گنجور

بخش ۴۲ - مناجات در طلب مقام فقر بعد از تحقق به مقام زهد

ای در رحمت تو بر همه باز
غرقه نعمت تو شیب و فراز
عشقبازان به تمنای تو بند
زهدورزان به خیالت خرسند
گر نه با بت ز تو باشد نامی
کس سوی بتکده ننهد گامی
گرنه بویی ز تو آید به دماغ
کس نبوید گل خوشبوی به باغ
داغ تو باغ دل جامی بس
باشد از باغ تو بوییش هوس
بویی از باغ خودش روزی کن
لذت از داغ خودش روزی کن
منه از دام هواها بندش
بگسل از هر هوسی پیوندش
بر دلش نقش غم خویش نگار
خاطرش بسته به هر نقش مدار
بخیه فقرزنش بر ژنده
سازش از ذوق فنا دل زده
تا چو سر بر زند از ژنده فقر
مرده خود بود و زنده فقر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.