گنجور

بخش ۵۷ - مناجات در کف تضرع گشادن و قدم رجا در میدان توکل نهادن

ای غمت دولت جاوید همه
قرب تو غایت امید همه
به غمت خاطر نومیدان خوش
وز رخت جنت جاویدان خوش
مبتلای من و ماییم هنوز
مانده در خوف و رجاییم هنوز
چون به مایی خود اندر بندیم
به تو بی فضل تو چون پیوندیم
بین گرفتاری و رسوایی ما
برهان ما را از مایی ما
بو که سویت ره و رویی یابیم
وز گلستان تو بویی یابیم
جامی از جان و جهان بگسسته ست
تار امید به لطفت بسته ست
دار پیوندش ازان تار قوی
کن بدل کهنگیش را به نوی
چون شود عقد امیدش محکم
عقده شک ز دلش گردد کم
ساز از سر یقین آگاهش
ده به میدان توکل راهش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.