری برای جذب موفقیت وثروت وجود ندارد
آره متاسفانه. اخیرا حتی اشعار و ادبیات رو هم به ثروت و جذب اون می بندن. دیگه همه چیز شده جذب ثروت.
با سلام، در این شعر 2 نمونه از اشتباه تایپی می بینم.
1- در بیت دوم، مصراع اول "لنگ لگان" نوشته شده است و درست این است "لنگ لنگان"
2-
2- در بیت دهم، به دلیل معنا و زیبایی عوض شود
بیت دهم جای مصراع ها درست است و در واقع زیبایی معنی به همین است و کتاب فارسی پایه هشتم رو هم که یکی از دوستان به آن اشاره کرده بودند باید بگم که این کتاب ها اصلا ملاک نیستند چون بسیاری از بیت ها حذف می شوند و یا حتی در آنها تغییر ایجاد میشود
واقعا هر وقت میخونمش گریم میگیره
چه کارا ک برامون نکرده و ما مثل اون نوجوون مغرور بودیم
چه عزیزی که نکردی با من...
به به!
ای فرازنده این چرخ بلند
وی نوازنده دل های نژند
کنم از جیب نظر تا دامن
چه عزیزی که نکردی با من ...
با سلام، این شعر را زمانی در دبستان آموخته بودم و اکثر اوقات آنرا زمزمه میکردم ولی قسمتهایی از اواسط شعر را فراموش کرده بودم . امروز ضمن جستجو آنرا یافتم. سپاس از خداوند و خالق مهربان که این تواناییها را به به ما عطا فرموده و سپاس از همه عزیزانی که در این راه زحمت کشیده و این امکانات را فراهم آورده اند و دسترسی به دانش و فرهنگ غنی ایرانی را برای علاقمندان آسان کرده اند. درود بر همه انسانها که به نور خدمت کرده ، میکنند .
و خواهند کرد
بی نظیره
یک شاهکار ادبی
چند نفر داریم که مغز آدم رو به عرش میبرن مولوی.نطامی.جامی .باباطاهر و خواجه عبدالله انصاری
روحشون شاد.
خارکش پیری با دلق درشت
پیوند به وبگاه بیرونی
زدم رو پیوند یوتیوب. نوشت
این ویدیو دیگر دردسترس نیست
سلام. ظاهرا بیت دهم مصرع اول و دومش جابجا هست:
عزت از خواری نشناختهای
عمر در خارکشی باختهای
رخش پندار یعنی چه؟ (یعنی پنداری مانند رخش؟)
«رخش، پندار» خوانده می شود؟ یا «رخشِ پندار»؟
«رخشِ پندار»؛ پندار به رخشی تشبیه شدهاست که آن جوان سوار بر آن میتاخت و اندیشه مغرورانه در سر میپروراند.
این مثنوی به درستی یکی از شاهکارهای جامی علیه الرحمه است که هرچه آنرا میخوانم سیر نمیشوم. سراسر معرفت حق است.
کنم از جیب نظر تا دامن / چه عزیزی که نکردی با من
گذشته از هنرورزی و تسلط سعدی به کلمات که در صنایع بکار رفته و آرایه های شعری زیبا میتوان یافت (مثل بازی با کلمات خوار و خار و تعابیر زیبایی مثل دانه شُکر کاشتن با ضرباهنگ گامهای پیرمرد و ... ) دقت در بند بند این مثنوی آدمی را متوجه عمق دانایی شاعر میکند. ملاحظه بفرمایید که شخصیت اصلی یک پیرمرد است که اصولاً عمر مفید خود را پشت سر گذاشته و به ظاهر به مال و مقامی هم نرسیده، ناخوش احوال است و به درستی و راحتی هم نمیتواند راه برود، کاری هم که برای ارتزاق برگزیده جمع کردن خار از بیابان است، لباسی هم که به تن دارد ضخیم و تن آزار است و ... ولی با این همه به غایت شکرگزار! طوری که در بارگاه حق تعالی خود را در اندازه قدرشناسی از این همه نعمت که خدایش عطا کرده نمیداند! شاعر با این وصف خواسته به من و شما که قطعا در شرایط نسبی بهتری زیست را پشت سر میگذاریم یادآور شود که چنانچه چنین کاراکتری خود را حتی در اندازه و مقام شکر نمیداند تکلیف من و شما چه خواهد بود. ملاحظه در این نکته هم زیباست که داشتن آزادی و آزادگی که دو نعمت و دو تعریف جدا به حساب میآیند، را برای خود از بزرگترین موهبت های خداوند میدانند.
سلام و درود خدمت شما بزرگوار امیدوارم شاد و سلامت و تندرست باشید
بنده برای زمانی دوساله اندر این نگاشته و حکایت ، بسی تدبر و تامل برگزیدم
بلکه در این راه گه شاید به نادرستی سپرده شده ما در این افکار غرق گشتیم که حضرت جامی خطاب از خارکش فردیست که طالع برگشته است و رنج و سختی ز تن و خمش میبارد ، در تمام این ذلت و فلاکت روشنی بدیدست و لذتی چون این برا آنش نباشد
ما حکم را این بنهادیم که فرد سعادتی دچارش است که هیچ شخص و شاخصی قادر ب وصف و درک آن نباشد و چنین است که خارکش چنین عبادت و ندامت به درگاه حق تعالی میبرد
گرچه عیان است ولی من از کلام دیگران تا به امروز نشنیده ام
ممنون از شما
در سلامت خداوندگار
پیر گفتا که چه عزت زین به که نیم بر در تو بالین نه . برگردان هوش مصنوعی صحیح نیست نیم بر در تو بالین نه اشاره به سکوهایی است که در قدیم جلوی خانه ها تعبیه میکردند .در برخی از مناطق ایران به پیرنشین هم معروف بود. پیرمرد به این میبالد که چنان خوار و زیون نشده که روی سکوهای جلوی خانه آن جوان بخوابد. کار میکند و محتاج کسی نیست.
نکته جالب اینکه پیرمرد خارکش جامی نشانی از فرزانگی و سعه صدر نداره و یک انسانیست کاملا" معمولی و البته حاضرجواب . به جوانی و خامی متلک پران اشاره شده ولی شاهد یکی بدو و کل کل پیرمرد با جوان هستیم . جایی جوان رو خس خطاب میکنه درحالی که جامی قادر بود بجای خس از کس استفاده کنه ( به کسی چون تو گرفتار نساخت ) .یا همین بیت بالا ( که نیم بر در تو بالین نه) .جوان که به (نو) جوانیش مغرور حرف نسنجیده میزنه و پیرمرد هم از خجالتش درمیاد.