بخش ۵۳ - حکایت آن حاجی غریب با آن جنی مهیب
رهروی روی به تنهایی کرد
بهر حج بادیه پیمایی کرد
راحله پای بیابان پیمای
قافله دیو و دد جان فرسای
تف نشان جگرش موج سراب
گرد شوی قدمش چشم پر آب
جز عصا کس نگرفته دستش
غیر نعلین نه کس پابستش
روزی از دور یکی شخص غریب
شد پدیدار به دیدار مهیب
گفت تو آدمیی یا پریی
که عجب بر سر غارتگریی
گوهر ایمنی از من بردی
به کف خایفیم بسپردی
گفت نی آدمیم من پریم
لیک چون آدمیان گوهریم
تو کیی، مؤمن واحد دانی
یا نه در شرک فرس می رانی
گفت من سوی یکی رو دارم
از دو گویان جهان بیزارم
گفت اگر زانکه خدای تو یکیست
در دلت از یکی او نه شکیست
شرم بادت که جز از وی ترسی
پای بگذاشته از پی ترسی
چون خدادان ز خدا ترسد و بس
ترسد از وی همه چیز و همه کس
لیک ترسد چو نترسد ز خدای
هر وقت از همه کس در همه جای
ترسگاری ز خدا عاقلی است
لیک از غیر خدا غافلی است
بخش ۵۲ - عقد پانزدهم در خوف که طریق احتیاط ورزیدن است و بر نعمت امنیت و انبساط لرزیدن: ای دلت را سر بیخویشی نهبخش ۵۴ - مناجات در اعتصام و التجا از موطن خوف به مأمن رجا: ای تن ما ز تو چون موی از بیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رهروی روی به تنهایی کرد
بهر حج بادیه پیمایی کرد
هوش مصنوعی: یک مسافر برای انجام مناسک حج به تنهایی به بیابان رفت و سفر کرد.
راحله پای بیابان پیمای
قافله دیو و دد جان فرسای
هوش مصنوعی: راهساز در دل بیابان، همراه کاروانی است که با جان دشمنان و مخلوقات خطرناک خود مبارزه میکند.
تف نشان جگرش موج سراب
گرد شوی قدمش چشم پر آب
هوش مصنوعی: درد و رنج او مانند بازتابی در آب شفاف است، وقتی که به جلو میرود، چشمانش پر از اشک میشود.
جز عصا کس نگرفته دستش
غیر نعلین نه کس پابستش
هوش مصنوعی: آدمی جز عصا چیزی در دست ندارد و هیچکس به جز نعلین بر پای او نیست.
روزی از دور یکی شخص غریب
شد پدیدار به دیدار مهیب
هوش مصنوعی: روزی یک فرد ناشناس از دور نمایان شد و به شکلی ترسناک به ملاقات آمد.
گفت تو آدمیی یا پریی
که عجب بر سر غارتگریی
هوش مصنوعی: تو آدمی هستی یا موجودی افسانهای که حیرتانگیز است در کار تصرف و غارت.
گوهر ایمنی از من بردی
به کف خایفیم بسپردی
هوش مصنوعی: تو ارزش و امنیت من را گرفتی و به کسی که از او میترسیدم سپردی.
گفت نی آدمیم من پریم
لیک چون آدمیان گوهریم
هوش مصنوعی: من از جنس بشر نیستم، اما مانند انسانها باارزش و گرانبها هستم.
تو کیی، مؤمن واحد دانی
یا نه در شرک فرس می رانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آیا تو میدانی که چه کسی هستی؟ آیا میدانستی که تنها ایمان تو به خداوند کافی است یا نه، و اینکه در شرایطی قرار گرفتهای که باعث میشود به انحراف و شرک کشیده شوی؟
گفت من سوی یکی رو دارم
از دو گویان جهان بیزارم
هوش مصنوعی: شخصی میگوید که من به سمت یک فرد خاص میروم و از دوگانهگویی و تناقض در جهان بیزار و متنفر هستم.
گفت اگر زانکه خدای تو یکیست
در دلت از یکی او نه شکیست
هوش مصنوعی: اگر میگویی که خداوند تو یکی است، پس نباید در قلبت هیچ شکی درباره یکتایی او داشته باشی.
شرم بادت که جز از وی ترسی
پای بگذاشته از پی ترسی
هوش مصنوعی: از ترس دیگری قدم به جایی نگذار، زیرا اگر به خاطر او اقدام کنی، شرم بر تو باد.
چون خدادان ز خدا ترسد و بس
ترسد از وی همه چیز و همه کس
هوش مصنوعی: کسی که از خدا میترسد، تنها از او میترسد و همه چیز و همه کس را در سایه ترس از خدا میبیند.
لیک ترسد چو نترسد ز خدای
هر وقت از همه کس در همه جای
هوش مصنوعی: اما او زمانی که از خدا نترسد، در هر زمان و مکان از همه کس میترسد.
ترسگاری ز خدا عاقلی است
لیک از غیر خدا غافلی است
هوش مصنوعی: ترس از خدا نشانهی هوش و عقلت است، اما از دیگران غافل و بیخبر است.