بخش ۲۶ - حکایت آن ماهیان که گوهر حیات در جستجوی دریا باختند و تا به خشکی نیفتادند دریا را نشناختند
داشت غوکی به لب بحر وطن
دایم از بحر همی راند سخن
روز و شب قصه دریا گفتی
گوهر مدحت دریا سفتی
گفتی از بحر پدید آمده ایم
زو درین گفت و شنید آمده ایم
دل ازو گوهر دانایی یافت
تن ازو دست توانایی یافت
هر کجا می نگرم اوست همه
هر طرف می گذرم اوست همه
ماهیی چند رسیدند آنجا
وز وی آن قصه شنیدند آنجا
عشق بحر از دلشان سر بر زد
آتش شوق به جانشان در زد
پای تا سر همگی پای شدند
در طلب مرحله پیمای شدند
برگرفتند تک و پوی نیاز
بحر جویان چه نشیب و چه فراز
گاه در تگ چو صدف جا کردند
گه چو خس رو به کنار آوردند
نه نشان یافت شد از بحر به نام
می نهادند به نومیدی گام
از قضا صیدگری دام نهاد
راهشان بر گذر دام فتاد
یکسر آن جمع به دام افتادند
تن به جان دادن خود در دادند
صیدگر برد سوی ساحلشان
ساخت بر خشک زمین منزلشان
چند تن کوشش و جنبش کردند
خز خزان راه به بحر آوردند
نیم مرده چو رسیدند به بحر
جام مقصود کشیدند به بحر
دانش و بینششان روی نمود
کانچه می داد نشان غوک چه بود
زنده در بحر شهود آسودند
غرقه بودند در آن تا بودند
بخش ۲۵ - عقد ششم در بیان آنکه ذات حق سبحانه حقیقت وجود است و هر حقیقت که مشهود است به سریان ذاتی وی موجود است: بعد ازان مرغ ظهورش پر و بالبخش ۲۷ - مناجات در اشارت به عموم سران حقیقت در مراتب و طلب وصول به شهود آن که روش ارباب تصوف است: ای پر از فیض وجود تو جهان
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
داشت غوکی به لب بحر وطن
دایم از بحر همی راند سخن
هوش مصنوعی: در نزدیکی ساحل وطن، یک شخص همواره در حال صحبت کردن از دریا و زیباییهای آن بود.
روز و شب قصه دریا گفتی
گوهر مدحت دریا سفتی
هوش مصنوعی: در طول روز و شب، از زیباییهای دریا سخن گفتی و مانند جواهری، ویژگیهای مثبت و زیباییهای آن را ستایش کردی.
گفتی از بحر پدید آمده ایم
زو درین گفت و شنید آمده ایم
هوش مصنوعی: تو گفتی که ما از دریا به وجود آمدهایم و در این گفتگو و شنیدنی که داریم، به همین علت وجود داریم.
دل ازو گوهر دانایی یافت
تن ازو دست توانایی یافت
هوش مصنوعی: دل از او علم و آگاهی به دست آورد و بدن از او توانایی و قدرت پیدا کرد.
هر کجا می نگرم اوست همه
هر طرف می گذرم اوست همه
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنم، او را میبینم و در هر سمتی که میروم، او حضور دارد.
ماهیی چند رسیدند آنجا
وز وی آن قصه شنیدند آنجا
هوش مصنوعی: چندین ماهی به آن مکان رسیدند و داستانی را که آنجا گفته میشد، شنیدند.
عشق بحر از دلشان سر بر زد
آتش شوق به جانشان در زد
هوش مصنوعی: عشق مانند دریایی از دلهایشان تلاطم پیدا کرد و آتش اشتیاق به جانهایشان نفوذ کرد.
پای تا سر همگی پای شدند
در طلب مرحله پیمای شدند
هوش مصنوعی: همه افراد از سر تا پا در جستجوی هدف و مرحله جدیدی هستند و برای رسیدن به آن تلاش میکنند.
برگرفتند تک و پوی نیاز
بحر جویان چه نشیب و چه فراز
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به تلاش و کوشش انسانها برای دستیابی به آب و دانش وجود دارد. آنها در مسیر جستجو و تلاش، با چالشها و فراز و نشیبهایی روبرو هستند.
گاه در تگ چو صدف جا کردند
گه چو خس رو به کنار آوردند
هوش مصنوعی: گاهی در زمانهایی مانند صدف، در مکانهایی پنهان و محفوظ میمانند و گاهی نیز مانند علفهای هرز، به سادگی تکان میخورند و کنار میروند.
نه نشان یافت شد از بحر به نام
می نهادند به نومیدی گام
هوش مصنوعی: بیش از این از دریا نشانهای پیدا نشد، به همین دلیل نامش را به نشانه ناامیدی گذاشتند.
از قضا صیدگری دام نهاد
راهشان بر گذر دام فتاد
هوش مصنوعی: به طور اتفاقی، شکارچی دام خود را در مسیر آنها پهن کرده بود که موجب گرفتاری آنها شد.
یکسر آن جمع به دام افتادند
تن به جان دادن خود در دادند
هوش مصنوعی: تمام آن جمع به دام افتادند و جان خود را در خطر قرار دادند.
صیدگر برد سوی ساحلشان
ساخت بر خشک زمین منزلشان
هوش مصنوعی: صیدگر شکار را به سمت ساحل میبرد و برای آنها در زمین خشک، منزلی درست میکند.
چند تن کوشش و جنبش کردند
خز خزان راه به بحر آوردند
هوش مصنوعی: چند نفر زحمت و تلاش زیادی کردند و در نهایت نتیجه کارشان به یک موفقیت بزرگ و شگرف منتهی شد.
نیم مرده چو رسیدند به بحر
جام مقصود کشیدند به بحر
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی به مرز آرزوهایش نزدیک میشود، احساس میکند که حتی در حالت ناتوانی و کسالت، ممکن است به هدف خود برسد.
دانش و بینششان روی نمود
کانچه می داد نشان غوک چه بود
هوش مصنوعی: آنها با دانش و بینش خود توانستند نشان دهند که غوک چه ویژگیهایی دارد.
زنده در بحر شهود آسودند
غرقه بودند در آن تا بودند
هوش مصنوعی: افراد در دریاى شهود زندهاند و در آن غرق شدهاند تا زمانی که وجود دارند و زندگی میکنند.