بخش ۶۱ - عقد هژدهم در رضا که گره کراهت از دل گشادن است و تلخی ها را چاشنی شیرین دادن
ای درین مرحله تنگ بساط
مانده در ربقه اندوه و نشاط
گاه از دور فلک خشنودی
گاهی آزرده و خشم آلودی
باش همچون گل خندان خرم
چند چون غنچه کشی رو در هم
نستی بحر، فغان چندین چیست
رویت از باد هوا پر چین چیست
نیستی کوه چرا عربده ساز
هر چه گویند تو را گویی باز
راست چون چنگی بی زخمه خموش
چون رسد زخمه درآیی به خروش
زخمه بر چنگ برای طرب است
تو به آن غمزده ای این عجب است
کشته خنجر مرتاضی باش
هر ریاضت که رسد راضی باش
غایت کار کزان سوره بیست
جز «رضینا بقضاء الله » نیست
رافع رنج مقامات رضاست
فاتح گنج کرامات رضاست
بی رضا روضه رضوان مطلب
فیض سرچشمه حیوان مطلب
تلخ را بر دل خود شیرین کن
خوردن آن به خوشی آیین کن
نوک پیکان قضا بر جان خور
در جبین چین مفکن همچو سپر
بر سرت اره پر دندانه
گر رسد فرق مکن از شانه
بلکه آن پیش دل کارآگاه
نیست جز کنگره افسر جاه
ور کند رنگ قفایت نیلی
دست بیداد جهان از سیلی
دارش از دولت اقبال نوید
گل نیلوفر بستان امید
ور نهد از شرر مشعل مهر
آتشین داغ به جان تو سپهر
دانش از پرورش لطف ازل
تازه تر لاله صحرای امل
مشنو از شاخ به جز بوی بهی
گرچه آبی بود از میوه دهی
تلخی میوه مبین و آسیبش
خور ازین باغ چون شیرین سیبش
گره از دل بگشا همچون نی
به گره بند نشستن تا کی
بکش از بند گشایی المی
تا برآید به خوشی از تو دمی
بند بر بند بود کار جهان
زین هوس ها که بود در تو نهان
از هوس ها چو ببری پیوند
ننهی از بوالهوسی بر خود بند
بند ایام گشاد تو شود
سیر گردون به مراد تو شود
هر که دارد ز مرادات فراغ
نامرادی ننهد بر وی داغ
نبودش خواست درین تنگ قفس
غیر چیزی که خدا خواهد و بس
هر چه آید به وی از بند و گشاد
باشد اندر همه در عین مراد
دل وی از همه خرم گردد
رنج و غم گرد دلش کم گردد
با همه بندگی آزاد زید
با صد اندوه و الم شاد زید
هرگزش هیچ گزندی نرسد
رنجش از رنج پسندی نرسد
هیچ شغلی نشود پرده هش
هیچ تلخش نکند روی ترش
در جراحت همه راحت بیند
بخل را عین سماحت بیند
هر چش از رنج و بلا پیش آید
یک به یک را به رضا پیش آید
تو هم ای غافل ازین قافله باش
پای دل بسته بدین سلسله باش
مجرمی جایزه عفو طلب
تا زنی دست به دامان طرب
رشته عفو چو یابی ز عفو
چاک دین را کن ازین رشته رفو
گرچه این جایزه خوش جایزه ایست
جایزت نیست برین جایزه ایست
پای بیرون کش ازین تنگ فضا
بارگی ران سوی اقلیم رضا
کلک عفوی که نه رضوان نمط است
خط آن حجت بعد و سخط است
بخش ۶۰ - مناجات در روی به ریاض توکل آوردن و از آنجا استشمام نسیم رضا کردن: ای دو عالم همه اجزا و تو کلبخش ۶۲ - حکایت آن بنده گنهکار که چون دولت عفوش دست داد بر آن نیستاد و پای در میدان طلب رضا نهاد: با ادب بنده ای از به طلبی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای درین مرحله تنگ بساط
مانده در ربقه اندوه و نشاط
هوش مصنوعی: در این مرحله دشوار، زندگی همچنان در حال چیدن و ترکیب غم و شادی است.
گاه از دور فلک خشنودی
گاهی آزرده و خشم آلودی
هوش مصنوعی: گاهی اوقات از دور به نظر میرسد که زندگی رضایتبخش است، و گاهی اوقات منبع غم و خشم میشود.
باش همچون گل خندان خرم
چند چون غنچه کشی رو در هم
هوش مصنوعی: مثل گل شکوفا و شاداب باش، و زمانی که غم و ناراحتی به سراغت آمد، خودت را در خودت بپیچان.
نستی بحر، فغان چندین چیست
رویت از باد هوا پر چین چیست
هوش مصنوعی: تو در عمق دریا وجود نداری، پس این نالیدن و غمگینی تو به خاطر چیست؟ چرا چهرهات از نسیم هوا چنان پریشان است؟
نیستی کوه چرا عربده ساز
هر چه گویند تو را گویی باز
هوش مصنوعی: چرا فریاد میکنی وقتی که وجود نداری؟ هر چیزی که دربارهات بگویند، تو همان را تکرار میکنی.
راست چون چنگی بی زخمه خموش
چون رسد زخمه درآیی به خروش
هوش مصنوعی: زمانی که کسی در آرامش و سکوت است، مانند چنگی بدون ضربه، بسیار صادق و راستگو است. اما به محض اینکه به او ضربهای وارد شود و یا مشکلی پیش بیاید، او به واکنش و خروش در میآید.
زخمه بر چنگ برای طرب است
تو به آن غمزده ای این عجب است
هوش مصنوعی: نواختن ساز برای شادی و لذت است، اما تو در حالی که غمگینی به آن گوش میسپاری، عجیب به نظر میرسد.
کشته خنجر مرتاضی باش
هر ریاضت که رسد راضی باش
هوش مصنوعی: به خاطر سختیها و چالشهایی که در زندگی پیش میآید، باید با آنها کنار بیاییم و راضی باشیم. هرگز ناامید نشو و از مشکلات نهراس، زیرا همین تجربیات تو را قویتر میکند.
غایت کار کزان سوره بیست
جز «رضینا بقضاء الله » نیست
هوش مصنوعی: هدف نهایی از این ماجرا فقط رضایت به اراده و قضا و قدر خداوند است.
رافع رنج مقامات رضاست
فاتح گنج کرامات رضاست
هوش مصنوعی: رفعکنندهی دردها و مشکلات، مقام رضایت است و گنجینهی معجزات و برکتها، از آنِ رضایت است.
بی رضا روضه رضوان مطلب
فیض سرچشمه حیوان مطلب
هوش مصنوعی: بدون اجازه، نمیتوان به بهشت و نعمتهای آن دست یافت، و برای بهرهمندی از زندگی و روزیهای خوب، باید خواست و ارادهای باشد.
تلخ را بر دل خود شیرین کن
خوردن آن به خوشی آیین کن
هوش مصنوعی: مشکلات و تلخیهای زندگی را با نگاه مثبت و خوشایند در نظر بگیر و سعی کن از آنها لذت ببری.
نوک پیکان قضا بر جان خور
در جبین چین مفکن همچو سپر
هوش مصنوعی: نوک پیکان سرنوشت بر جان تو فرود آمده، مانند اینکه بر پیشانیات سختی و درد وجود دارد، مانند یک سپر.
بر سرت اره پر دندانه
گر رسد فرق مکن از شانه
هوش مصنوعی: اگر بر سرت مانند اره دندانهدار بیفتد، تفاوتی با شانه نکن.
بلکه آن پیش دل کارآگاه
نیست جز کنگره افسر جاه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دل برای کشف و درک حقیقت، نباید به ظواهر فریبنده اکتفا کند، بلکه باید به عمق مسئله و ریشههای آن توجه کند. فقط ظاهر و جاذبههای سطحی نمیتواند راهگشا باشد.
ور کند رنگ قفایت نیلی
دست بیداد جهان از سیلی
هوش مصنوعی: اگر رنگ قفا (پشت) تو به نیلین (آبی)، بر اثر دست ناعدلتی و دردسری که در جهان به وجود آمده، تغییر کند.
دارش از دولت اقبال نوید
گل نیلوفر بستان امید
هوش مصنوعی: خداوند به او نعمت و خوشبختی بخشیده و او با این نعمت ها، به مانند گل نیلوفر که در باغ امید میروید، شادی و زیبایی به زندگی میبخشد.
ور نهد از شرر مشعل مهر
آتشین داغ به جان تو سپهر
هوش مصنوعی: اگر آتش عشق به جان تو بیفتد، آسمان نیز از داغ آن متاثر خواهد شد.
دانش از پرورش لطف ازل
تازه تر لاله صحرای امل
هوش مصنوعی: علم و دانش به مانند گل لالهای است که در دشت آرزوها شکوفا میشود و زیباییاش از نعمتهای بیپایان خداوند سرچشمه میگیرد.
مشنو از شاخ به جز بوی بهی
گرچه آبی بود از میوه دهی
هوش مصنوعی: به جز عطر خوش، از شاخ درخت چیزی نشنو، هرچند که ممکن است میوهاش آبی باشد.
تلخی میوه مبین و آسیبش
خور ازین باغ چون شیرین سیبش
هوش مصنوعی: از این باغ به خاطر تلخی میوهاش آسیب نخور، چرا که شیرینی سیبش ارزش چشیدن را دارد.
گره از دل بگشا همچون نی
به گره بند نشستن تا کی
هوش مصنوعی: دل خود را باز کن و از غم و نگرانی رها شو، مانند نی که دیگر در بند نمیماند. چه مدت میخواهی در این وضعیت بمانی؟
بکش از بند گشایی المی
تا برآید به خوشی از تو دمی
هوش مصنوعی: از زنجیر رهایی به خود فشار نیاور، تا نفس خوشی از تو بیرون آید.
بند بر بند بود کار جهان
زین هوس ها که بود در تو نهان
هوش مصنوعی: زندگی دنیا به خواستهها و آرزوهایی که در دل انسانها نهفته است، وابسته است. هر خواستهای میتواند بر ساختار زندگی و روابط انسانها تأثیر بگذارد.
از هوس ها چو ببری پیوند
ننهی از بوالهوسی بر خود بند
هوش مصنوعی: اگر از خواستهها و هوسهای خود فاصله بگیری، دیگر به رفتارهای پر از هوس و بیهدف خود وابسته نخواهی شد.
بند ایام گشاد تو شود
سیر گردون به مراد تو شود
هوش مصنوعی: زمانه بر وفق مراد تو میچرخد و بندهای زندگی که ممکن است تو را محدود کند، گشوده میشود.
هر که دارد ز مرادات فراغ
نامرادی ننهد بر وی داغ
هوش مصنوعی: هر کسی که به خواستههایش در زندگی رسیده باشد، نباید بر کسی که به آرزوهایش نرسیده، داغی از ناامیدی بگذارد.
نبودش خواست درین تنگ قفس
غیر چیزی که خدا خواهد و بس
هوش مصنوعی: او در این تنگ و محبوس بودن، تنها چیزی که میخواهد، چیز دیگری نیست جز آنچه خدا بخواهد و بس.
هر چه آید به وی از بند و گشاد
باشد اندر همه در عین مراد
هوش مصنوعی: هر چیزی که به او میرسد، چه آزادانه و چه محدود، در نهایت مطابق خواستهاش است.
دل وی از همه خرم گردد
رنج و غم گرد دلش کم گردد
هوش مصنوعی: دل او از شادی و خوشحالی پر میشود و رنج و غم، کمکم از دلش دور میشود.
با همه بندگی آزاد زید
با صد اندوه و الم شاد زید
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در بندگی و خضوع به سر میبری، در درون خود حس آزادی را احساس کن و با وجود تمام غمها و دردها، به نوعی شادی و سرور دست یاب.
هرگزش هیچ گزندی نرسد
رنجش از رنج پسندی نرسد
هوش مصنوعی: هرگز هیچ آسیبی به کسی نمیرسد که از رنج و مشکلات لذت میبرد.
هیچ شغلی نشود پرده هش
هیچ تلخش نکند روی ترش
هوش مصنوعی: هیچ کاری نمیتواند چهرهی فرد را دگرگون کند و او را از حالت خوشایند خارج کند.
در جراحت همه راحت بیند
بخل را عین سماحت بیند
هوش مصنوعی: در درد و رنج دیگران، افراد خود را راحت میبینند و در میان فقر و حقارت، شادی و بخشندگی را حس میکنند.
هر چش از رنج و بلا پیش آید
یک به یک را به رضا پیش آید
هوش مصنوعی: هر مشکلی که در زندگی پیش میآید، به تدریج قابل تحمل میشود و انسان میتواند با آن کنار بیاید.
تو هم ای غافل ازین قافله باش
پای دل بسته بدین سلسله باش
هوش مصنوعی: ای کسی که از این جمع غافلی، تو هم به این گروه ملحق شو و دل خودت را به این رشته وصل کن.
مجرمی جایزه عفو طلب
تا زنی دست به دامان طرب
هوش مصنوعی: گناهکاری از زندگی سخت و عذابآور خودمیخواهد رهایی یابد و به خاطر خوشی و لذت به دنبال راهی است.
رشته عفو چو یابی ز عفو
چاک دین را کن ازین رشته رفو
هوش مصنوعی: اگر به عفو و گذشت دست پیدا کنی، میتوانی زخمها و آسیبهای دین را با این رشته از عفو درمان کنی.
گرچه این جایزه خوش جایزه ایست
جایزت نیست برین جایزه ایست
هوش مصنوعی: هرچند این جایزه بسیار خوب و ارزشمند است، اما تو مستحق آن نیستی؛ زیرا این جایزه به کسانی تعلق دارد که شایستهاش هستند.
پای بیرون کش ازین تنگ فضا
بارگی ران سوی اقلیم رضا
هوش مصنوعی: پاهایت را از این فضای تنگ بیرون بکش و به سمت سرزمین رضایت حرکت کن.
کلک عفوی که نه رضوان نمط است
خط آن حجت بعد و سخط است
هوش مصنوعی: قلم بخشش، نه بهشت مسکن است، بلکه نشانهای است از دلیل و دلیل عدم رضایت.