گنجور

بخش ۶۲ - حکایت آن بنده گنهکار که چون دولت عفوش دست داد بر آن نیستاد و پای در میدان طلب رضا نهاد

با ادب بنده ای از به طلبی
گام زن شد به ره بی ادبی
بس ادب ورز که از لغزش پای
مرکز بی ادبی سازد جای
خواجه را ساخت چو آتش غضبش
سوختن خواست به داغ ادبش
رفت و با اشک ندامت ریزی
کرد آغاز شفیع انگیزی
مقبلی زد قدم همراهی
با وی از بهر شفاعت خواهی
خواجه بخشید گناهش به شفیع
بخشش از اهل کرم نیست بدیع
بنده آن مژده بخشش چو شنود
چشمه خون ز دل و دیده گشود
چهره از خون جگر گلگون کرد
دامن از سیل مژه پرخون کرد
با وی آن مرد شفاعت پیشه
گفت کای غافل بی اندیشه
از پس عفو گنه گریه ز چیست
کس بدینسان که تو گریی نگریست
خواجه گفت از مژه زان خون پالاست
کز پی عفو طلبگار رضاست
عفوش از قول زبان حاصل شد
به رضاجویی دل مایل شد
عفو من خاص برای دل توست
غرض از عفو رضای دل توست
چون بود دل ز کسی ناخشنود
به زبان عفو کیش دارد سود
هر چه او کرد به صورت بحل است
لیک خشنودی دل کار دل است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با ادب بنده ای از به طلبی
گام زن شد به ره بی ادبی
هوش مصنوعی: با رعایت ادب و احترام، کسی به طلب و خواسته خود نزدیک می‌شود، اما با بی‌احترامی و نادیده گرفتن آداب، از مسیر خود دور می‌شود.
بس ادب ورز که از لغزش پای
مرکز بی ادبی سازد جای
هوش مصنوعی: خیلی با احتیاط و ادب رفتار کن، زیرا یک اشتباه کوچک می‌تواند جایگاه تو را به خطر بیندازد.
خواجه را ساخت چو آتش غضبش
سوختن خواست به داغ ادبش
هوش مصنوعی: خواجه زمانی که خشمش برانگیخته شده بود، به خاطر احساساتش و به خاطر داغ ادب، تصمیم به سوختن گرفت.
رفت و با اشک ندامت ریزی
کرد آغاز شفیع انگیزی
هوش مصنوعی: او رفت و با اشک‌هایی که به نشانه‌ی پشیمانی می‌ریخت، شروع به pleading و درخواست بخشش کرد.
مقبلی زد قدم همراهی
با وی از بهر شفاعت خواهی
هوش مصنوعی: اگر خواهان شفاعت او هستی، قدمی به جلو بگذار و در کنار او باش.
خواجه بخشید گناهش به شفیع
بخشش از اهل کرم نیست بدیع
هوش مصنوعی: خواجه گناه او را بخشید، چرا که شفیع او اهل کرم است و در بخشش هیچ بدی وجود ندارد.
بنده آن مژده بخشش چو شنود
چشمه خون ز دل و دیده گشود
هوش مصنوعی: زمانی که بنده خبر بخشش را می‌شنود، چشمانش از اشک خونی که از دلش می‌ریزد، باز می‌شود.
چهره از خون جگر گلگون کرد
دامن از سیل مژه پرخون کرد
هوش مصنوعی: چهره‌اش از درد و رنجش رنگ‌پریده و خونین شده و دامنش پر از اشک و غم است.
با وی آن مرد شفاعت پیشه
گفت کای غافل بی اندیشه
هوش مصنوعی: مرد شفاعت‌پیشه به او گفت: ای غافل و بی‌‌تأمل، چرا بی‌فکری می‌کنی؟
از پس عفو گنه گریه ز چیست
کس بدینسان که تو گریی نگریست
هوش مصنوعی: هرگز نخواهی فهمید که چرا کسی به خاطر گناهش گریه می‌کند؛ زیرا این گریه شبیه هیچ‌یک از اشک‌های تو نیست.
خواجه گفت از مژه زان خون پالاست
کز پی عفو طلبگار رضاست
هوش مصنوعی: خواجه می‌گوید مژه‌ها به گونه‌ای از اشک خونین می‌چکد که نشانهٔ طلب عفو و رضا از طرف اوست.
عفوش از قول زبان حاصل شد
به رضاجویی دل مایل شد
هوش مصنوعی: بخاطر سخن نیکو و مهربانی او، دل من به سمت خوشنودی و رضایت او گرایش پیدا کرد.
عفو من خاص برای دل توست
غرض از عفو رضای دل توست
هوش مصنوعی: بخشش من فقط برای توست و هدف از این بخشش، جلب رضایت قلب توست.
چون بود دل ز کسی ناخشنود
به زبان عفو کیش دارد سود
هوش مصنوعی: اگر دل از کسی ناراحت باشد، به زبان بخشش و عفو فایده‌ای ندارد.
هر چه او کرد به صورت بحل است
لیک خشنودی دل کار دل است
هوش مصنوعی: هر چه او انجام دهد، از نظر ظاهری به خوبی است، اما شادی و رضایت دل، تنها به کار دل مربوط می‌شود.