گنجور

بخش ۲۵ - عقد ششم در بیان آنکه ذات حق سبحانه حقیقت وجود است و هر حقیقت که مشهود است به سریان ذاتی وی موجود است

بعد ازان مرغ ظهورش پر و بال
زد ز ارواح به اقلیم مثال
وز مثالش به حس افتاد گذر
یافت مس حس ازو رونق زر
نه فلک بر ورق حس بنگاشت
هر فلک دوره دایم برداشت
زیر آن ز آب و گل و آتش و باد
چار در خانه آغاز نهاد
ساخت در وی پی نیکو بختی
از موالید سه پایه تختی
آن نکوبخت ازان تخت بلند
چشم بینش به چپ و راست فکند
دید و دانست که موجود یکیست
در همه شاهد و مشهود یکیست
اوست در صورت لیلی ظاهر
اوست از دیده مجنون ناظر
زده از پیرهن یوسف سر
بوی او داده به یعقوب بصر
هر چه او نیست نه مغز است نه پوست
همه هیچند همین اوست که اوست
ژرف بحریست پر از آب حیات
موج زن آمده از کل جهات
پر هوا جام حبابش خوانند
بر هوا چتر سحابش خوانند
در صدف ریخت نم نیسان است
منعقد گشت در غلطان است
نامور هست یکی وقت شمار
نامهاش آمده افزون ز هزار
آنچه بر وحدت ذات است مقیم
از دو نامش نتوان ساخت دو نیم
یک شود دیده یک بین بگشای
وز دو نامی به دو نیمی مگرای
بین یکی علم و عیان در وی گم
اسم و رسم دو جهان در وی گم
در همه بر صفت یکتایی
مانده پوشیده ز بس پیدایی
گر به فرض از همه اعیان جهان
ماند آن نور یکی لحظه نهان
همه اعیان به عدم باز روند
وز عدم واقف این راز شوند
تیزبین گرددشان چشم شهود
غرقه گردند به دریای وجود
ای درین خوابگه خفته دلان
جمع ناگشته چو آشفته دلان
زیر این پرده کحلی مه و سال
مانده در تفرقه خواب و خیال
لعبتانی که بدین پرده درند
که ازین پرده چنین جلوه گرند
گرچه بس عشوه ده و طنازند
پرده وحدت لعبت بازند
این همه لعبت و لعبت سازی
وین به صد شعبه لعبت بازی
نیست جز در نظر خواب آلود
جلوه گر گشته خیالی بی بود
چند خرسند نشینی به خیال
هان و هان دیده خود نیک بمال
بو کزین خواب چو بیدار شوی
خارق پرده پندار شوی
گرددت تیز نظر چشم شهود
بر تو مکشوف شود سر وجود
وحدتی بینی خالی ز دویی
ظاهر از کسوت مایی و تویی
هستی ساده ز هر نام و نشان
برتر از مرتبه علم و عیان
در همه ساری بی وهم حلول
سریانی نه حد فهم عقول
وز همه عاری بی نقص زوال
منتقل ناشده از حال به حال
جلوه اولش از حضرت ذات
بود بر خویش به اسما و صفات
ذات ساذج چو به اوصاف و نعوت
یافت در مرتبه علم ثبوت
دید در خود همه بیش و کم را
شد حقایق صور عالم را
وان حقایق ز درون عکس انداخت
علم کثرت اعیان افراخت
شد ز هر عکس در آیینه ذات
ذات یک عین ز اعیان ذوات
اولا گشت ز تکرار عکوس
مرتبه مرتبه ارواح نفوس

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بعد ازان مرغ ظهورش پر و بال
زد ز ارواح به اقلیم مثال
هوش مصنوعی: پس از آن، مرغی که ظهور کرد، با بال و پر خود به جان‌ها جان تازه‌ای بخشید و به دنیای مثال پرواز کرد.
وز مثالش به حس افتاد گذر
یافت مس حس ازو رونق زر
هوش مصنوعی: از نمونه‌اش احساس و درک پدید آمد، و از این رو، حس، جاذبه‌ی طلا را تجربه کرد.
نه فلک بر ورق حس بنگاشت
هر فلک دوره دایم برداشت
هوش مصنوعی: هرگز آسمان بر صفحه زندگی ما ننگریست و هر دوران در آسمان به طور پیوسته در حال تغییر است.
زیر آن ز آب و گل و آتش و باد
چار در خانه آغاز نهاد
هوش مصنوعی: در زیر آن، چهار عنصر آب، گل، آتش و باد، پایه‌گذاری شده است.
ساخت در وی پی نیکو بختی
از موالید سه پایه تختی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی می‌پردازد که به خاطر خوشبختی خود، بر سر پا و ثابت ایستاده است. او به نوعی نمادی از استقامت و پایمردی در زندگی است، و به خاطر ویژگی‌های خاصی که دارد، بر روی یک پایه محکم متکی است.
آن نکوبخت ازان تخت بلند
چشم بینش به چپ و راست فکند
هوش مصنوعی: آن شخص خوشبخت از بالا به اطراف نگاه می‌کند و همه چیز را زیر نظر دارد.
دید و دانست که موجود یکیست
در همه شاهد و مشهود یکیست
هوش مصنوعی: او مشاهده کرد و فهمید که همه موجودات در اصل یکی هستند و آنچه که دیده می‌شود و چه شاهد، در حقیقت یک حقیقت مشترک دارند.
اوست در صورت لیلی ظاهر
اوست از دیده مجنون ناظر
هوش مصنوعی: او در واقعیت لیلی را نشان می‌دهد و مجنون او را از دور می‌بیند.
زده از پیرهن یوسف سر
بوی او داده به یعقوب بصر
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از پیراهن یوسف برخاسته، باعث شده تا یعقوب درک کند که او زنده است.
هر چه او نیست نه مغز است نه پوست
همه هیچند همین اوست که اوست
هوش مصنوعی: هر چیزی که او نیست، نه معنای عمیق دارد و نه ظاهری؛ همه این‌ها هیچ‌اند و تنها چیزی که اهمیت دارد، خود اوست.
ژرف بحریست پر از آب حیات
موج زن آمده از کل جهات
هوش مصنوعی: در اینجا به دریا عمیقی اشاره شده که پر از آب زندگی‌بخش است و امواج آن از تمام جهات به حرکت درآمده‌اند.
پر هوا جام حبابش خوانند
بر هوا چتر سحابش خوانند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف اشیاء و عناصری می‌پردازد که در آسمان و در فضای بالای سر قرار دارند. جام حبابی که شفاف و پر از هواست، به شکلی زیبا به نمایش گذاشته شده است، در حالی که چتر سحابی به عنوان پوششی نرم و لطیف بر فراز سر انسان در نظر گرفته شده است. به عبارتی دیگر، این اشیاء زیبایی و ظرافت خاصی دارند و به نحوی به زیبایی آسمان و فضای طبیعی اطراف اشاره می‌کنند.
در صدف ریخت نم نیسان است
منعقد گشت در غلطان است
هوش مصنوعی: در صدف، نم باران بهار جمع شده و به صورت مرواریدی در حال شکل‌گیری است.
نامور هست یکی وقت شمار
نامهاش آمده افزون ز هزار
هوش مصنوعی: یک نفر معروف وجود دارد که هنگام شمارش نام‌هایش، متوجه می‌شوید که تعداد آنها بیشتر از هزار است.
آنچه بر وحدت ذات است مقیم
از دو نامش نتوان ساخت دو نیم
هوش مصنوعی: هر چیزی که به ذات واحد اشاره دارد، نمی‌توان آن را به دو نیم تقسیم کرد و به دو نام مختلف نسبت داد.
یک شود دیده یک بین بگشای
وز دو نامی به دو نیمی مگرای
هوش مصنوعی: چشم خود را یکسان کن و بینا شو، و از دو نام به دو نیمه تقسیم نشو.
بین یکی علم و عیان در وی گم
اسم و رسم دو جهان در وی گم
هوش مصنوعی: در او بین دانش و واقعیت ادغام شده است، و نام و نشان دو دنیا در او ناپیداست.
در همه بر صفت یکتایی
مانده پوشیده ز بس پیدایی
هوش مصنوعی: در همه جا به خاطر ویژگی یکتایی‌اش باقی مانده و به دلیل زیاد بودن جلوه‌اش، این ویژگی را پنهان کرده است.
گر به فرض از همه اعیان جهان
ماند آن نور یکی لحظه نهان
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که از تمام جواهرات و زیبایی‌های جهان تنها یک نور باقی بماند، آن نور حتی برای یک لحظه هم پنهان نمی‌ماند.
همه اعیان به عدم باز روند
وز عدم واقف این راز شوند
هوش مصنوعی: همه چیزها در نهایت به نیستی بازمی‌گردند و از نیستی به حقیقت این راز پی خواهند برد.
تیزبین گرددشان چشم شهود
غرقه گردند به دریای وجود
هوش مصنوعی: چشم‌های بینا و آگاه آنها، به وجود و هستی عمیق و وسیع غرق می‌شوند.
ای درین خوابگه خفته دلان
جمع ناگشته چو آشفته دلان
هوش مصنوعی: ای در این خوابگاه، دل‌ها به هم نیفتاده‌اند و به هم نچسبیده‌اند، مانند دل‌های آشفته و ناآرام.
زیر این پرده کحلی مه و سال
مانده در تفرقه خواب و خیال
هوش مصنوعی: زیر این حجاب تیره، زیبایی و ماهیت پنهان شده است و زمان در جدایی خیال و واقعیت به سر می‌برد.
لعبتانی که بدین پرده درند
که ازین پرده چنین جلوه گرند
هوش مصنوعی: دو موجودی که در این پرده بازی می‌کنند و به همین دلیل این‌گونه درخشان و جلوه‌گر هستند.
گرچه بس عشوه ده و طنازند
پرده وحدت لعبت بازند
هوش مصنوعی: هرچند که زیبایی‌ها و ناز و کرشمه‌هایشان چشم‌نواز است، اما در پس این زیبایی‌ها، راز و حقیقتی عمیق نهفته است.
این همه لعبت و لعبت سازی
وین به صد شعبه لعبت بازی
هوش مصنوعی: این همه عروسک و بازی‌های عروسکی نشان از این دارد که زندگی پر از سرگرمی‌ها و خوشگذرانی‌هاست.
نیست جز در نظر خواب آلود
جلوه گر گشته خیالی بی بود
هوش مصنوعی: تنها در نگاه خسته و خواب‌آلود است که تصویری بی‌وجود درخششی دارد.
چند خرسند نشینی به خیال
هان و هان دیده خود نیک بمال
هوش مصنوعی: مدتی خوش باش و در خیال خود غرق شو، اما به یاد داشته باش که باید به چشمانت توجه کنی و آنها را خوب ببینی.
بو کزین خواب چو بیدار شوی
خارق پرده پندار شوی
هوش مصنوعی: وقتی از خواب بیدار می‌شوی، به چیزی فریبنده و غیرواقعی نگاه نمی‌کنی و از جهان واقعی آگاه می‌شوی.
گرددت تیز نظر چشم شهود
بر تو مکشوف شود سر وجود
هوش مصنوعی: اگر به دقت و با بینش نگاه کنی، حقیقت وجودت برایت آشکار خواهد شد.
وحدتی بینی خالی ز دویی
ظاهر از کسوت مایی و تویی
هوش مصنوعی: در اینجا به یک نوع وحدت اشاره شده است که در آن هیچ دوگانگی یا تفاوتی وجود ندارد. این وحدت به قدری عمیق است که هر گونه جدایی بین "ما" و "تو" محو می‌شود و فقط یک حقیقت واحد از این دوگانگی باقی می‌ماند. به عبارتی، در این حالت هیچ کس یا چیزی را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد و همه چیز در یک اصل واحد تجلی می‌یابد.
هستی ساده ز هر نام و نشان
برتر از مرتبه علم و عیان
هوش مصنوعی: وجودی وجود دارد که فراتر از هر نام و نشانی است و بالاتر از فهم و مشاهده است.
در همه ساری بی وهم حلول
سریانی نه حد فهم عقول
هوش مصنوعی: در تمام عالم، بی‌هیچ تردیدی، وجود وحی و حقیقتی است که فراتر از درک و فهم عقل‌ها قرار دارد.
وز همه عاری بی نقص زوال
منتقل ناشده از حال به حال
هوش مصنوعی: از تمام چیزها خالی و به دور از نقص، انتقالی از حالتی به حالت دیگر نداشته‌ام.
جلوه اولش از حضرت ذات
بود بر خویش به اسما و صفات
هوش مصنوعی: ظهور نخستین او از وجود مقدسش بود که با نام‌ها و صفاتش بر خود نمایان شد.
ذات ساذج چو به اوصاف و نعوت
یافت در مرتبه علم ثبوت
هوش مصنوعی: وقتی ذات ساده و بی‌آلایش به صفات و ویژگی‌ها و جزییات پی برد، در سطح علم و آگاهی تثبیت شد.
دید در خود همه بیش و کم را
شد حقایق صور عالم را
هوش مصنوعی: در درون خود، همه چیز را از کم و زیاد دید و حقایق شکل‌های جهان را درک کرد.
وان حقایق ز درون عکس انداخت
علم کثرت اعیان افراخت
هوش مصنوعی: حقایق واقعی در درون وجود دارند و علم بسیاری از موجودات را به نمایش می‌گذارد.
شد ز هر عکس در آیینه ذات
ذات یک عین ز اعیان ذوات
هوش مصنوعی: هر تصویری که در آینه مشاهده می‌شود، نشان‌دهنده‌ای از حقیقت و واقعیت خود آن تصویر است. به عبارت دیگر، هر چیزی که ما در آینه می‌بینیم، به نوعی بیانگر وجود و ذات آن چیز است.
اولا گشت ز تکرار عکوس
مرتبه مرتبه ارواح نفوس
هوش مصنوعی: در ابتدا، با تکرار تصویرها و اشکال مختلف، روح و نفس‌ها به یکدیگر نزدیک می‌شوند و در این فرآیند به هم وابسته می‌گردند.