گنجور

بخش ۳۸ - حکایت آن متورع آبی از قبول مرغابی شکار کرده به چنگل بازی طعمه از غیر وجه خورده

خسروی عاقبت اندیشی کرد
روی در قبله درویشی کرد
با بزرگی که در آن کشور بود
بر سر اهل صفا سرور بود
نوبتی چند به هم بنشستند
عقد پیروی و مریدی بستند
برد صد تحفه خدمت سوی پیر
هیچ ازو پیر نشد تحفه پذیر
روزی از بالش زین مسند ساخت
قاصد صید سوی صحرا تاخت
باز را دیده بینا بگشاد
کله از سر گره از پا بگشاد
کرد ازان باز رها کرده ز قید
متعاقب دو سه مرغابی صید
صید را از خم فتراک آویخت
جانب پیر جنیبت انگیخت
بندگی کرد که ای خاص خدای
لقمه پاک است به این روزه گشای
هست ازین طعمه درین منزلگاه
پنجه کسب خلایق کوتاه
پیر خندید که ای پاک نهاد
نامت از لوح بقا پاک مباد
جره بازت که شکاری فکن است
جره از جوزه هر بیوه زن است
رخشت این ره چو به پایان برده ست
جو ز توزیع گدایان خورده ست
نیروی بازوی باز اندازت
باشد از دست ستم پردازت
چشمه کز سنگ تراود پاک است
تیره از رهگذر گلناک است
هر که آلوده به گل رهگذرش
کی ز گل پاک بود آبخورش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خسروی عاقبت اندیشی کرد
روی در قبله درویشی کرد
هوش مصنوعی: پادشاهی در نهایت به فکر آینده‌اش افتاد و به سوی قبله، به عمل درویشی و فروتنی روی آورد.
با بزرگی که در آن کشور بود
بر سر اهل صفا سرور بود
هوش مصنوعی: در آن کشور، ورود یک بزرگ و مهم موجب خوشحالی و سروری در میان مردم پاک‌دل و اهل صفا شد.
نوبتی چند به هم بنشستند
عقد پیروی و مریدی بستند
هوش مصنوعی: چند بار با هم جمع شدند و تصمیم گرفتند رابطه‌ای از پیروی و ارادت برقرار کنند.
برد صد تحفه خدمت سوی پیر
هیچ ازو پیر نشد تحفه پذیر
هوش مصنوعی: هدیه‌های بسیاری به خدمت پیر فرستاده شد، اما او هیچ‌گونه پذیرشی از آن‌ها نداشت.
روزی از بالش زین مسند ساخت
قاصد صید سوی صحرا تاخت
هوش مصنوعی: روزی قاصدی با بالشی از جنس زین، بر روی تخت خود نشسته و به سمت صحرا حرکت کرد.
باز را دیده بینا بگشاد
کله از سر گره از پا بگشاد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای را دید که بینا و هوشیار شده و گره‌های از سر و پاهایش را باز کرده است.
کرد ازان باز رها کرده ز قید
متعاقب دو سه مرغابی صید
هوش مصنوعی: آن پرنده را از قید و بند رها کرد و به دنبالش دو یا سه مرغابی دیگر را شکار کرد.
صید را از خم فتراک آویخت
جانب پیر جنیبت انگیخت
هوش مصنوعی: شکار را از لوله تله آویختند و به سمت پیرزن خوشبختی حرکت کردند.
بندگی کرد که ای خاص خدای
لقمه پاک است به این روزه گشای
هوش مصنوعی: بنده‌ای به درگاه خداوند عرض می‌کند که لقمه حلال و پاکی که خورده‌ام، باعث می‌شود در روزه‌ام را باز کنم و براساس آن نیازهایم را برآورده سازم.
هست ازین طعمه درین منزلگاه
پنجه کسب خلایق کوتاه
هوش مصنوعی: در این مکان، از این طعمه چیزی باقی نمانده و دسترسی افراد به آن بسیار محدود است.
پیر خندید که ای پاک نهاد
نامت از لوح بقا پاک مباد
هوش مصنوعی: پیر لبخند زد و گفت: ای شخصیت پاک و نیک، نام تو باید همیشه در یادها باقی بماند و از ناپاکی‌ها محفوظ بماند.
جره بازت که شکاری فکن است
جره از جوزه هر بیوه زن است
هوش مصنوعی: وقتی برای کسی نیت بدی داشته باشی، او نیز با همین نیت به تو پاسخ می‌دهد. در واقع، آنچه به دیگران می‌فرستی، از آن خودت نیز خواهد بود.
رخشت این ره چو به پایان برده ست
جو ز توزیع گدایان خورده ست
هوش مصنوعی: چهره‌ات همچون راهی زیبا در انتهاست، و از وجود تو، دستان دراز نیازمندان بهره‌ای برده‌اند.
نیروی بازوی باز اندازت
باشد از دست ستم پردازت
هوش مصنوعی: قدرت اراده و توانایی شما می‌تواند شما را از ظلم و ستمی که متوجه شماست، رهایی بخشد.
چشمه کز سنگ تراود پاک است
تیره از رهگذر گلناک است
هوش مصنوعی: چشمه‌ای که از دل سنگ بیرون می‌آید، آب آن بسیار پاک و زلال است، اما گاهی ممکن است به خاطر گل و لای به‌وجود آمده در مسیرش، تیرگی بگیرد.
هر که آلوده به گل رهگذرش
کی ز گل پاک بود آبخورش
هوش مصنوعی: هر کس که به گل آلود شده باشد، چگونه می‌تواند از آب زلال و پاک استفاده کند؟