بخش ۷۹ - عقد بیست و چهارم در حریت که طوق بندگی حق را گردن نهادن است و ربقه بندگی خلق از گردن گشادن
ای ملک زاده اقلیم وجود
پدرت خیل ملک را مسجود
سایبان حرمت چرخ برین
تختگاه قدمت گوی زمین
«ولقد کرمنا» تاج سرت
«وحملناهم » رخش سفرت
کوه در خدمت تو بسته کمر
کان پی زینت تو داده گهر
بحر هم نیز به کار تو در است
بهر تو حیله ور و حیله گر است
که دهد حقه در از صدفت
که نهد پنجه مرجان به کفت
از پی مطبخ تو جانوران
گله گله به در و دشت چران
باغ صد میوه خوش پرورده
نقل بزم تو مهیا کرده
هر چه زیر فلک بی سر و بن
هست القصه چه نوی چه کهن
همه بهر تو و تو بهر خدای
یکدم از رقده غفلت به خود آی
بازگونه مکن این وضع بدیع
که وضیعی نبود کار رفیع
نیستی باد چو صاحب هوسی
در میاویز به هر خار و خسی
نیستی آب چو آلوده دلی
در میامیز به هر لای و گلی
نیستی خاک بنه زین پستی
قدم سعی به بالادستی
گرم رو آمده چون آتش باش
هر چه پیش آید ازان سرکش باش
از خسان سرکشی آزادگی است
به خسان بستگی افتادگی است
تا به کی بنده هر خس باشی
بنده هر کس و ناکس باشی
چیست خس هر چه نه شاه ازل است
کش به هستی نه عوض نی بدل است
از همه بگسل و با او پیوند
بنه از بندگیش بر خود بند
بو که از بند غم آزاد شوی
به غم بندگیش شاد شوی
شاه فرد است مشو بیهده گرد
فرد شو بهر طلبگاری فرد
دست ز آلایش کونین بشوی
ترک آسایش کونین بگوی
پای بیرون نه ازین دیرین دیر
دل بپرداز ز آویزش غیر
بنده ای شو ز دو کون آزاده
لوحی از نقش تعلق ساده
گر برآرد ز زمین باد دمار
ننشیند به ضمیر تو غبار
ور ز موجت گذرد آب ز سر
نشود دامن تجرید تو تر
ور جهان شعله زند آتش وش
وقت تو گردد ازان آتش خوش
زیر این دایره زنگاری
گل بود خار و عزیزی خواری
رونق گل مطلب از خارش
مشو از بهر عزیزی خوارش
آن زمان خلعت عزت یابی
که رخ از عزت او برتابی
بخش ۷۸ - مناجات در طلب حیا از نقایص بشریت و تحقیق به خصایص حریت: ای اولی اجنحه مرغان سر خویشبخش ۸۰ - حکایت آن پیر خارکش که از خار خواریش گل عزت می گشاد و جوان رعناوش که گل عزتش بوی خواری می داد: خارکش پیری با دلق درشت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ملک زاده اقلیم وجود
پدرت خیل ملک را مسجود
هوش مصنوعی: ای فرزند بزرگوار عالم وجود، پدرت موجب سجده و احترام فرشتگان و موجودات است.
سایبان حرمت چرخ برین
تختگاه قدمت گوی زمین
هوش مصنوعی: سایهبان حرمت آسمان بر روی تخت تو، زمین را به قدمهایت میدهد.
«ولقد کرمنا» تاج سرت
«وحملناهم » رخش سفرت
هوش مصنوعی: ما تو را گرامی داشتیم و سفر تو را با سواران و پادشاهان بزرگی همراه کردیم.
کوه در خدمت تو بسته کمر
کان پی زینت تو داده گهر
هوش مصنوعی: کوه برای خدمت به تو خود را آماده کرده و به خاطر زیبایی تو، زینت یافته است.
بحر هم نیز به کار تو در است
بهر تو حیله ور و حیله گر است
هوش مصنوعی: دریا نیز برای تو در تلاش است و به خاطر تو نقشهها و تدبیرها میکشد.
که دهد حقه در از صدفت
که نهد پنجه مرجان به کفت
هوش مصنوعی: کسی که زیباییاش چشمان را میرباید، به راحتی میتواند مانند انگشتری با سنگی قیمتی در دست، دل هر بینندهای را تسخیر کند.
از پی مطبخ تو جانوران
گله گله به در و دشت چران
هوش مصنوعی: از آشپزخانهات، حیوانات به طور دستهجمعی به بیرون رفته و در دشت میچرند.
باغ صد میوه خوش پرورده
نقل بزم تو مهیا کرده
هوش مصنوعی: باغی پر از میوههای خوشمزه آماده شده تا جشن شما را شادابتر کند.
هر چه زیر فلک بی سر و بن
هست القصه چه نوی چه کهن
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این جهان وجود دارد، چه جدید و چه قدیمی، همگی در نهایت به یک نتیجه میرسند و بیسرانجام هستند.
همه بهر تو و تو بهر خدای
یکدم از رقده غفلت به خود آی
هوش مصنوعی: همه چیز برای توست و تو هم برای خدا. لحظهای از خواب غفلت بیدار شو و به خودت بیاندیش.
بازگونه مکن این وضع بدیع
که وضیعی نبود کار رفیع
هوش مصنوعی: این وضعیت منحصر به فرد را دوباره به شکل نادرست نگردان، زیرا شرایطی که اکنون داریم، کار والایی است و مانند آن وجود ندارد.
نیستی باد چو صاحب هوسی
در میاویز به هر خار و خسی
هوش مصنوعی: اگر هدف و آرزویی نداری، مانند یک باد در هر گوشه و کنار نچرخ و خود را با چیزهای بیارزش مشغول نکن.
نیستی آب چو آلوده دلی
در میامیز به هر لای و گلی
هوش مصنوعی: اگر دل تو آلوده است، به هیچ چیز ناخراب نکن و به همه چیز نچسب.
نیستی خاک بنه زین پستی
قدم سعی به بالادستی
هوش مصنوعی: از خود بیخود نشو و از این رذالت دوری کن؛ تلاشت را به سمت مدارج بالا و بزرگمنشی معطوف کن.
گرم رو آمده چون آتش باش
هر چه پیش آید ازان سرکش باش
هوش مصنوعی: با شجاعت و حرارت وارد عمل شو و هرچه در مسیرتان اتفاق افتاد، با استقامت و اراده قوی به مقابله با آن بپرداز.
از خسان سرکشی آزادگی است
به خسان بستگی افتادگی است
هوش مصنوعی: آزادی از خست و تنبلی نشانه برتری و آزادگی است، اما وابستگی به آنها نشاندهنده کاستی و ناتوانی است.
تا به کی بنده هر خس باشی
بنده هر کس و ناکس باشی
هوش مصنوعی: چقدر باید به دیگران وابسته باشی و خودت را در اختیار هر کسی قرار دهی؟
چیست خس هر چه نه شاه ازل است
کش به هستی نه عوض نی بدل است
هوش مصنوعی: هر چه در دنیا وجود دارد، اگر شاه و بزرگترین مقام را نداشته باشد، در حقیقت بیارزش است و هیچ چیزی در هستی نمیتواند آن را به چیزی دیگر تبدیل کند.
از همه بگسل و با او پیوند
بنه از بندگیش بر خود بند
هوش مصنوعی: از همه روابط و وابستگیها جدا شو و به او متصل شو. از وابستگی به وجود او، به خود آزادی بده.
بو که از بند غم آزاد شوی
به غم بندگیش شاد شوی
هوش مصنوعی: وقتی از زنجیر غم رها شوی، به خاطر محبت و بندگی او، خوشحال خواهی شد.
شاه فرد است مشو بیهده گرد
فرد شو بهر طلبگاری فرد
هوش مصنوعی: در زندگی به دنبال شناخت و رشد خودت باش و بیهوده درگیر مسائل دنیوی نشو. سعی کن برای رسیدن به هدفهای بزرگ و معنا دار تلاش کنی.
دست ز آلایش کونین بشوی
ترک آسایش کونین بگوی
هوش مصنوعی: از آلودگیهای دنیا پاک شو و از آرامشهای زودگذر این دنیا دوری کن.
پای بیرون نه ازین دیرین دیر
دل بپرداز ز آویزش غیر
هوش مصنوعی: از این مکان کهنه بیرون نرو، دل خود را از وابستگی به دیگران آزاد کن.
بنده ای شو ز دو کون آزاده
لوحی از نقش تعلق ساده
هوش مصنوعی: خود را از دو جهان آزاد کن و با قلبی پاک زندگی کن.
گر برآرد ز زمین باد دمار
ننشیند به ضمیر تو غبار
هوش مصنوعی: اگر هوای تند و طوفانی از زمین برخیزد و همه جا را به هم بریزد، این خیال و ذهن تو تحت تاثیر آن قرار نخواهد گرفت و پاک باقی میماند.
ور ز موجت گذرد آب ز سر
نشود دامن تجرید تو تر
هوش مصنوعی: اگر آب از روی موج تو بگذرد، دامن خالصی و زهد تو مرطوب نخواهد شد.
ور جهان شعله زند آتش وش
وقت تو گردد ازان آتش خوش
هوش مصنوعی: اگر جهان به آتش شعلهور شود، تو از این آتش خوشحال خواهی بود.
زیر این دایره زنگاری
گل بود خار و عزیزی خواری
هوش مصنوعی: زیر این آسمان کدر و تیره، گل زیبایی وجود دارد، اما در کنار آن، خارهایی نیز هست که نشاندهنده رنج و مشکلات هستند. در عین حال، در این دنیا، حتی افراد عزیز نیز ممکن است با چالشها و ناراحتیها مواجه شوند.
رونق گل مطلب از خارش
مشو از بهر عزیزی خوارش
هوش مصنوعی: اگر گل درخشان و زیباست، به خاطر تیرگی و سختیهایی است که تجربه کرده است. بنابراین نگران نشو که ممکن است برای کسی ارزش خود را از دست بدهی.
آن زمان خلعت عزت یابی
که رخ از عزت او برتابی
هوش مصنوعی: زمانی به مقام و جایگاه شایستهای خواهی رسید که بتوانی با افتخار و وقار به زیبایی و عظمت او توجه کنی.
حاشیه ها
1399/09/04 14:12
بهرام
خیلی جالبه که خاقانی، بر خلاف خیلی از شعرای اشعار عرفانی، خاک رو به عنوان عنصر مقدس سازندهی سرشت آدمی در نظر نگرفته و در مقابل آتش (شیطان/عامل پختگی خاک آدم) را تقدیس کرده. به احتمال زیاد معنی ظاهری عناصر مد نظرش بوده. لطفا اگر کسی میتونه راهنمایی کنه.