گنجور

بخش ۵۶ - حکایت عتاب کردن حق سبحانه خلیل را علیه الصلوة والسلام و رسیدن آن پیر آتش پرست به دولت اسلام

روزیش وانگرفتم روزی
که نداری دل دین اندوزی
چه شود گر تو هم از سفره خویش
دهیش یک دو سه لقمه کم و بیش
از عقب داد خلیل آوازش
گفت بر خوان کرم دمسازش
پیر پرسید که ای لجه جود
از پی منع عطا بهر چه بود
گفت با پیر خطابی که رسید
وان جگر سوز عتابی که رسید
پیر گفت آن که کند گاه خطاب
آشنا را پی بیگانه عتاب
راه بیگانگیش چون سپرم
ز آشناییش چرا برنخورم
رو در آن قبله احسان آورد
دست بگرفتش و ایمان آورد
پیری از نور هدی بیگانه
چهره پر دود ز آتشخانه
کرد از معبد خود عزم رحیل
میهمان شد به سر خوان خلیل
چون خلیل آن خللش در دین دید
بر سر خوان خودش نپسندید
گشت با واهب روزی بگرو
یا ازین مایده برخیز و برو
پیر برخاست که ای نیک نهاد
دین خود را به شکم نتوان داد
با لبی خشک و دهان ناخورد
روی ازان مرحله در راه آورد
آمد از عالم بالا به خلیل
وحی کای در همه اخلاق جمیل
گرچه آن پیر نه بر دین تو بود
منعش از طعنه نه آیین تو بود
عمر او بیشتر از هفتاد است
که در آن معبد کفر آباد است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزیش وانگرفتم روزی
که نداری دل دین اندوزی
هوش مصنوعی: در روزی که دل به جمع آوری ثروت و دین نداشتی، روزی من را گرفتی.
چه شود گر تو هم از سفره خویش
دهیش یک دو سه لقمه کم و بیش
هوش مصنوعی: چه مشکلی دارد اگر تو هم از نعمت‌های خودت یک یا دو لقمه به دیگران ببخشی، کم یا زیاد.
از عقب داد خلیل آوازش
گفت بر خوان کرم دمسازش
هوش مصنوعی: خلیل از دور صدا زد و دعوت کرد تا به پذیرایی بیایند و با دوستانه‌اش هم‌سخن شود.
پیر پرسید که ای لجه جود
از پی منع عطا بهر چه بود
هوش مصنوعی: پیر از او پرسید که ای بخشش، چرا برای منع کردن نعمت‌ها اینقدر تلاش می‌کنی؟
گفت با پیر خطابی که رسید
وان جگر سوز عتابی که رسید
هوش مصنوعی: او به شخصی با تجربه و سالخورده‌ای اشاره می‌کند که به او پیامی رسیده و از عتاب و اخمی که به دلش نشسته، سخن می‌گوید.
پیر گفت آن که کند گاه خطاب
آشنا را پی بیگانه عتاب
هوش مصنوعی: پیر گفت کسی که به طور مکرر با مقامات و آشنایان خود صحبت می‌کند، باید بی‌جهت به بیگانگان انتقاد نکند.
راه بیگانگیش چون سپرم
ز آشناییش چرا برنخورم
هوش مصنوعی: چرا باید به دوری از آشنا بپردازم، در حالی که این فاصله مثل یک سپر از نزدیکی به او محافظت می‌کند؟
رو در آن قبله احسان آورد
دست بگرفتش و ایمان آورد
هوش مصنوعی: رو به سوی آن مکان پر از رحمت کرد و دست او را گرفت و به ایمان رهنمون شد.
پیری از نور هدی بیگانه
چهره پر دود ز آتشخانه
هوش مصنوعی: پیری از نور هدایت بی‌خبر است و چهره‌اش پر از دودی است که از آتشخانه برمی‌خیزد.
کرد از معبد خود عزم رحیل
میهمان شد به سر خوان خلیل
هوش مصنوعی: از معبد خود به سوی سفر رفت و مهمان شد، مانند کسی که در سر سفره‌ی ابراهیم نشسته است.
چون خلیل آن خللش در دین دید
بر سر خوان خودش نپسندید
هوش مصنوعی: زمانی که خلیل (ابراهیم) نقصی در دین و اعتقاداتش مشاهده کرد، نتوانست آن را در جمع خود بپذیرد و از آن دوری جست.
گشت با واهب روزی بگرو
یا ازین مایده برخیز و برو
هوش مصنوعی: روزگاری با کسی به نام واهب گذراندم؛ یا از این نعمت استفاده کن و بگذار برو.
پیر برخاست که ای نیک نهاد
دین خود را به شکم نتوان داد
هوش مصنوعی: پیر از جا بلند شد و گفت: ای انسان خوب، نمی‌توانی دینت را صرفاً به خاطر شکم و لذت‌های زودگذر فدای آن کنی.
با لبی خشک و دهان ناخورد
روی ازان مرحله در راه آورد
هوش مصنوعی: با لب‌هایی خشک و بدون تر کردن دهان، از آن مرحله (قدرت) فاصله گرفت و به راه خود ادامه داد.
آمد از عالم بالا به خلیل
وحی کای در همه اخلاق جمیل
هوش مصنوعی: پیامی از عالم بالا به خلیل نازل شد که تو در همه ویژگی‌های نیکو و اخلاق پسندیده نمایان هستی.
گرچه آن پیر نه بر دین تو بود
منعش از طعنه نه آیین تو بود
هوش مصنوعی: هرچند آن پیر به دین تو تعلق نداشت، اما نهی‌اش از طعنه زدن به تو به خاطر اصول تو نبود.
عمر او بیشتر از هفتاد است
که در آن معبد کفر آباد است
هوش مصنوعی: عمر او بیش از هفتاد سال است و در جایی زندگی می‌کند که کفر و ناخوشایندی وجود دارد.