گنجور

بخش ۳۷ - عقد دهم در کشف سر ورع که کاسر سورت حرص و طمع است و کاشف ظلمت اهوا و بدع

ای که بهر شکمت گردن آز
سوی کاسه چو صراحیست دراز
چون خم باده همین داری کام
که کنی پر شکم خود ز حرام
در نماز چه شد از پشت خم است
چون تو را قبله همت شکم است
چون به کامت ز ورع نیست مزه
لقمه را از مزه پرسی نه بزه
هر چه بر سفره و خوان تو نهند
هر چه در کام و دهان تو نهند
بخوری خواه کدر خواه صفی
گاو و خر نیست بدین خوش علفی
مرغ باید که مسمن باشد
صحن ازو چشمه روغن باشد
هیچ غم نیست گرش غصب کنان
شحنه ده کشد از بیوه زنان
میوه باید که بود تازه و تر
چاشنی دار چو جلاب شکر
هیچ غم نیست اگر دزد لئیم
افکند رخنه به بستان یتیم
تخم لقمه ست در آب و گل تو
نکند جز چو خودی حاصل تو
دانه ریزی به کف آید خر
خار کاری بدراند دامن
لقمه خشک حلالت در کام
لقمه چرب چه خواهی ز حرام
بز که لاغر بود و سگ فربه
هست ازین فربهت آن لاغر به
دسترنج تو حلال است تو را
غیر آن رنج و وبال است تو را
نان خود با تره و دوغ زنی
به که از خوان شه آروغ زنی
نیست ممتاز حرامت ز حلال
سیل تیره ست تو را آب زلال
دلق و دراعه همی آرایی
عطر تزویر بر آن می سایی
سبحه با شانه همی پیوندی
عقد تلبیس بر آن می بندی
می کشی خرقه پشمینه به دوش
می نهی گوشه فش در بن گوش
باشد اینها همه دعوی یعنی
صوفی وقتم و صاحب معنی
تا فتد ساده دلی در دامت
طعمه چاشت دهد یا شامت
چون به دل افتدت از شهر گره
با گروهی روی از شهر به ده
که فلان هست ز نیکوکیشان
مخلص و معتقد درویشان
زیر صد بار وی از ناداری
تو ز ادبار شوی سرباری
کند از مفلسی آن بی مایه
رخت خانه گرو همسایه
بهر تو سفره و خوان آراید
شربت و میوه بر آن افزاید
تو هم از دین و خرد هر دو بری
بنشینی و به شهوت بخوری
تف بر این صوت و سیرت که تو راست
تف بر این عقل و بصیرت که تو راست
این نه صوفیگری و درویشیست
نامسلمانی و کافر کیشیست
نفس را حلقه حلقوم بری
به که این زقه زقوم خوری
دزدی و راهزنی بهتر ازین
کفن از مرده کنی بهتر ازین
چند روزی کم بی دردان گیر
پی پیران و جوانمردان گیر
بین که مردان چه ریاضت بردند
تا درین مرحله پای افشردند
خاطر از وسوسه صافی کردند
در ورع موی شکافی کردد
گم شدی بر دلشان حرص و طمع
پرده دیدن اسرار ورع
اگر از شبهه خلیدی خاری
پا کشیدندی از گلزاری
ور ز شک قطره چکیدی جایی
دست شستندی از دریایی
مردم چشم جهان آن نفرند
که به نفرت سوی دنیا نگرند
صدق کوشان و ورع کیشانند
خصم حرص و طمع اندیشانند
چشم جان بر اثر ایشان دار
گوش دل بر خبر ایشان دار

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که بهر شکمت گردن آز
سوی کاسه چو صراحیست دراز
هوش مصنوعی: ای کسی که برای شکمت گردن می‌کشی، مثل این است که به سوی کاسی دراز می‌روی که شبیه صراحی است.
چون خم باده همین داری کام
که کنی پر شکم خود ز حرام
هوش مصنوعی: وقتی که باده را در جام می‌نوشی، به یاد داشته باش که باید شکمت را از حرام پر کنی.
در نماز چه شد از پشت خم است
چون تو را قبله همت شکم است
هوش مصنوعی: در نماز، چرا در حال خم شدن هستی، در حالی که هدف و آرزوی تو به موقعیت و ثروت مادی دوخته شده است؟
چون به کامت ز ورع نیست مزه
لقمه را از مزه پرسی نه بزه
هوش مصنوعی: وقتی که در زندگی‌ات به خاطر پرهیزگاری و معنویت به آرزوهایت نرسیده‌ای، ارزش لذت‌ها و خوشی‌ها را نمی‌فهمی، حتی اگر از دیگران بپرسی.
هر چه بر سفره و خوان تو نهند
هر چه در کام و دهان تو نهند
هوش مصنوعی: هر چیزی که بر روی میز سفره‌ات قرار دهند و هر چیزی که به دهان و دندان‌هایت می‌رسد.
بخوری خواه کدر خواه صفی
گاو و خر نیست بدین خوش علفی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی بخوری، مهم نیست که چه حالی داری، چون گاو و خر هم در این زمینه تفاوتی ندارند؛ هر دو از علف خوشمزه استفاده می‌کنند.
مرغ باید که مسمن باشد
صحن ازو چشمه روغن باشد
هوش مصنوعی: پرنده باید چاق و فربه باشد تا محیط اطرافش پر از چربی و نعمت باشد.
هیچ غم نیست گرش غصب کنان
شحنه ده کشد از بیوه زنان
هوش مصنوعی: هیچ دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد، حتی اگر ناعادلانه چیزی را از افراد ضعیف و بی‌پناه بگیرند.
میوه باید که بود تازه و تر
چاشنی دار چو جلاب شکر
هوش مصنوعی: میوه باید تازه و خوشمزه باشد، مثل شربت شیرین و خوشبو.
هیچ غم نیست اگر دزد لئیم
افکند رخنه به بستان یتیم
هوش مصنوعی: هیچ نگرانی وجود ندارد اگر شخصی بدجنس به باغ کودک یتیم آسیبی بزند.
تخم لقمه ست در آب و گل تو
نکند جز چو خودی حاصل تو
هوش مصنوعی: اگر تو در زندگی به جز همان چیزی که هستی، تلاشی نکنی، نتیجه‌ای جز چیزی که اکنون داری نخواهی داشت.
دانه ریزی به کف آید خر
خار کاری بدراند دامن
هوش مصنوعی: کسی که در کارها و تلاش‌هایش حوصله و دقت داشته باشد، به نتایج خوبی دست پیدا می‌کند و زحمتش بی‌پاسخ نخواهد ماند.
لقمه خشک حلالت در کام
لقمه چرب چه خواهی ز حرام
هوش مصنوعی: وقتی لقمه‌ای که حلال و سالم است در دهان داری، نیازی به طلب کردن و جستجوی لقمه‌های بی‌حساب و حرام نداری. حلال را گرامی بدار و از نعمت‌های آن بهره‌مند شو.
بز که لاغر بود و سگ فربه
هست ازین فربهت آن لاغر به
هوش مصنوعی: بز لاغر و سگ چاق در کنار هم قرار دارند، اما از بین این دو، سگ چاق به دلیل چاقی‌اش نسبت به بز لاغر برتری دارد.
دسترنج تو حلال است تو را
غیر آن رنج و وبال است تو را
هوش مصنوعی: سعی و تلاشی که از آن به دست می‌آوری، برای تو حلال و مشروع است، اما غیر از این تلاش، مشکلات و رنج‌هایی برایت به همراه خواهد داشت.
نان خود با تره و دوغ زنی
به که از خوان شه آروغ زنی
هوش مصنوعی: بهتر است که با غذای ساده و سالم خودت را سیر کنی تا اینکه از سفره‌ی دیگران با شرمندگی و خجالت غذا بخوری.
نیست ممتاز حرامت ز حلال
سیل تیره ست تو را آب زلال
هوش مصنوعی: در دنیای وجود تو، تفاوتی بین کارهای خوب و بد وجود ندارد و آنچه که باید به عنوان خوب در نظر گرفته شود، در احساس تو به طریقی تاریک است؛ مانند سیلابی کثیف، در حالی که آنچه که واقعاً پاک و مطهر است، در دل تو جاری نیست.
دلق و دراعه همی آرایی
عطر تزویر بر آن می سایی
هوش مصنوعی: لباس و زینت خود را با عطر فریبنده‌ای می‌آرایی.
سبحه با شانه همی پیوندی
عقد تلبیس بر آن می بندی
هوش مصنوعی: سبحه را به شانه متصل می‌کنی و بر آن، عقدی که به آن تلبیس می‌گویند، می‌بندی.
می کشی خرقه پشمینه به دوش
می نهی گوشه فش در بن گوش
هوش مصنوعی: تو یک پوشش پشمی به دوش می‌کشی و در گوشه‌ای آرام می‌گیری.
باشد اینها همه دعوی یعنی
صوفی وقتم و صاحب معنی
هوش مصنوعی: اینها همگی فقط ادعا هستند، من صوفی زمانه‌ام و دارای معنا.
تا فتد ساده دلی در دامت
طعمه چاشت دهد یا شامت
هوش مصنوعی: اگر کسی با نیت ساده‌دلانه به دام تو بیفتد، تو او را برای خوردن طعمه‌ات به چاشت یا شام دعوت می‌کنی.
چون به دل افتدت از شهر گره
با گروهی روی از شهر به ده
هوش مصنوعی: وقتی که از شهر به دل گروهی می‌روی، گره‌هایی که در دل داری را با خود به ده می‌بری.
که فلان هست ز نیکوکیشان
مخلص و معتقد درویشان
هوش مصنوعی: فلانی از میان نیکوکاران است که به درویشان خالص و با ایمان باور دارد.
زیر صد بار وی از ناداری
تو ز ادبار شوی سرباری
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حالتی از ناامیدی و رنج می‌پردازد. یعنی وقتی که آدم از فقر و بدبختی رنج می‌برد، ممکن است بارها و بارها تحت فشار قرار بگیرد و احساس شکست کند. در واقع، این احساس ناتوانی و مشقت ممکن است انسان را به جایی برساند که از آن رنج بیشتری به دست آورد.
کند از مفلسی آن بی مایه
رخت خانه گرو همسایه
هوش مصنوعی: فقر و نداری باعث می‌شود که انسان حتی وسایل و دارایی‌های خود را به دیگران وثیقه بگذارد تا بتواند از آن‌ها کمک بگیرد.
بهر تو سفره و خوان آراید
شربت و میوه بر آن افزاید
هوش مصنوعی: برای تو سفره‌ای فراهم می‌شود و بر روی آن نوشیدنی و میوه قرار می‌دهند.
تو هم از دین و خرد هر دو بری
بنشینی و به شهوت بخوری
هوش مصنوعی: شما هم می‌توانید از موضوعات معنوی و عقلانی فاصله بگیرید و فقط به لذت‌جویی و نیازهای جسمانی خود توجه کنید.
تف بر این صوت و سیرت که تو راست
تف بر این عقل و بصیرت که تو راست
هوش مصنوعی: به این صدای نازیبا و نمای زشت که تو داری، لعنت می‌فرستم. به این عقل و فهمی که تو به آن می‌نازی، باید سخت انتقاد کرد.
این نه صوفیگری و درویشیست
نامسلمانی و کافر کیشیست
هوش مصنوعی: این موضوع مربوط به شیوه‌ای از زندگی و رفتار نیست که به معنای واقعی به معنویات و عرفان بپردازد، بلکه به نوعی بی‌دینی و کفر اشاره دارد.
نفس را حلقه حلقوم بری
به که این زقه زقوم خوری
هوش مصنوعی: بهتر است گلو را از زخم و جراحت دور نگه‌داری، زیرا این درد و رنجی که تحمل می‌کنی، بسیار طاقت‌فرساست.
دزدی و راهزنی بهتر ازین
کفن از مرده کنی بهتر ازین
هوش مصنوعی: بهتر است که دزدی و راهزنی کنی تا اینکه از مرده کفن برداری.
چند روزی کم بی دردان گیر
پی پیران و جوانمردان گیر
هوش مصنوعی: چند روزی با دردها و رنج‌ها بساز و از تجربه‌های پیران و مردان باوفا بهره‌مند شو.
بین که مردان چه ریاضت بردند
تا درین مرحله پای افشردند
هوش مصنوعی: بنگر که مردان چگونه تلاش و تمرین کردند تا به این مرحله از پیشرفت و کمال رسیدند.
خاطر از وسوسه صافی کردند
در ورع موی شکافی کردد
هوش مصنوعی: زندگی را از وسوسه‌های بی‌خود پاک کردند و در پرهیزکاری به جزئیات دقت کردند.
گم شدی بر دلشان حرص و طمع
پرده دیدن اسرار ورع
هوش مصنوعی: آن‌ها به خاطر حرص و طمع، از دیدن رازهای خوب و درست دور شدند.
اگر از شبهه خلیدی خاری
پا کشیدندی از گلزاری
هوش مصنوعی: اگر کسی از گلی که به شک و تردید مبتلاست، قدمی بردارد و از آنجا دور شود، گویی که از یک باغ گل جدا شده است.
ور ز شک قطره چکیدی جایی
دست شستندی از دریایی
هوش مصنوعی: اگر تو به اندازه‌ای کوچک و ناچیز باشی که از شکی، قطره‌ای بریزی، در آن صورت هم نمی‌توانی دستت را از دریایی که در آن هستی، بشویی.
مردم چشم جهان آن نفرند
که به نفرت سوی دنیا نگرند
هوش مصنوعی: مردم، نیکوکاران واقعی هستند که با نفرت به دنیای مادی نگاه می‌کنند و به دنبال ارزش‌های معنوی و نیکو در زندگی هستند.
صدق کوشان و ورع کیشانند
خصم حرص و طمع اندیشانند
هوش مصنوعی: راستگویی و پرهیزکاری ویژگی کسانی است که به دنبال صداقت و تقوا هستند، در حالی که حرص و طمع در دل کسانی جای دارد که فقط به فکر منافع مادی خود هستند.
چشم جان بر اثر ایشان دار
گوش دل بر خبر ایشان دار
هوش مصنوعی: به خاطر تأثیر وجود آنها، با چشم دل ببین و با گوش دل به اخبار و پیام‌های آنها گوش بسپار.