گنجور

بخش ۵۲ - عقد پانزدهم در خوف که طریق احتیاط ورزیدن است و بر نعمت امنیت و انبساط لرزیدن

ای دلت را سر بی‌خویشی نه
جنبش عاقبت‌اندیشی نه
گه به کاشانه نهی گاه به باغ
مسند ایمنی و مهد فراغ
کرده‌ای عام گل منزل دل
از تو تا عالم دل صد منزل
چرخ را بین که چه بیداد فن است
مرگ را بین که چه بنیاد کن است
آن ز بیداد فنی بر سر کین
وین ز بنیاد کنی کرده کمین
تو به غفلت ز همه آسوده
راهِ بازی و هوس پیموده
گر به دل آیت ترسیت بود
وز خردمندی درسیت بود
به که بی‌ترس خوری و آشامی
در صف بی‌خردان آرامی
یاد کن زانکه رسد مرگ فراز
کار بر تو شود از مرگ دراز
کشی از خانه آراسته رخت
پای بر تخته نهی از سر تخت
از سر تخته برندت سوی خاک
وز بلندیت به آن تیره مغاک
بردت از همه شمشیر اجل
در ته خاک تو مانی و عمل
یاد کن زانکه ز آوازه صور
شق شود بر بدنت شقه گور
همچو لاله بدر آیی ز کفن
با دلی غرقه به خون عریان‌تن
تابدت شعشعه مهر به فرق
در عرق گردی ازان شعشعه غرق
یاد کن زانکه در آن روز گران
نامه گردد ز چپ و راست پران
نامه آید به یکی از سوی راست
وان دگر را ز چپ پر کم و کاست
یاد کن زانکه چو میزان بنهند
پله نیک و بدت عرضه دهند
زان دو پله یکی افزون آید
حال هر پله دگرگون آید
یاد کن زانکه نهی پا به صراط
یا به اندوه روی یا به نشاط
یا گرانی کشدت سوی جحیم
یا سبک بگذری از وی چو نسیم
یاد کن زانکه نماید ناگاه
پیش روی تو به یک بار دو راه
ره از آن سان که قضا بر تو نوشت
یا به دوزخ بردت یا به بهشت
یاد کن زانکه برد هوش ز قوم
هیبت نعره «وامتازوا الیوم »
مجرمان بار تعب بردارند
محرمان راه طرب بردارند
صد ازین واقعه هایل بیش
تو چنین بی‌خبر و غافل کیش
بازگو کین همه مغروری چیست
وز ره اهل خرد دوری چیست
گر غرور تو به کاخ است و سرای
خوشی منزل و آرایش جای
بین که آدم ز چنان حور آباد
به یکی وسوسه چون دور افتاد
ور غرور تو به علم است و کمال
یا به گنج زر و بسیاری مال
خیز و مصحف بگشا وز قرآن
قصه بلعم و قارون بر خوان
ور غرور تو به اصل است و نسب
شرف جد و کرم ورزی اب
بشنو افسانه نوح و پسرش
که چو طوفان غم آمد به سرش
ور به طاعتوری و تقدیس است
مایه عبرت تو ابلیس است
ور به دیدار نکوکاران است
که نظرگاه وفاداران است
هر که را روی به بهبود نداشت
دیدن روی نبی سود نداشت
پای همت بکش از دام غرور
می غفلت مخور از جام غرور
نیست کاری ز خدا ترسی به
جهد کن داد خدا ترسی ده
هر که در کشتی این ترس نشست
ترس کس کشتی او را نشکست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دلت را سر بی‌خویشی نه
جنبش عاقبت‌اندیشی نه
هوش مصنوعی: ای دلت، هنگامی که بی‌دلی و بی‌فکری به سر می‌بری، اندیشه‌ای برای آینده‌ات نداشته باش.
گه به کاشانه نهی گاه به باغ
مسند ایمنی و مهد فراغ
هوش مصنوعی: گاهی در خانه‌ات آرام می‌نشینی و گاهی در باغی که مامن راحتی و آسایش است.
کرده‌ای عام گل منزل دل
از تو تا عالم دل صد منزل
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو پر از زیبایی‌ها و احساسات شده است. از وجود تو تا عمق قلبم، هزاران حس و حال مختلف را تجربه کرده‌ام.
چرخ را بین که چه بیداد فن است
مرگ را بین که چه بنیاد کن است
هوش مصنوعی: به چرخ زندگی توجه کن که چه بی‌عدالتی‌ای در آن وجود دارد و به مرگ نگاه کن که چه پایه‌ای برای آن شکل گرفته است.
آن ز بیداد فنی بر سر کین
وین ز بنیاد کنی کرده کمین
هوش مصنوعی: او از ظلم و ستم و به خاطر کینه‌ای که دارد، به بیخ و ریشه‌ات حمله‌ور می‌شود و در کمین نشسته است.
تو به غفلت ز همه آسوده
راهِ بازی و هوس پیموده
هوش مصنوعی: تو به خاطر بی‌توجهی‌ات از همه چیز فارغ شده‌ای و در مسیر بازی و سرگرمی قدم گذاشته‌ای.
گر به دل آیت ترسیت بود
وز خردمندی درسیت بود
هوش مصنوعی: اگر در دل تو نشانه‌ای از ترس وجود داشته باشد و از عقل و خرد درس بگیری،
به که بی‌ترس خوری و آشامی
در صف بی‌خردان آرامی
هوش مصنوعی: بهتر است که بی‌دغدغه و بی‌ترس، زندگی کنی و از لذت‌ها بهره‌مند شوی، حتی اگر در میان افرادی بی‌خود و بی‌فکر قرار داشته باشی.
یاد کن زانکه رسد مرگ فراز
کار بر تو شود از مرگ دراز
هوش مصنوعی: یادآوری کن که وقتی مرگ به سراغت می‌آید، کارهایت به پایان می‌رسد و زندگی‌ات به پایان می‌رسد.
کشی از خانه آراسته رخت
پای بر تخته نهی از سر تخت
هوش مصنوعی: تو از خانه زیبایی خارج می‌شوی و پا بر روی تخته‌ای می‌گذاری که از بالای تخت به آن دسترسی داری.
از سر تخته برندت سوی خاک
وز بلندیت به آن تیره مغاک
هوش مصنوعی: تو از اوج بلندی به زمین می‌افتی و از آن ارتفاع به دنیایی تاریک و عمیق می‌روی.
بردت از همه شمشیر اجل
در ته خاک تو مانی و عمل
هوش مصنوعی: سرنوشت ناگزیر تو را از همه چیز جدا می‌کند، اما در نهایت خودت و کارهایت در دل زمین باقی می‌مانند.
یاد کن زانکه ز آوازه صور
شق شود بر بدنت شقه گور
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که زمانی که صور دمیده می‌شود، قبر خود را ترک خواهی کرد و به سرنوشت خود خواهی پیوست.
همچو لاله بدر آیی ز کفن
با دلی غرقه به خون عریان‌تن
هوش مصنوعی: تو همانند گل لاله، از زیر کفن بیرون می‌آیی با دلی که غرق در خون است و بدنی عریان.
تابدت شعشعه مهر به فرق
در عرق گردی ازان شعشعه غرق
هوش مصنوعی: تابش مهر بر سرت چنان است که در اثر آن، تمام وجودت غرق در نور و روشنایی می‌شود.
یاد کن زانکه در آن روز گران
نامه گردد ز چپ و راست پران
هوش مصنوعی: به یاد آور که در آن روز دشوار، نامه‌ای از هر سو به پرواز در می‌آید.
نامه آید به یکی از سوی راست
وان دگر را ز چپ پر کم و کاست
هوش مصنوعی: نامه‌ای به یکی از طرف‌ها می‌رسد و نامه‌ای دیگر از طرف دیگر، که ممکن است کمی متفاوت باشد.
یاد کن زانکه چو میزان بنهند
پله نیک و بدت عرضه دهند
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که زمانی که ترازویی برای سنجش نیک و بد تو قرار دهند، اعمالت به نمایش گذاشته می‌شود.
زان دو پله یکی افزون آید
حال هر پله دگرگون آید
هوش مصنوعی: از یکی از پله‌ها که بالا بروی، حالت و وضعیتت تغییر می‌کند و هر پله‌ای که بالا می‌روی، حال و هوای متفاوتی پیدا می‌کنی.
یاد کن زانکه نهی پا به صراط
یا به اندوه روی یا به نشاط
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که وقتی قدم به راه می‌گذاری، یا باید با اندوه روبرو شوی یا با شادی.
یا گرانی کشدت سوی جحیم
یا سبک بگذری از وی چو نسیم
هوش مصنوعی: اگر بار سنگینی بر دوش داشته باشی، به جهنم می‌روی یا اگر سبک‌بار باشی، مثل نسیم به آرامی عبور می‌کنی.
یاد کن زانکه نماید ناگاه
پیش روی تو به یک بار دو راه
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش کسی را که ناگهان در مقابل تو دو گزینه را به صورت همزمان نمایش می‌کند.
ره از آن سان که قضا بر تو نوشت
یا به دوزخ بردت یا به بهشت
هوش مصنوعی: راهی که برای تو مقدر شده است، یا تو را به آتش دوزخ می‌برد یا به بهشت.
یاد کن زانکه برد هوش ز قوم
هیبت نعره «وامتازوا الیوم »
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که صدای ترسناک «از یکدیگر جدا شوید امروز» از بین مردم، هوش و فهم آنها را می‌برد.
مجرمان بار تعب بردارند
محرمان راه طرب بردارند
هوش مصنوعی: بزهکاران هنوز بار سنگینی از مشکلات و سختی‌ها را به دوش می‌کشند، در حالی که کسانی که رازدار و رفیق هستند، راهی برای شادی و لذت پیدا کرده‌اند.
صد ازین واقعه هایل بیش
تو چنین بی‌خبر و غافل کیش
هوش مصنوعی: این ماجراها بسیار مهم‌تر از آن هستند که تو این‌گونه بی‌خبر و غافل باشی.
بازگو کین همه مغروری چیست
وز ره اهل خرد دوری چیست
هوش مصنوعی: بگو که این همه خودپسندی از کجا ناشی می‌شود و چرا از راه خردمندان دور افتاده‌ای؟
گر غرور تو به کاخ است و سرای
خوشی منزل و آرایش جای
هوش مصنوعی: اگر شما به خاطر جایگاه و خانه‌تان به خود مفتخر هستید و در آرایش و زیبایی‌تان غرق شده‌اید، بدان که این‌ها باعث نمی‌شود که شما بزرگ‌تر یا ارزشمندتر از دیگران باشید.
بین که آدم ز چنان حور آباد
به یکی وسوسه چون دور افتاد
هوش مصنوعی: بدان که انسان با وجود حوری زیبا و بهشتی، به خاطر یک وسوسه به راحتی از مسیر درست دور می‌شود.
ور غرور تو به علم است و کمال
یا به گنج زر و بسیاری مال
هوش مصنوعی: اگر عزت و افتخار تو به دانش و قابلیت‌هایت باشد یا به اندازه‌ زیادی ثروت و دارایی،
خیز و مصحف بگشا وز قرآن
قصه بلعم و قارون بر خوان
هوش مصنوعی: بپا خیز و کتاب آسمانی را بگشای و داستان بلعم و قارون را از روی قرآن بخوان.
ور غرور تو به اصل است و نسب
شرف جد و کرم ورزی اب
هوش مصنوعی: اگر بزرگ‌منشی و عزت تو به اصل و نسل و شرافت جد و کرم باشد، پس...
بشنو افسانه نوح و پسرش
که چو طوفان غم آمد به سرش
هوش مصنوعی: به داستان نوح و پسرش گوش کن که چگونه وقتی طوفان غم به سراغشان آمد، چه اتفاقی افتاد.
ور به طاعتوری و تقدیس است
مایه عبرت تو ابلیس است
هوش مصنوعی: اگر در عبادت و بندگی خبره‌ای و به تقدیس و ستایش مشغولی، باید بدانی که عبرت تو ابلیس است.
ور به دیدار نکوکاران است
که نظرگاه وفاداران است
هوش مصنوعی: اگر با نیکوکاران ملاقات کنی، همان‌طور که به آن‌ها نگاه می‌کنی، به وفاداران نیز توجه کن.
هر که را روی به بهبود نداشت
دیدن روی نبی سود نداشت
هوش مصنوعی: هر کسی که به سمت بهبود و بهتر شدن نرود، دیدن چهره پیامبر هیچ فایده‌ای برایش ندارد.
پای همت بکش از دام غرور
می غفلت مخور از جام غرور
هوش مصنوعی: باید از تله‌ی خودخواهی و غرور دوری کنی و فریب تلخی‌های ناشی از آن را نخور.
نیست کاری ز خدا ترسی به
جهد کن داد خدا ترسی ده
هوش مصنوعی: این بیت می‌گوید که از خدا ترسانی وجود ندارد؛ بنابراین تلاشت را به کار بگیر و از خداوند کمک بخواه.
هر که در کشتی این ترس نشست
ترس کس کشتی او را نشکست
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر این ترس قرار گیرد، ترس هیچ‌کس نمی‌تواند او را شکست دهد.