گنجور

بخش ۶۸ - حکایت آن کنیزک و غلام که بر کنار دجله دست از زندگانی خود شستند و به غرقه شدن در آب از خشک لبی ساحل فراق خلاصی جستند

بر لب دجله چو شد سبز بساط
زد سراپرده خلیفه به نشاط
داشت در ستر خلافت دو نگار
هر دو مه طلعت و خورشید عذار
آن یکی پردگی پرده ناز
چنگ ناهید ازو یافته ساز
عکس گلگونه رخسارش گل
بنده حلقه زلفش سنبل
وان دگر ساده غلامی چون ماه
سوده بر چرخ کله گوشه جاه
سرو قدش ز قبا یافته زیب
عقل را نرگس او داده فریب
هر دو بودند به هم عاشق زار
عشقشان برده ز دل صبر و قرار
لیکن از دست رقیبان غیور
می طپیدند ز یکدیگر دور
مجلس از باده چو دیگرگون شد
پردگی را غم عشق افزون شد
پرده ای نو ز پس پرده بساخت
چنگ را هم به همان پرده نواخت
گفت صوتی که دگر وقت رسید
کاید از پرده گشادیم پدید
سوختم از دل غمخواره خویش
به که سازم پس ازین چاره خویش
دست زد پرده ز رخسار گشاد
تشنه لب رو به سوی دجله نهاد
بیخودی کرد و دل از خود پرداخت
بار خود در خطر موج انداخت
بود مه طلعت و ماهی اندام
کرد در آب چو ماهی آرام
می زدش شعله شوق از دل تاب
خواست تسکین دهد آن شعله به آب
دید چون حال وی آن طرفه غلام
خویش را در پیش انداخت چو دام
گشته صد چشم هواخواهی را
یافت در موج شط آن ماهی را
هر دو گشتند هم آغوش به هم
رازگوی از لب خاموش به هم
لب به لب روی به رو بنهادند
دست در گردن هم جان دادند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر لب دجله چو شد سبز بساط
زد سراپرده خلیفه به نشاط
هوش مصنوعی: زمانی که در کناره دجله سرسبزی و شادابی به چشم می‌خورد، خلیفه با شادی و نشاط خیمه‌ای برپا کرد.
داشت در ستر خلافت دو نگار
هر دو مه طلعت و خورشید عذار
هوش مصنوعی: در دوران خلافت، دو دختر زیبا وجود داشتند که هر دو چهره‌ای چون ماه و زیبایی‌ای مانند خورشید داشتند.
آن یکی پردگی پرده ناز
چنگ ناهید ازو یافته ساز
هوش مصنوعی: آن شخص دیگری که از ناز پرده‌ای به نغمه‌های خوش ناهید دست یافته است، به او اشاره می‌کند.
عکس گلگونه رخسارش گل
بنده حلقه زلفش سنبل
هوش مصنوعی: عکس زیبایی چهره‌اش مانند گلی است و در کنار آن حلقه موهایش شبیه سنبل می‌باشد.
وان دگر ساده غلامی چون ماه
سوده بر چرخ کله گوشه جاه
هوش مصنوعی: و دیگری، بی‌آلایش و بی‌ادعا، همچون ماهی که در آسمان درخشان است، در گوشه‌ای از مقام و منزلت خود قرار دارد.
سرو قدش ز قبا یافته زیب
عقل را نرگس او داده فریب
هوش مصنوعی: قد بلندی که مانند سرو است، زیبایی و عقل را از قبا به ارث برده و نرگس او نیز باعث فریب و دلربایی شده است.
هر دو بودند به هم عاشق زار
عشقشان برده ز دل صبر و قرار
هوش مصنوعی: آن دو عاشق به شدت بودند و عشق‌شان به اندازه‌ای عمیق بود که صبر و آرامش را از دلشان گرفته بود.
لیکن از دست رقیبان غیور
می طپیدند ز یکدیگر دور
هوش مصنوعی: اما به علت حسادت رقبای خردمند، آنها از یکدیگر فاصله می‌گرفتند و طپش‌های قلبشان بیشتر می‌شد.
مجلس از باده چو دیگرگون شد
پردگی را غم عشق افزون شد
هوش مصنوعی: وقتی مجلس با شراب تغییر حالت می‌دهد، دل عاشق بیشتر از قبل به خاطر عشق دلتنگ و غمگین می‌شود.
پرده ای نو ز پس پرده بساخت
چنگ را هم به همان پرده نواخت
هوش مصنوعی: پرده‌ای جدید برای ساز چنگ به وجود آوردند و سپس با همون پرده نوازندگی کردند.
گفت صوتی که دگر وقت رسید
کاید از پرده گشادیم پدید
هوش مصنوعی: صدایی گفت که وقتی زمان مناسب برسد، ما از پشت پرده پدیدار خواهیم شد.
سوختم از دل غمخواره خویش
به که سازم پس ازین چاره خویش
هوش مصنوعی: از درد و غم خودم به شدت رنج می‌برم و نمی‌دانم برای تسکین این درد چه باید بکنم.
دست زد پرده ز رخسار گشاد
تشنه لب رو به سوی دجله نهاد
هوش مصنوعی: دست خود را به پرده زد و حجاب را کنار زد، سپس با لب‌های تشنه به سوی رود دجله رفت.
بیخودی کرد و دل از خود پرداخت
بار خود در خطر موج انداخت
هوش مصنوعی: او به طور بی‌دلیل و بدون توجه، دل خود را رها کرده و بار سنگینش را به خطر انداخته است.
بود مه طلعت و ماهی اندام
کرد در آب چو ماهی آرام
هوش مصنوعی: دختری با چهره‌ای زیبا و عکسی چون ماه، در آب مانند ماهی با آرامش شنا می‌کند.
می زدش شعله شوق از دل تاب
خواست تسکین دهد آن شعله به آب
هوش مصنوعی: شعله‌ای از عشق در دل او می‌زد و او تلاش داشت تا با آب، آن آتش را خاموش کند.
دید چون حال وی آن طرفه غلام
خویش را در پیش انداخت چو دام
هوش مصنوعی: وقتی که حال او را دید، غلامش را به جلو انداخت مانند دامی که به کار می‌رود.
گشته صد چشم هواخواهی را
یافت در موج شط آن ماهی را
هوش مصنوعی: در امواج رودخانه، صدها چشم در انتظار هستند که آن ماهی را ببینند.
هر دو گشتند هم آغوش به هم
رازگوی از لب خاموش به هم
هوش مصنوعی: هر دو به هم نزدیک شدند و در سکوت به یکدیگر رازهایی را گفتند.
لب به لب روی به رو بنهادند
دست در گردن هم جان دادند
هوش مصنوعی: دو نفر به هم نزدیک شدند و در کنار هم قرار گرفتند و با عشق و محبت، جانشان را فدای یکدیگر کردند.