گنجور

بخش ۸۰ - حکایت آن پیر خارکش که از خار خواریش گل عزت می گشاد و جوان رعناوش که گل عزتش بوی خواری می داد

خارکش پیری با دلق درشت
پشته خار همی برد به پشت
لنگ لنگان قدمی برمی داشت
هر قدم دانه شکری می کاشت
کای فرازنده این چرخ بلند
وی نوازنده دلهای نژند
کنم از جیب نظر تا دامن
چه عزیزی که نکردی با من
در دولت به رخم بگشادی
تاج عزت به سرم بنهادی
حد من نیست ثنایت گفتن
گوهر شکر عطایت سفتن
نوجوانی به جوانی مغرور
رخش پندار همی راند ز دور
آمد آن شکرگزاریش به گوش
گفت کای پیر خرف گشته خموش
خار بر پشت زنی زینسان گام
دولتت چیست عزیزیت کدام
عمر در خارکشی باخته ای
عزت از خواری نشناخته ای
پیر گفتا که چه عزت زین به
که نیم بر در تو بالین نه
کای فلان چاشت بده یا شامم
نان و آبی که خورم و آشامم
شکر گویم که مرا خوار نساخت
به خسی چون تو گرفتار نساخت
به ره حرص شتابنده نکرد
به در شاه و گدا بنده نکرد
داد با این همه افتادگیم
عز آزادی و آزادگیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خارکش پیری با دلق درشت
پشته خار همی برد به پشت
هوش مصنوعی: یک پیرمرد زحمتکش که لباس کهنه و درشتی بر تن دارد، خاردانی را بر دوش خود حمل می‌کند.
لنگ لنگان قدمی برمی داشت
هر قدم دانه شکری می کاشت
هوش مصنوعی: هر بار که لنگ‌لنگان قدم برمی‌داشت، در هر گام دانه‌ای از شکر می‌کاشت.
کای فرازنده این چرخ بلند
وی نوازنده دلهای نژند
هوش مصنوعی: ای کسی که این آسمان بلند را برپا کرده‌ای و دل‌های غمگین را آرامش می‌دهی.
کنم از جیب نظر تا دامن
چه عزیزی که نکردی با من
هوش مصنوعی: با چشمانم می‌نگرم تا دریابم چه کسی این‌قدر عزیز است که هرگز با من نبوده است.
در دولت به رخم بگشادی
تاج عزت به سرم بنهادی
هوش مصنوعی: در زمان خوشبختی، تو با زیبایی و سخاوت به من احترام گذاشتی و تاج افتخار را بر سرم قرار دادی.
حد من نیست ثنایت گفتن
گوهر شکر عطایت سفتن
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که شایسته است تو را ستودن نیستم، چون نباید به قدری ارزشمند تو، فقط به خاطر یک هدیهٔ شیرین صحبت کنم.
نوجوانی به جوانی مغرور
رخش پندار همی راند ز دور
هوش مصنوعی: نوجوانی با غرور و ناز خود جوانی را از دور می‌نگرد و بر او نظارت می‌کند.
آمد آن شکرگزاریش به گوش
گفت کای پیر خرف گشته خموش
هوش مصنوعی: شخصی که همیشه شکرگزار بوده به شخصی سالمند و خاموش می‌گوید که ای پیر، دیگر سکوت کن.
خار بر پشت زنی زینسان گام
دولتت چیست عزیزیت کدام
هوش مصنوعی: خاک بر دوش تو چه نمادی از قدرت است و ارزش تو چیست؟
عمر در خارکشی باخته ای
عزت از خواری نشناخته ای
هوش مصنوعی: تو عمر خود را در تلاش و کوشش برای چیزهای بی‌ارزش گذرانده‌ای و هنوز نتوانسته‌ای که حرمت و عزت خود را از خواری و ذلت تشخیص بدهی.
پیر گفتا که چه عزت زین به
که نیم بر در تو بالین نه
هوش مصنوعی: پیر گفت که چه افتخاری از این بهتر است که نیمه شب به در خانه‌ات بیام و سر بر بالین تو بگذارم.
کای فلان چاشت بده یا شامم
نان و آبی که خورم و آشامم
هوش مصنوعی: ای فلان، لطفاً یا صبحانه بده یا برای شام نان و آبی تا بخورم و بیاشامم.
شکر گویم که مرا خوار نساخت
به خسی چون تو گرفتار نساخت
هوش مصنوعی: من از این که به من توهین نکردی و مرا در دام شخصی چون تو نینداختی، سپاسگزارم.
به ره حرص شتابنده نکرد
به در شاه و گدا بنده نکرد
هوش مصنوعی: به خاطر حرص و زیاده‌خواهی، به کسی چه شاه و چه گدا احترامی قائل نشد و بی‌وقفه در تلاش بود.
داد با این همه افتادگیم
عز آزادی و آزادگیم
هوش مصنوعی: با وجود تمام سقوط‌ها و نواقص‌ام، هنوز هم به آزادی و آزادگی خود اهمیت می‌دهم.

خوانش ها

بخش ۲۱ - حکایت پیر خارکش به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1396/05/28 11:07
مهراد

لطفا‌‌‌ً جای مصراع های اول و دوم،در بیت دهم جابجا شوند
منبع:کتاب ادبیات فارسی سال دوم راهنمایی
با تشکر

1396/09/16 03:12
پدرام نیک گفتار

این شعر به واقع یک شاهکار هنریست.
ازبچگی این مصرع در ذهن وروانم حک شده است وروزی نیست با خودم تکرارش نکنم(هرقدم دانه ی شکری میکاشت)
الان اساتید موفقیت و جذب ثروت میگویند که هیچ چیز بهتر ودقیتراز قانون سپاسگذاری برای جذب موفقیت وثروت وجود ندارد

1400/10/15 23:01
فاطیما

آره متاسفانه. اخیرا حتی اشعار و ادبیات رو هم به ثروت و جذب اون می بندن. دیگه همه چیز شده جذب ثروت.

1396/10/23 18:12
حمید

با سلام، در این شعر 2 نمونه از اشتباه تایپی می بینم.
1- در بیت دوم، مصراع اول "لنگ لگان" نوشته شده است و درست این است "لنگ لنگان"
2-

1396/10/23 18:12
حمید

2- در بیت دهم، به دلیل معنا و زیبایی عوض شود

1397/02/19 23:05
یاسین

بیت دهم جای مصراع ها درست است و در واقع زیبایی معنی به همین است و کتاب فارسی پایه هشتم رو هم که یکی از دوستان به آن اشاره کرده بودند باید بگم که این کتاب ها اصلا ملاک نیستند چون بسیاری از بیت ها حذف می شوند و یا حتی در آنها تغییر ایجاد می‌شود

1398/04/25 18:06
^_^

واقعا هر وقت میخونمش گریم میگیره
چه کارا ک برامون نکرده و ما مثل اون نوجوون مغرور بودیم
چه عزیزی که نکردی با من...

1398/11/07 19:02
سید حسن

به به!
ای فرازنده این چرخ بلند
وی نوازنده دل های نژند
کنم از جیب نظر تا دامن
چه عزیزی که نکردی با من ...

1399/05/13 12:08
Simorgh Parandeh

با سلام، این شعر را زمانی در دبستان آموخته بودم و اکثر اوقات آنرا زمزمه میکردم ولی قسمتهایی از اواسط شعر را فراموش کرده بودم . امروز ضمن جستجو آنرا یافتم. سپاس از خداوند و خالق مهربان که این تواناییها را به به ما عطا فرموده و سپاس از همه عزیزانی که در این راه زحمت کشیده و این امکانات را فراهم آورده اند و دسترسی به دانش و فرهنگ غنی ایرانی را برای علاقمندان آسان کرده اند. درود بر همه انسانها که به نور خدمت کرده ، میکنند .
و خواهن‌د کرد

1399/09/06 02:12
حمید

بی نظیره
یک شاهکار ادبی
چند نفر داریم که مغز آدم رو به عرش میبرن مولوی.نطامی.جامی .باباطاهر و خواجه عبدالله انصاری
روحشون شاد.

1399/10/17 06:01

خارکش پیری با دلق درشت
پیوند به وبگاه بیرونی

1400/10/15 23:01
فاطیما

زدم رو پیوند یوتیوب. نوشت

این ویدیو دیگر دردسترس نیست

1400/10/15 23:01
فاطیما

سلام. ظاهرا بیت دهم مصرع اول و دومش جابجا هست:

عزت از خواری نشناخته‌ای

عمر در خارکشی باخته‌ای

1401/05/01 04:08
آرمان آرمان خواه

رخش پندار یعنی چه؟ (یعنی پنداری مانند رخش؟)

«رخش، پندار» خوانده می شود؟ یا «رخشِ پندار»؟

1402/01/20 14:04
محمدرضا آ

«رخشِ پندار»؛ پندار به رخشی تشبیه شده‌است که آن جوان سوار بر آن می‌تاخت و اندیشه مغرورانه در سر می‌پروراند. 

1402/08/18 08:11
حسن عمرانی فر

این مثنوی به درستی یکی از شاهکارهای جامی علیه الرحمه است که هرچه آنرا می‌خوانم سیر نمی‌شوم. سراسر معرفت حق است. 

کنم از جیب نظر تا دامن / چه عزیزی که نکردی با من 

گذشته از هنرورزی و تسلط سعدی به کلمات که در صنایع بکار رفته و آرایه های شعری زیبا میتوان یافت (مثل بازی با کلمات خوار و خار و تعابیر زیبایی مثل دانه شُکر کاشتن با ضرباهنگ گامهای پیرمرد و ... ) دقت در بند بند این مثنوی آدمی را متوجه عمق دانایی شاعر می‌کند. ملاحظه بفرمایید که شخصیت اصلی یک پیرمرد است که اصولاً عمر مفید خود را پشت سر گذاشته و به ظاهر به مال و مقامی هم نرسیده، ناخوش احوال است و به درستی و راحتی هم نمی‌تواند راه برود، کاری هم که برای ارتزاق برگزیده جمع کردن خار از بیابان است، لباسی هم که به تن دارد ضخیم و تن آزار است و ... ولی با این همه به غایت شکرگزار! طوری که در بارگاه حق تعالی خود را در اندازه قدرشناسی از این همه نعمت که خدایش عطا کرده نمی‌داند! شاعر با این وصف خواسته به من و شما که قطعا در شرایط نسبی بهتری زیست را پشت سر میگذاریم یادآور شود که چنانچه چنین کاراکتری خود را حتی در اندازه و مقام شکر نمی‌داند تکلیف من و شما چه خواهد بود. ملاحظه در این نکته هم زیباست که داشتن آزادی و آزادگی که دو نعمت و دو تعریف جدا به حساب می‌آیند، را برای خود از بزرگترین موهبت های خداوند میدانند. 

 

 

 

1402/10/09 03:01
سید حسینی

سلام و درود خدمت شما بزرگوار امیدوارم شاد و سلامت و تندرست باشید 

بنده برای زمانی دوساله اندر این نگاشته و حکایت ، بسی تدبر و تامل برگزیدم 

بلکه در این راه گه شاید به نادرستی سپرده شده ما در این افکار غرق گشتیم که حضرت جامی خطاب از خارکش فردیست که طالع برگشته است و رنج و سختی ز تن و خمش میبارد ، در تمام این ذلت و فلاکت روشنی بدیدست و لذتی چون این برا آنش نباشد 

ما حکم را این بنهادیم که فرد سعادتی دچارش است که هیچ شخص و شاخصی قادر ب وصف و درک آن نباشد و چنین است که خارکش چنین عبادت و ندامت به درگاه حق تعالی میبرد 

گرچه عیان است ولی من از کلام دیگران تا به امروز نشنیده ام 

ممنون از شما 

در سلامت خداوندگار 

1403/10/11 00:01
سام

پیر گفتا که چه عزت زین به  که نیم بر در تو بالین نه . برگردان هوش مصنوعی  صحیح نیست  نیم بر در تو بالین نه اشاره به سکوهایی  است که  در قدیم جلوی خانه ها تعبیه میکردند .در برخی از مناطق ایران به پیرنشین هم معروف بود. پیرمرد به این میبالد که چنان خوار و زیون نشده که روی سکوهای جلوی خانه آن جوان بخوابد. کار میکند و محتاج کسی نیست.  

نکته جالب اینکه پیرمرد خارکش جامی نشانی از فرزانگی  و سعه صدر نداره و یک انسانیست  کاملا" معمولی و البته حاضرجواب . به جوانی  و خامی متلک پران اشاره شده ولی شاهد یکی بدو و کل کل پیرمرد با جوان هستیم . جایی جوان رو خس خطاب میکنه درحالی که جامی قادر بود بجای خس از کس استفاده کنه ( به کسی چون تو گرفتار نساخت ) .یا همین بیت بالا ( که نیم بر در تو بالین نه) .جوان که به (نو) جوانیش مغرور حرف نسنجیده  میزنه و پیرمرد هم از خجالتش درمیاد.