گنجور

بخش ۳۱ - عقد هشتم در بیان ارادت که عنان قصد از مقاصد مجازی تافتن است و بر باد پای جهد به کعبه مراد حقیقی شتافتن

ای درین دامگه وهم و خیال
مانده در ربقه عادت همه سال
حق که منشور سعادت داده ست
در خلاف آمد عادت داده ست
چند سر در ره عادت باشی
تارک تاج سعادت باشی
کرده ای عادت و خو پرده خویش
باز کن خوی ز خو کرده خویش
دیده کز بهر صنایع باشد
تا دلیل ره صانع باشد
منظر شاهد رعنا سازی
با رخش نرد تماشا بازی
گوش کامد پی قرآن شنوی
تا به فرموده یزدان گروی
روزن بانگ نی و چنگ کنی
به سماع غزل آهنگ کنی
دست دادند که بی رنج و ملال
سازیش آبله از کسب حلال
نه که از جام شوی باده گسار
داریش بر کف دست آبله وار
پات دادند که از راه وفا
آوری رو به صف اهل صفا
نه که دین در ره آفات نهی
پا به میدان خرابات نهی
لب و دندان و زبانت دادند
قوت نطق و بیانت دادند
تا شوی بر نهج صدق و صواب
متکلم به اسالیب خطاب
نه که بیهوده سخن سنج شوی
خلق را مایه صد رنج شوی
آنچه گفتم همه عادات بد است
که نه شایسته دین و خرد است
به کز اینها همه پیوند گشای
آوری روی ارادت به خدای
هست ارادت بر هر آزاده
ترک ما کان علیه العاده
ای خوش آن وقت که بی فکر و نظر
بر زند خواستی از جان تو سر
کوه اگر بر تو کشد تیغ به جنگ
با مرصع کمر از دم پلنگ
دست خود در کمر آری با کوه
در دلت ناید ازو هیچ شکوه
همچو خورشید که نبود میغش
خویش را عور زنی بر تیغش
خون لعل از جگرش بگشایی
نقد کان از کمرش بربایی
بلکه چون کبک نهی پا به سرش
وز لگدکوب کنی پی سپرش
ور رسد بادیه ژرف به پیش
فسحت آن ز دل عارف بیش
گردبادش به فلک سوده کلاه
گشته گوی کلهش قبه ماه
خار آن دشنه بیدادگران
خاک آن تشنه خونین جگران
کوه با صرصر آن ریگ نمای
ریگ چون اخگر سوزان ته پای
به هوایش چو کند مرغ گذر
همچو پروانه فتد سوخته پر
بگذری از سر آن همچو سحاب
از مژه بر تف آن ریزان آب
ور بگیرد ره تو دریایی
قله موج به گردون سایی
جرم سیاره چو گوهر در وی
ماهی چرخ شناور در وی
غوک آن پنجه زنان با خرچنگ
گام اول ز وی و کام نهنگ
زان کنی همچو صبا زود گذار
نکنی لب تر ازان کشتی وار
هر چه القصه شود بند رهت
روی برتابد ازین قبله گهت
یک به یک را ز میان برداری
قدم صدق به جان برداری
تا نهی بزم به خلوتگه راز
چنگ وحدت ز نوای تو به ساز
ور بود تار ارادت ز تو سست
سازش اندر قدم پیر درست
باز در خواهش او خواهش خویش
روز در افزونیش از کاهش خویش
باش پیش رخش آیینه صاف
بر تراش از دل خود زنگ خلاف
شو سمندر چو فروزد آتش
باش در آتش او خرم و خوش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای درین دامگه وهم و خیال
مانده در ربقه عادت همه سال
هوش مصنوعی: ای کسی که گرفتار دام خیال و اوهام هستی و در بند عادت‌های همیشگی به سر می‌بری.
حق که منشور سعادت داده ست
در خلاف آمد عادت داده ست
هوش مصنوعی: خداوند برای انسان‌ها، راه‌های درست و سعادت را مشخص کرده است، حتی اگر این راه‌ها با خواسته‌ها و عادات معمولی ما متفاوت باشد.
چند سر در ره عادت باشی
تارک تاج سعادت باشی
هوش مصنوعی: اگر همیشه در مسیر عادت و روزمرگی باشی، هرگز به موفقیت و خوشبختی واقعی نخواهی رسید.
کرده ای عادت و خو پرده خویش
باز کن خوی ز خو کرده خویش
هوش مصنوعی: عادت و رفتار خود را تغییر بده و درونیاتت را نشان بده. دیگر از حالت خود پنهان نشو و خود واقعی‌ات را به نمایش بگذار.
دیده کز بهر صنایع باشد
تا دلیل ره صانع باشد
هوش مصنوعی: چشم باید به جستجوی کارهای هنری و خلاقیت‌ها باشد تا نشانه‌ای از وجود خالق آن‌ها را پیدا کند.
منظر شاهد رعنا سازی
با رخش نرد تماشا بازی
هوش مصنوعی: چهره دلربای او به مانند نمایشی زیباست که با زیبایی‌اش دل‌ها را مجذوب می‌کند و نگاهی به او، حسی از بازی و سرگرمی به همراه دارد.
گوش کامد پی قرآن شنوی
تا به فرموده یزدان گروی
هوش مصنوعی: گوش خود را به شنیدن قرآن بسپار تا به دستورات خداوند توجه کنی و مطیع آن باشی.
روزن بانگ نی و چنگ کنی
به سماع غزل آهنگ کنی
هوش مصنوعی: اگر در روزن، صدای نی و چنگ را بشنوی، خود را به رقص و شادی غزل دعوت کن.
دست دادند که بی رنج و ملال
سازیش آبله از کسب حلال
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان شده که برخی افراد به خاطر راحتی و بدون زحمت، از کسب درآمد حلال خودشان دست می‌کشند و به سمت راه‌های نادرست می‌روند. به عبارت دیگر، این افراد به دنبال آسان‌گیری هستند، ولی در نهایت با مشکلات و عواقب منفی روبرو می‌شوند.
نه که از جام شوی باده گسار
داریش بر کف دست آبله وار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که مشغول نوشیدن شراب است، با وجود اینکه در حال لذت بردن از آن است، اما در واقع ممکن است در درون خود درد و رنجی مانند زخم‌های روی دستش داشته باشد. این تصویر نشان‌دهنده تضاد میان لذت ظاهری و مشکلات درونی است.
پات دادند که از راه وفا
آوری رو به صف اهل صفا
هوش مصنوعی: به تو اجازه دادند تا با وفا بودن، به جمع اهل صفا بپیوندی.
نه که دین در ره آفات نهی
پا به میدان خرابات نهی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نباید سعی کرد با محدود کردن اصول و قواعد دینی، از ورود به دنیای نابسامان و مشکلات دوری کنیم. بلکه باید در مواجهه با چالش‌ها و سختی‌ها، توانایی و روحیه‌ای را پیدا کنیم که به ما اجازه می‌دهد در سختی‌ها قدم بگذاریم و با واقعیت‌ها روبه‌رو شویم.
لب و دندان و زبانت دادند
قوت نطق و بیانت دادند
هوش مصنوعی: به تو لب و دندان و زبان عطا کردند تا بتوانی به خوبی صحبت کنی و بیان خود را به درستی منتقل کنی.
تا شوی بر نهج صدق و صواب
متکلم به اسالیب خطاب
هوش مصنوعی: برای اینکه در گفتار و سخن، درست و صحیح باشی، باید به شیوه‌های مناسب و مؤثر ارتباط برقرار کنی.
نه که بیهوده سخن سنج شوی
خلق را مایه صد رنج شوی
هوش مصنوعی: نه اینکه بی‌دلیل و بی‌مورد به قضاوت و سنجش دیگران بپردازی، چرا که این رفتار می‌تواند باعث رنج و مشکلات بسیار برای آنها شود.
آنچه گفتم همه عادات بد است
که نه شایسته دین و خرد است
هوش مصنوعی: تمام چیزهایی که بیان کردم، عادت‌های ناپسندی هستند که نه با دین سازگارند و نه با عقل.
به کز اینها همه پیوند گشای
آوری روی ارادت به خدای
هوش مصنوعی: از میان این همه ارتباط‌ها و پیوندها، می‌توانی با نشان دادن ارادت و محبت‌ به خداوند، راهی برای نزدیکی به او پیدا کنی.
هست ارادت بر هر آزاده
ترک ما کان علیه العاده
هوش مصنوعی: هر انسانی که آزاد و مستقل باشد، به صورت طبیعی به چیزهایی که به آن علاقه دارد، گرایش پیدا می‌کند و این علاقه تابع عادت‌های معمول نیست.
ای خوش آن وقت که بی فکر و نظر
بر زند خواستی از جان تو سر
هوش مصنوعی: زمانی که بدون هیچ فکر و اندیشه‌ای بخواهی از جانت بگذری، لحظه‌ای شاد و شیرین خواهد بود.
کوه اگر بر تو کشد تیغ به جنگ
با مرصع کمر از دم پلنگ
هوش مصنوعی: اگر کوه با شمشیرش به جنگ تو بیاید، تو باید همچون کمر مرصع و زیبا که بر دم پلنگ است، با شجاعت و آراستگی مقابله کنی.
دست خود در کمر آری با کوه
در دلت ناید ازو هیچ شکوه
هوش مصنوعی: اگر دستت را به کمرت بگذاری، هیچ شکایتی از کوه به دل راه نده.
همچو خورشید که نبود میغش
خویش را عور زنی بر تیغش
هوش مصنوعی: مانند خورشید که هیچ ابری نمی‌تواند بر نورش سایه بیفکند، تو نیز باید با قدرت و شجاعت، بر موانع و چالش‌ها غلبه کنی و در هر شرایطی بر داشته‌هایت تأکید و اصرار داشته باشی.
خون لعل از جگرش بگشایی
نقد کان از کمرش بربایی
هوش مصنوعی: اگر از جانش مرواریدهای قیمتی را آزاد کنی، دلتنگی و غم او به قدری است که از کمرش هم چیزی را می‌گیرد.
بلکه چون کبک نهی پا به سرش
وز لگدکوب کنی پی سپرش
هوش مصنوعی: برای این که بتوانی بر دشواری‌ها و مشکلات غلبه کنی، باید مانند کبکی باشی که پاهایش را به زمین می‌زند و در برابر فشارها و آسیب‌ها ایستادگی می‌کند. در واقع، این تصویر به تو یادآور می‌شود که باید قوی و پایدار بمانی و به خودت انرژی و انگیزه دهی تا از موقعیت‌های سخت عبور کنی.
ور رسد بادیه ژرف به پیش
فسحت آن ز دل عارف بیش
هوش مصنوعی: اگر در راهی عمیق و سخت بیفتی، به راحتی می‌توانی از دل آگاه و عارف خود مدد بگیری.
گردبادش به فلک سوده کلاه
گشته گوی کلهش قبه ماه
هوش مصنوعی: گردباد او به آسمان پرتاب شده، کلاهی که دارد مانند گنبد ماه جلوه‌گری می‌کند.
خار آن دشنه بیدادگران
خاک آن تشنه خونین جگران
هوش مصنوعی: این بیت به نقد ظلم و ستم اشاره دارد. آن را می‌توان به این صورت توضیح داد که ظلم و بیداد، مانند خاری است که در دل به جا می‌ماند و این بی‌عدالتی، به مانند دشنه‌ای است که بر دل انسان‌های ستم‌دیده فرود می‌آید و آنان را زخمی می‌کند. در نهایت، این احساس تشنگی و نیاز به خون، به بیان درد و رنج آن افرادی می‌پردازد که تحت فشار و ستم قرار دارند.
کوه با صرصر آن ریگ نمای
ریگ چون اخگر سوزان ته پای
هوش مصنوعی: کوه در برابر باد شدید، تکه‌های ریز سنگ و خاک را به شکل اخگرهای سوزان در زیر پای خود نشان می‌دهد.
به هوایش چو کند مرغ گذر
همچو پروانه فتد سوخته پر
هوش مصنوعی: وقتی که به زیستگاه او سر می‌زنم، حال و هوایش مرا به یاد پروانه‌ای می‌اندازد که به خاطر عشق، خود را در آتش عشق سوزانده است.
بگذری از سر آن همچو سحاب
از مژه بر تف آن ریزان آب
هوش مصنوعی: اگر از آن موضوع بگذری، مانند ابری خواهی بود که بر اثر باران، قطرات آب بر زمین می‌ریزد.
ور بگیرد ره تو دریایی
قله موج به گردون سایی
هوش مصنوعی: اگر راهت به دریا برسد، قله‌ی موج به آسمان سایه می‌اندازد.
جرم سیاره چو گوهر در وی
ماهی چرخ شناور در وی
هوش مصنوعی: گناه سیاره مانند جواهری است که در درون آن ماهی در حال شناور است.
غوک آن پنجه زنان با خرچنگ
گام اول ز وی و کام نهنگ
هوش مصنوعی: غوک با پاهای قوی‌اش در کنار خرچنگ قدم برمی‌دارد، در حالی که نهنگ نیز در انتظار نوبت خود است.
زان کنی همچو صبا زود گذار
نکنی لب تر ازان کشتی وار
هوش مصنوعی: از آن آرامش و لطافت که مانند نسیم صبا به سرعت می‌گذرد، بهره‌ای نبر و حتی زبان خود را از آبی به کام نیاور. مانند کشتی که در دریا در حرکت است، نباید توقف کنی.
هر چه القصه شود بند رهت
روی برتابد ازین قبله گهت
هوش مصنوعی: هر چه که در نهایت پیش آید، مسیر تو همچنان باید بر این راه بماند و به سوی مقصدت ادامه دهد.
یک به یک را ز میان برداری
قدم صدق به جان برداری
هوش مصنوعی: هر بار که یکی از موانع را کنار بزنی، با نیت خالص و صادقانه به جلو قدم برداشته‌ای.
تا نهی بزم به خلوتگه راز
چنگ وحدت ز نوای تو به ساز
هوش مصنوعی: تا وقتی که جشن و شادمانی را به مکانی دور از چشم دیگران منتقل کنی، صدای ساز تو می‌تواند پیامی از وحدت و انسجام را به گوش برساند.
ور بود تار ارادت ز تو سست
سازش اندر قدم پیر درست
هوش مصنوعی: اگر رشته محبت و ارادت تو ضعیف باشد، باید آن را با گام‌های درست و قدم‌های صحیح یک استاد محکم کرد.
باز در خواهش او خواهش خویش
روز در افزونیش از کاهش خویش
هوش مصنوعی: برای بار دیگر در پی خواسته‌های او، خواسته‌های خود را نیز جستجو می‌کنم؛ همچنان که روزی به خاطر افزایش او، از کاستی‌های خود می‌کاهم.
باش پیش رخش آیینه صاف
بر تراش از دل خود زنگ خلاف
هوش مصنوعی: در حضور او، مانند آینه‌ای شفاف باش که هیچ ناپاکی در دل خود نداشته باشی.
شو سمندر چو فروزد آتش
باش در آتش او خرم و خوش
هوش مصنوعی: زمانی که آتش سمندر شعله‌ور شود، تو نیز باید در آتش او شاد و خوشحال باشی.