بخش ۲۹ - حکایت مناظره کلیم در نواحی طور با آن سیه گلیم مهجور که چرا سجده آدم نکردی و سر به طوق لعنت درآوردی
پورعمران به دلی غرقه نور
می شد از بهر مناجات به طور
دید در راه سر دوران را
قاید لشکر مهجوران را
گفت کز سجده آدم ز چه روی
تافتی روی رضا راست بگوی
گفت عاشق که بود کامل سیر
پیش جانان نبرد سجده غیر
گفت موسی که به فرموده دوست
سر نهد هر که به جان بنده اوست
گفت مقصود ازان گفت و شنود
امتحان بود محب را نه سجود
گفت موسی که اگر حال این است
لعن و طعن تو چراش آیین است
بر تو چون از غضب سلطانی
شد لباس ملکی شیطانی
گفت کین هر دو صفت عاریتند
مانده از ذات به یک ناحیتند
گر بیاید صد ازین یا برود
حال ذاتم متغیر نشود
ذات من بر صفت خویشتن است
عشق او لازمه ذات من است
تاکنون عشق من آمیخته بود
در عرضهای من آویخته بود
داشت بخت سیه و روز سفید
هر دمم دستخوش بیم و امید
این دم از کشمکش آن رستم
پس زانوی وفا بنشستم
لطف و قهرم همه یکرنگ شده ست
کوه و کاهم همه همسنگ شده ست
عشق شست از دل من نقش هوس
عشق با عشق همی بازم و بس
بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف: ای به صوفیگری آوازه بلندبخش ۳۰ - مناجات در اشارت به سعادت ذوق و وجدان و علم و عرفان ارباب تصوف و طلب کمال قوت ارادت که مقدمه آن سعادت است: ای صفاتت حجب وحدت ذات
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پورعمران به دلی غرقه نور
می شد از بهر مناجات به طور
هوش مصنوعی: پسر عمران با قلبی پر از نور، به خاطر راز و نیازش به درخت طور میرفت.
دید در راه سر دوران را
قاید لشکر مهجوران را
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، به سرنوشت و شرایط سخت عدهای که تنها ماندهاند، توجه میکنم.
گفت کز سجده آدم ز چه روی
تافتی روی رضا راست بگوی
هوش مصنوعی: گفت که آدم چرا از سجدهاش روی رضا دور شد، راست بگو.
گفت عاشق که بود کامل سیر
پیش جانان نبرد سجده غیر
هوش مصنوعی: عاشق گفت که باید تمام وجودش را در برابر معشوقش تسلیم کند و به هیچ غیر از او سجده نکند.
گفت موسی که به فرموده دوست
سر نهد هر که به جان بنده اوست
هوش مصنوعی: موسی گفت که هر کسی که به فرمان دوست باشد، باید سر خود را به خاطر او تسلیم کند.
گفت مقصود ازان گفت و شنود
امتحان بود محب را نه سجود
هوش مصنوعی: مقصود از گفت و شنود، آزمایش محبت است نه فقط عبادت و سجده کردن.
گفت موسی که اگر حال این است
لعن و طعن تو چراش آیین است
هوش مصنوعی: موسی گفت: اگر وضع اینگونه است و تو همواره نفرین و انتقاد میکنی، پس چرا این رفتار تو به عنوان یک آئین و رسم در نظر گرفته میشود؟
بر تو چون از غضب سلطانی
شد لباس ملکی شیطانی
هوش مصنوعی: وقتی که سلطنت بر تو خشمگین میشود، پوشش تو به یک لباس شیطانی تبدیل میشود.
گفت کین هر دو صفت عاریتند
مانده از ذات به یک ناحیتند
هوش مصنوعی: او میگوید که این دو ویژگی، به صورت امانت و به طور موقتی از ذات اصلی گرفته شدهاند و در یک سمت قرار دارند.
گر بیاید صد ازین یا برود
حال ذاتم متغیر نشود
هوش مصنوعی: اگر صد بار اتفاقی بیفتد یا تغییر کند، حال و وضعیت درونی من تغییری نخواهد کرد.
ذات من بر صفت خویشتن است
عشق او لازمه ذات من است
هوش مصنوعی: وجود من به ویژگیهای خودم وابسته است و عشق او جزو لاینفک وجود من است.
تاکنون عشق من آمیخته بود
در عرضهای من آویخته بود
هوش مصنوعی: تا به حال عشقم در وجودم به هم پیچیده و در تمام وجودم نمایان بوده است.
داشت بخت سیه و روز سفید
هر دمم دستخوش بیم و امید
هوش مصنوعی: من هر لحظه در حال تجربهٔ ترس و امید هستم، در حالی که شانس من بد است و روزهایم روشن و خوب به نظر میرسد.
این دم از کشمکش آن رستم
پس زانوی وفا بنشستم
هوش مصنوعی: در این لحظه از نبرد و جنگ آن قهرمان صحبت میکنم، سپس به نشانه وفاداری و استقامت، زانو زدهام و آرام گرفتهام.
لطف و قهرم همه یکرنگ شده ست
کوه و کاهم همه همسنگ شده ست
هوش مصنوعی: محبت و خشم من هیچ تفاوتی ندارد و همه چیز در زندگیام به گونهای یکسان و همسطح شده است.
عشق شست از دل من نقش هوس
عشق با عشق همی بازم و بس
هوش مصنوعی: عشق تمام آرزوها و خواستههای دلم را پاک کرده است. همچنین عشق را میپرستند و فقط به همین موضوع میاندیشم.