گنجور

بخش ۴ - در ترشیح اصل این شجره به رشحه توحید و توشیح صدر این مخدره به وشاح تحمید و فی مناجات

انما الله اله واحد
فهو المنعم و هوالحامد
می نهد شکر نعمت به دهان
می کند شکر گزاری به زبان
شکر فضلش چو عطای دگر است
باعث شکر و ثنای دگر است
کی شود در نظر خرده شناس
منتهی سلسله شکر و سپاس
هر که جانی بودش در بدنی
گر شود هر سر مویش دهنی
باشد از هر دهنی گشته زبان
هر سر موی به صد نطق و بیان
ابدالدهر سخن ساز کنند
پرده از نوی و کهن باز کنند
نتوانند که آرند بجای
شکر مویی ز کرم های خدای
آن به تاریخ قدم از همه پیش
وان به توقیع کرم از همه پیش
آن که بی لوح و قلم کرده رقم
بر سر لوح عدم حرف قلم
چشمه قاف قلم تا نگشاد
موج فیض از دل دریا نگشاد
نه فلک با همه اختر که در اوست
نه صدف با همه گوهر که در اوست
همه زان جنبش جود افتاده ست
که به صحرای وجود افتاده ست
نیلگون چرخ به پشت به خمش
یک حباب است ز نیل کرمش
رنگ نیلی حباب است دلیل
که پدید آمده از لجه نیل
زانچه در کارگه بوقلمون
از شکاف قلم آورد برون
طرفه نونیست نگون چرخ برین
نقطه حلقه آن گوی زمین
هر که پی برده به این خوش رقم است
عارف نکته «نون والقلم » است
مرد راهش که رود پی زده گم
رخش او راست فلک کاسه سم
اینک اینک بنگر شاهد حال
میخ انجم زده و نعل هلال
تا درین طبع فریبنده سرای
ننهد حادثه زلزله پای
بهر سر کوبیش از سنگ جبال
کرده دامان زمین مالامال
بحر جودش که فلک فلک آمد
بانگ موجش «لمن الملک » آمد
گوش ماهیش چو این حرف شنید
با خموشی ز سخن چاره ندید
از زبان گرچه تهی داشت دهان
«لله الواحد» ش آمد به زبان
واحد است او و ز ماهی تا ماه
همه بر وحدت اویند گواه
نیست در رشته وحدت خم و پیچ
همه او آمد و باقی همه هیچ
هست در دایره لیل و نهار
بابی از رحمت او فصل بهار
باغ پر زیب ز صنعتوریش
آب آیینه ز روشنگریش
باد ازو غالیه سایی اندوز
مرغ ازو نغمه سرایی آموز
بست جیب سمن از غنچه گره
بافت گرد چمن از سبزه گره
زوست محروس به فانوس سپهر
از دم حادثه شمع مه و مهر
به اولی اجنحه مرغان فصیح
داده دانه پی قوت از تسبیح
دست صنعش گل آدم چو سرشت
به خلافتگریش نام نوشت
تاج تکریم نهاد از کرمش
داد از «علم آدم » علمش
به سر مسند تعلیم نشست
طاعنان را دهن از طعن ببست
همه را کرد ترشح ز انا
رشح «سبحانک لا علم لنا»
ساخت محراب ملایک رویش
سجده بردند یکایک سویش
بجز آن آتشی دیو نژاد
که به مسجودی او سر ننهاد
کور دل بود به میل انا خیر
دیده نگشاد به خیریت غیر
چون نه گردن نهی آمد فن او
لعن شد طوق نه گردن او
پشت در کینه وری محکم کرد
روی در وسوسه آدم کرد
دانه را در نظرش تزیین داد
ره به دام خطرش تلقین داد
سوی دانه ز طمع گام نهاد
دانه اش در دهن دام نهاد
گرد عصیانش به رخساره نشست
پشت عهدش ز عصی خرد شکست
زلتش پرده ظلمت افراشت
توبه اش بانگ «ظلمنا» برداشت
تابش مشعله «تاب علیه »
ریخت انوار هدی بین یدیه
ما که در ظلمت هر مشغله ایم
طالب نور ازان مشعله ایم
خیز جامی که مناجات کنیم
روی در قبله حاجات کنیم
بو کز آن مشعله نوری برسد
جان ز نورش به سروری برسد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

انما الله اله واحد
فهو المنعم و هوالحامد
هوش مصنوعی: خداوند تنها خدای یگانه است، اوست که نعمت می‌بخشد و اوست که ستایش می‌شود.
می نهد شکر نعمت به دهان
می کند شکر گزاری به زبان
هوش مصنوعی: انسانی که نعمت‌های خود را می‌شناسد و از آن‌ها بهره‌مند می‌شود، سعی می‌کند که با عمل و گفتار خود، قدردانی و سپاسگزاری کند.
شکر فضلش چو عطای دگر است
باعث شکر و ثنای دگر است
هوش مصنوعی: شکر و سپاسگزاری از نعمتی که به ما داده شده، همانند نزول هدیه‌ای دیگر است و این خود دلیلی بر شکرگزاری و ستایش دیگری است.
کی شود در نظر خرده شناس
منتهی سلسله شکر و سپاس
هوش مصنوعی: چه زمانی در نظر کسی که جزئی نگر است، پایانِ سلسله‌ی شکرگزاری و قدردانی نمایان می‌شود؟
هر که جانی بودش در بدنی
گر شود هر سر مویش دهنی
هوش مصنوعی: هر کسی که روحی در جسمش دارد، اگر یک تار مو از او جدا شود، مانند این است که دهانش باز شده و به سخن آمده.
باشد از هر دهنی گشته زبان
هر سر موی به صد نطق و بیان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از هر کسی که صحبت می‌کند، صدای متفاوتی به گوش می‌رسد و هر فرد نظری خاص و بیان منحصر به فرد دارد. به عبارت دیگر، هر شخصی به طریقی متفاوت روایت می‌کند و گویی هر سر مو، نطق و کلامی خاص دارد.
ابدالدهر سخن ساز کنند
پرده از نوی و کهن باز کنند
هوش مصنوعی: دست‌اندرکاران زمان، سخن‌هایی می‌گویند و رازهای جدید و قدیمی را برای مردم روشن می‌کنند.
نتوانند که آرند بجای
شکر مویی ز کرم های خدای
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند به جای یک موی شکرین، که نشانه‌ای از لطف و کرم خداست، چیزی بیاورد.
آن به تاریخ قدم از همه پیش
وان به توقیع کرم از همه پیش
هوش مصنوعی: یک نفر در تاریخ، از همه جلوتر است و دیگری در زمینه بخشایش و کرم، هم برتر و پیشتاز است.
آن که بی لوح و قلم کرده رقم
بر سر لوح عدم حرف قلم
هوش مصنوعی: کسی که بدون استفاده از لوح و قلم، سرنوشت و نوشته‌های خود را بر سر لوح وجود رقم زده است.
چشمه قاف قلم تا نگشاد
موج فیض از دل دریا نگشاد
هوش مصنوعی: تا زمانی که قاف قلم باز نشود، موج فیض از دل دریا به شکوفایی نخواهد رسید.
نه فلک با همه اختر که در اوست
نه صدف با همه گوهر که در اوست
هوش مصنوعی: نه آسمان با تمام ستاره‌هایی که در آن وجود دارد، و نه صدف با همه جواهراتش، هیچ‌کدام نمی‌توانند با هم برابر شوند.
همه زان جنبش جود افتاده ست
که به صحرای وجود افتاده ست
هوش مصنوعی: همه این جنب و جوش و حرکت به خاطر آن است که در دنیای هستی واقع شده‌ایم.
نیلگون چرخ به پشت به خمش
یک حباب است ز نیل کرمش
هوش مصنوعی: آسمان آبی مانند یک حباب است که در پشت به شکل خمیده‌ای دیده می‌شود. این تصویر نشان‌دهنده‌ی زیبایی و ظرافت آسمان است.
رنگ نیلی حباب است دلیل
که پدید آمده از لجه نیل
هوش مصنوعی: رنگ آبی حباب فقط نشان‌دهنده‌ای است که از عمق آب نیل ناشی شده است.
زانچه در کارگه بوقلمون
از شکاف قلم آورد برون
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در جایی مثل کارگاه بوقلمون، از میانه‌ی یک قلم چیزی بیرون آمده است.
طرفه نونیست نگون چرخ برین
نقطه حلقه آن گوی زمین
هوش مصنوعی: این دنیا و سرنوشت ما در چرخش و تحول دائمی است و زمین تنها یک نقطه در این چرخه بزرگ است. زندگی ما در مقایسه با وسعت و عظمت کائنات چیزی بسیار ناچیز و گذراست.
هر که پی برده به این خوش رقم است
عارف نکته «نون والقلم » است
هوش مصنوعی: هر کسی که به این حقیقت پی ببرد، خوشبخش و خوش شانس است. او به عمق نکته‌ای از آیه «نون و القلم» آگاه و عارف است.
مرد راهش که رود پی زده گم
رخش او راست فلک کاسه سم
هوش مصنوعی: اگر مردی به راه خود ادامه دهد، سرنوشت او را به جایی خواهد رساند که توانایی‌هایش را نشان دهد و به مقصدش برسد.
اینک اینک بنگر شاهد حال
میخ انجم زده و نعل هلال
هوش مصنوعی: به این دقت کن که چطور ستاره‌ها در آسمان و هلال ماه به یکدیگر نزدیک شده‌اند.
تا درین طبع فریبنده سرای
ننهد حادثه زلزله پای
هوش مصنوعی: تا زمانی که حوادث ناگوار مانند زلزله در این طبیعت فریبنده و پنهان وارد نشود، ما از آرامش و زیبایی آن بهره‌مند خواهیم بود.
بهر سر کوبیش از سنگ جبال
کرده دامان زمین مالامال
هوش مصنوعی: برای سرکوب کردن تو، زمین را از سنگ‌های کوه پر کرده است.
بحر جودش که فلک فلک آمد
بانگ موجش «لمن الملک » آمد
هوش مصنوعی: وسعت بخشندگی او به اندازه‌ای است که آسمان‌ها و زمین‌ها به صدا درآمده و می‌پرسند: «مالکیت از آن کیست؟»
گوش ماهیش چو این حرف شنید
با خموشی ز سخن چاره ندید
هوش مصنوعی: وقتی ماهی این حرف را شنید، به خاطر سکوتش هیچ راه حلی برای سخن گفتن نداشت.
از زبان گرچه تهی داشت دهان
«لله الواحد» ش آمد به زبان
هوش مصنوعی: با اینکه زبانش از سخن تهیدست بود، اما نام «الله الواحد» بر زبانش جاری شد.
واحد است او و ز ماهی تا ماه
همه بر وحدت اویند گواه
هوش مصنوعی: او یکی است و از ماهی تا ماه، همه چیز بر این یکپارچگی او شاهد هستند.
نیست در رشته وحدت خم و پیچ
همه او آمد و باقی همه هیچ
هوش مصنوعی: در مسیر اتحاد و یکپارچگی، هیچ گونه انحرافی وجود ندارد؛ فقط اوست که ظاهر شده و باقی همه چیز بی‌معنا و ناپایدار است.
هست در دایره لیل و نهار
بابی از رحمت او فصل بهار
هوش مصنوعی: در میان شب و روز، در دایره زمان، بخشی از رحمت خداوند وجود دارد که شگفتی‌های بهاری را به ارمغان می‌آورد.
باغ پر زیب ز صنعتوریش
آب آیینه ز روشنگریش
هوش مصنوعی: باغی که پر از زیبایی است به خاطر دست‌ساز بودنش، و آب آن مانند آینه‌ای است که روشنایی را منعکس می‌کند.
باد ازو غالیه سایی اندوز
مرغ ازو نغمه سرایی آموز
هوش مصنوعی: باد، از او عطر تازه‌ای جمع می‌کند و پرنده، از او آواز خواندن را می‌آموزد.
بست جیب سمن از غنچه گره
بافت گرد چمن از سبزه گره
هوش مصنوعی: سبزه و غنچه به هم گره خورده‌اند؛ مانند آنکه جیب سمن به زیبایی به گرد چمن متصل شده است. زیبایی و هماهنگی طبیعت در این تصویر به وضوح دیده می‌شود.
زوست محروس به فانوس سپهر
از دم حادثه شمع مه و مهر
هوش مصنوعی: از آنجا که در برابر حوادث زمان، همیشه نوری ثابت وجود دارد، مانند شمعی که در کنار فانوس آسمان می‌درخشد و راه را روشن می‌کند.
به اولی اجنحه مرغان فصیح
داده دانه پی قوت از تسبیح
هوش مصنوعی: پرندگان سخن‌ور را به بال‌هایی مجهز کرده‌اند تا با تسبیح، قوت و روزی خود را از دانه‌ها به دست آورند.
دست صنعش گل آدم چو سرشت
به خلافتگریش نام نوشت
هوش مصنوعی: دست خداوند گل آدم را درست کرد و برای رهبری و خلافت او، نامش را نوشت.
تاج تکریم نهاد از کرمش
داد از «علم آدم » علمش
هوش مصنوعی: با لطف و کرم خود، تاجی برای احترام و ارادت نهاد و از دانش آدمی به او علمی بخشید.
به سر مسند تعلیم نشست
طاعنان را دهن از طعن ببست
هوش مصنوعی: آنکه در جایگاه تعلیم و آموزش قرار گرفته، به انتقادکنندگانش اجازه نمی‌دهد که به او انتقاد کنند و دهان‌شان را بسته است.
همه را کرد ترشح ز انا
رشح «سبحانک لا علم لنا»
هوش مصنوعی: همه چیز و هر آنچه که می‌دانیم، به ما می‌گوید که در مقابل عظمت خداوند، هیچ علم و دانشی نداریم.
ساخت محراب ملایک رویش
سجده بردند یکایک سویش
هوش مصنوعی: فرشتگان با احترام و محبت به او سجده کردند و برای او جایگاهی مقدس و با شکوه بنا کردند.
بجز آن آتشی دیو نژاد
که به مسجودی او سر ننهاد
هوش مصنوعی: به جز آتشی که جنسش از دیو و شیطان است و به عبادتگاه او نمی‌رسد.
کور دل بود به میل انا خیر
دیده نگشاد به خیریت غیر
هوش مصنوعی: کسی که خودخواهی و خودپرستی را در دل دارد، نمی‌تواند به خوبی‌ها و نیکی‌های دیگران توجه کند.
چون نه گردن نهی آمد فن او
لعن شد طوق نه گردن او
هوش مصنوعی: وقتی که گردن و هنرش درست تنظیم نشود، لعنتی بر گردن او خواهد شد.
پشت در کینه وری محکم کرد
روی در وسوسه آدم کرد
هوش مصنوعی: پشت در، کینه‌ای قوی و محکم ایجاد شده است، که وسوسه‌ای در دل آدمی به وجود می‌آورد.
دانه را در نظرش تزیین داد
ره به دام خطرش تلقین داد
هوش مصنوعی: در چشمان او، دانه رنگ و لعاب می‌گیرد و او را به سمت خطر می‌کشاند.
سوی دانه ز طمع گام نهاد
دانه اش در دهن دام نهاد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به دنبال دانه می‌رفت، به طمع یافتن غذا قدم برداشت، اما در نهایت دانه‌اش در دام گرفتار شد.
گرد عصیانش به رخساره نشست
پشت عهدش ز عصی خرد شکست
هوش مصنوعی: عصبانیت و تمرد او بر چهره‌اش نمايان شده و بخاطر نقض عهدش، خرد و عقلش را از دست داده است.
زلتش پرده ظلمت افراشت
توبه اش بانگ «ظلمنا» برداشت
هوش مصنوعی: او با گناه و نافرمانی خود، تاریکی و زشتی را به وجود آورد و وقتی به خود آمد، فریاد از ظلم و خطای خود برداشت.
تابش مشعله «تاب علیه »
ریخت انوار هدی بین یدیه
هوش مصنوعی: پرتو افشانی شعله‌ای درخشان، نوری از هدایت را در دستانش می‌ریزد.
ما که در ظلمت هر مشغله ایم
طالب نور ازان مشعله ایم
هوش مصنوعی: ما که در تاریکی مشغول کارهایم، به دنبال نوری هستیم که از آن چراغ می‌تابد.
خیز جامی که مناجات کنیم
روی در قبله حاجات کنیم
هوش مصنوعی: بیا برخیز و با هم به دعا و درخواست از خدا مشغول شویم، در حالی که رو به قبله داریم.
بو کز آن مشعله نوری برسد
جان ز نورش به سروری برسد
هوش مصنوعی: بوی آن آتش که از خودش نوری ساطع می‌کند، سبب می‌شود که جان انسان از این نور به مقام والایی برسد.

حاشیه ها

1396/08/02 12:11
احمد

در یکی از سخنرانیها استاد فاطمی نیا ضمن اشاره به این شعر از زبان شیخ طوسی اینگونه نقل کرده اند : غیر از این نیست که بندگان عالم خدا از خدا خشیت دارند. نمی‌گوید «اِنَّمَا یَخَافُ اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمَاءُ». غصّه‌های این‌ها غیر از غصّه‌های دیگران است. بالاخره به قرب که می‌رسند از چند چیز خشیت دارند؛ یکی از آن هیبت پروردگار، عظمت محبوب و یکی هم خوف که یک وقت از پروردگار دور نیفتم

1397/03/05 23:06
نوید ایزدیار

فکر می کنم تو این بیت :
حق همسایگی ام دار نگاه
سایه وارم مفکن خار به راه
(خار) رو به اشتباه (خوار) نوشتید.

1397/03/06 06:06
nabavar

نوید جان
حق همسایگیم دار نگاه
سایه وارم مفکن خوار به راه
همان خوار درست تر می نماید
مرا چون سایه خفیف و ناچیز مشمار.
زنده باشی

1397/03/06 06:06
nabavar

این شعر در ” بخش 5 - دست تضرع به مناجات برآوردن و در حلقه اجابت قبله حاجات استوار کردن
نیز آمده

1397/03/14 10:06
مجید

سلام. خیلی زیباست . قرب به مراتب دشوارتر و ظریف تر است .

1397/06/26 22:08
حمیدرضا

سلام خداقوت بجای جا افتاده لطفا بنویسید ،:یار تو ای فرزانه ،،،،،،در کنار تو بود همواره،.در یک سخنرانی اقای دکتر سید مصطفی محقق داماد از اساتید فلسفه به این شکل خواندند با تشکر از سایت با ارزش شما وارزوی توفیق برای همه ی دست اندرکاران گرامی

1397/08/23 21:10
عارف

خیلی مشتاق بودم که اون بیتی را که افتاده اکتشاف کنم با تشکر بسیار از حمیدرضا که کمک شایانی کردند .به احتمال قوی بیتی که افتاده همانست که فرمودند فقط به احتمال قوی به جای کلمه فرزانه کلمه بیچاره بوده که هم قافیه درست می شود و هم به لحن و ادبیات جاری دو مناظره کننده نزدیکتر است. به هر حال جامی در گزینش قافیه اشتباه نمیکند.

1397/08/23 21:10
محسن.۲

جا افتاده
گفتمش: «یار تو ای فرزانه
با تو همواره بود هم خانه
نقل از ویکی نوشته

1397/10/11 07:01
طاهر ساداتی

بیت جا افتاده:
گفتمش: «یار تو ای فرزانه
با تو همواره بُود در خانه
...

1398/02/27 10:04
باهر

ابیات جا افتاده :
"گفتمش یار تو ای فرزانه،
با تو همواره بُوَد هم خانه،
به مُراد تو بُود کارگزار
سازگار تو بُود در همه کار"

1398/03/20 10:06
محمد

مصرع دو بیت پنجم نادرست درج شده
صحیح آن این است: در به روی همه بگشاینده

1398/11/21 02:01
محمد جواد ابراهیمی

قرایت جناب آقای دکتر انصاری به این صورت بود
محنت قرب ز بعد افزون است !
دلم از محنت قربش خون است
هست در بعد یک امید وصال
هست در قرب دوصد بیم زوال

1400/06/18 16:09
میثم

گفتمش یار تو ای فرزانه با تو همواره بود همخانه

لاغر و زرد شده بهر چه ای؟ سر به سر درد شده بهر چه ای