گنجور

بخش ۲۲ - عقد پنجم در بیان یکتایی و برهان بی همتایی حق سبحانه که در بیان و برهان همه زبان آوران یکسانند و همه بی زبانان یکزبان

ای درین بتکده طبع فریب
برده غوغای بتان از تو شکیب
طبع را بند خرد بر پا نه
پای اندیشه درین غوغا نه
بنگر این انجم و مهر و مه را
بت ره گشته خلیل الله را
یافتندی به دلش راه قبول
گرنه بشکستیشان سنگ افول
سنگ بر بتکده آزر زن
در جهان صیت خلیلی افکن
تیز کن خنجر لابر سر لات
ببر از لات منی را ز منات
تاج عزت ز سر عزی کش
رخت طاعت به در مولاکش
ثنوی اهرمن و یزدان گوی
تافت از انجمن ایمان روی
عیسوی شد به سه گویی افزون
خیمه از ساحت دین زد بیرون
تو به صد بت چه به صد بلکه هزار
بلکه بیرون ز ترازوی شمار
کرده ای روی ولی هر نفسی
می پزی در ره ایمان هوسی
گاه گویی که من آن دریایم
که جهان را به گهر آرایم
دل صدف گوهر توحیدم در
گوش دهر از در توحیدم پر
گاه گویی که من آن گلزارم
که دهد بر گل عرفان خارم
هر که یابد ز گل من بویی
بوی عرفان دهد از هر مویی
به زبان می زنی این لاف ولی
نیست بر موجب اینت عملی
هر چه تقریر تو ترتیب کند
صورت حال تو تکذیب کند
هر چه یابد ز مقال تو فروغ
سازدش حال تو مطعون به دروغ
نیست این راستی و راستروی
که چنان راست که گویی نشوی
راه رو پس سخن راه بگوی
آنچه خواهی بشو آنگاه بگوی
دل نکرده ز دورویی صافی
چه ز یکرویی وحدت لافی
دیده بر شاهد وحدت بگشای
وز دورویی و دو گویی باز آی
سهل باشد که ز ماهی تا ماه
بر تو باشند درین نکته گواه
گرچه قولت دم اقرار زند
فعل تو نعره انکار زند
از محیط فلک و اوج سماک
تا حضیض سمک و مرکز خاک
بین مرتب شده اجرام که هست
وین همه جنبش و آرام که هست
شکل و ترتیب فلک بر یک حال
دور سیر همه بر یک منوال
یکی از صورت خود ناگشته
یکی از گردش خود نگذشته
متفق وضع دوایر با هم
منتظم سلک عناصر با هم
همه بر یک صفت و یک آیین
هیچ زیرین نشده بالایین
سال و مه روز و شب و شام و سحر
یک به یک گرم رو و تیز گذر
تا به آمد شد خود در گروند
بر یکی قاعده آیند و روند
چار فصلی که به هر سال در است
به همین رسم و روش رهسپر است
این موالید سه گانه که جهان
پر از آنهاست چه پیدا چه نهان
نوع نوعش نه کم آید نه فزون
از نهانخانه ابداع برون
کارگاهی به چنین ضبط و نسق
کار یک کارگزارست الحق
کشور آباد نگردد به دو شاه
بشکند از دو سپهدار سپاه
از دو بانو چو شود آشفته
خانه امید مدارش رفته
رنج طفل است ادای دو ادیب
مرگ رنجور دوای دو طبیب

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای درین بتکده طبع فریب
برده غوغای بتان از تو شکیب
هوش مصنوعی: ای آن که در این مکان پر زرق و برق دلی فریبکار داری، زود بر اثر زیبایی بت‌ها از تو شکیبایی رخت بسته است.
طبع را بند خرد بر پا نه
پای اندیشه درین غوغا نه
هوش مصنوعی: همت و ذکاوت خود را به کار بگیر و به جای فکر کردن به حواشی و شلوغی‌ها، به فکر اصل و بنیاد مسائل باش.
بنگر این انجم و مهر و مه را
بت ره گشته خلیل الله را
هوش مصنوعی: به آسمان و ستاره‌ها و خورشید و ماه نگاه کن و ببین که ابراهیم خلیل‌الله (پیامبر) چگونه در جستجوی راه راست و حقیقت بوده است.
یافتندی به دلش راه قبول
گرنه بشکستیشان سنگ افول
هوش مصنوعی: اگر دلش راه پذیرش پیدا می‌کرد، آن سنگ‌های سخت را شکسته و تسلیم می‌شد.
سنگ بر بتکده آزر زن
در جهان صیت خلیلی افکن
هوش مصنوعی: سنگ را بر بتکده‌های پدر بیفکن و در دنیا آوازه‌ای چون خلیلی برپا کن.
تیز کن خنجر لابر سر لات
ببر از لات منی را ز منات
هوش مصنوعی: تیز کن چاقوی خود را و بر سر لاتی که از من به او مربوط است، فرود بیاور.
تاج عزت ز سر عزی کش
رخت طاعت به در مولاکش
هوش مصنوعی: سر تاج افتخار را از عزی بردار و فرمانبرداری‌ات را به درگاه مولایت عرضه کن.
ثنوی اهرمن و یزدان گوی
تافت از انجمن ایمان روی
هوش مصنوعی: در این دنیا، دو نیروی متضاد وجود دارند: یکی خوبی و نور که نماد یزدان است و دیگری بدی و تاریکی که نماد اهرمن است. این نیروها از جمعی به نام ایمان نشأت گرفته‌اند و هر یک به نوعی در حال تأثیرگذاری بر زندگی انسان‌ها هستند.
عیسوی شد به سه گویی افزون
خیمه از ساحت دین زد بیرون
هوش مصنوعی: در این بیت، به تعبیر جالبی اشاره شده است که فردی به سادگی و صراحت در دین و مذهب خود فراتر رفته و از محدودیت‌های آن فاصله گرفته است. او با گفتن سه کلمه یا نکته کلیدی، به یک حالت روشنفکرانه و آزادانه دست یافته و خود را از قیود و تعصبات مذهبی رها کرده است. این نشان‌دهنده یک تحول عمیق در نگرش و تفکر اوست.
تو به صد بت چه به صد بلکه هزار
بلکه بیرون ز ترازوی شمار
هوش مصنوعی: تو فراتر از هر تعداد بت و معشوق هستی، حتی اگر به شماره هزار هم برسی، همچنان ارزش و خلوصت قابل اندازه‌گیری نیست.
کرده ای روی ولی هر نفسی
می پزی در ره ایمان هوسی
هوش مصنوعی: تو با وجود خودت، همواره در حال تلاش و کوشش هستی، هر لحظه یک آرزوی جدید در مسیر ایمان و باورهایت به وجود می‌آید.
گاه گویی که من آن دریایم
که جهان را به گهر آرایم
هوش مصنوعی: گاهی می‌گوید من مانند دریا هستم که دنیا را با جواهرات زیبا می‌آرایش می‌کنم.
دل صدف گوهر توحیدم در
گوش دهر از در توحیدم پر
هوش مصنوعی: دل من مانند صدفی است که جوهر توحید را در خود دارد و این حقایق را به جهان می‌گوید و از درون من پر است.
گاه گویی که من آن گلزارم
که دهد بر گل عرفان خارم
هوش مصنوعی: گاهی می‌گویم که من همان باغی هستم که خارهایش به گل‌های عرفان می‌زنند.
هر که یابد ز گل من بویی
بوی عرفان دهد از هر مویی
هوش مصنوعی: هر کسی که عطر گل مرا استشمام کند، بویی از معرفت و آگاهی را از خود پخش می‌کند.
به زبان می زنی این لاف ولی
نیست بر موجب اینت عملی
هوش مصنوعی: تو با زبانت حرف‌هایی می‌زنی و خودت را بزرگ جلوه می‌دهی، اما در واقعیت، عملت چیزی نیست که نشان‌دهنده‌ی این ادعاها باشد.
هر چه تقریر تو ترتیب کند
صورت حال تو تکذیب کند
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو بیان کنی و ترتیب بدهی، واقعیت حال تو را رد می‌کند.
هر چه یابد ز مقال تو فروغ
سازدش حال تو مطعون به دروغ
هوش مصنوعی: هر چیزی که از گفته‌های تو به دست می‌آید، آن را به روشنی و جلوه می‌سازد، اما حال تو به خاطر نادرستی و دروغ زیر سوال است.
نیست این راستی و راستروی
که چنان راست که گویی نشوی
هوش مصنوعی: این درستکاری و صداقت نیست که به قدری صادق به نظر می‌رسد که انگار هیچ تغییری نخواهی کرد.
راه رو پس سخن راه بگوی
آنچه خواهی بشو آنگاه بگوی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در مورد چیزی صحبت کنی، ابتدا باید راه و روش خود را بیان کنی. سپس می‌توانی به آن موضوع بپردازی و هرچه می‌خواهی بگویی.
دل نکرده ز دورویی صافی
چه ز یکرویی وحدت لافی
هوش مصنوعی: دل از دورویی و فریب بیرون آمده و به سادگی و صداقت روی آورده است؛ زیرا حقیقت این است که تنها در یک روش و با وحدتی واقعی می‌توان به درستی و صداقت رسید.
دیده بر شاهد وحدت بگشای
وز دورویی و دو گویی باز آی
هوش مصنوعی: چشم خود را به زیبایی یکتا و بی‌نظیر بگشا و از نفاق و گفتارهای دوگانه پرهیز کن.
سهل باشد که ز ماهی تا ماه
بر تو باشند درین نکته گواه
هوش مصنوعی: به راحتی می‌توان گفت که اگر از ماهی تا ماه دیگر هم در کنار تو باشند، این موضوع خود برای اثبات حرفم کافی است.
گرچه قولت دم اقرار زند
فعل تو نعره انکار زند
هوش مصنوعی: هرچند که به زبان اعتراف می‌کنی، اما در عمل رفتار تو نشان‌دهنده انکار است.
از محیط فلک و اوج سماک
تا حضیض سمک و مرکز خاک
هوش مصنوعی: از فضای آسمان و اوج ستاره‌ها گرفته تا پایین‌ترین نقاط زمین و مرکز خاک.
بین مرتب شده اجرام که هست
وین همه جنبش و آرام که هست
هوش مصنوعی: در میان اجرام آسمانی که به طور منظم قرار گرفته‌اند، این همه حرکت و سکون وجود دارد.
شکل و ترتیب فلک بر یک حال
دور سیر همه بر یک منوال
هوش مصنوعی: ساختار و نظم آسمان در حالتی ثابت و یکنواخت به دور خود می‌چرخد و همه چیز بر اساس یک الگو جریان دارد.
یکی از صورت خود ناگشته
یکی از گردش خود نگذشته
هوش مصنوعی: کسی که از ظاهر خود تغییری نکرده و از مسیر زندگی‌اش نیز دور نشده است.
متفق وضع دوایر با هم
منتظم سلک عناصر با هم
هوش مصنوعی: اجزای مختلف عالم به گونه‌ای هماهنگ و منظم با یکدیگر در ارتباط هستند.
همه بر یک صفت و یک آیین
هیچ زیرین نشده بالایین
هوش مصنوعی: همه انسان‌ها در ذات خود یکسان هستند و هیچ‌کدام از آن‌ها برتری خاصی نسبت به دیگری ندارند.
سال و مه روز و شب و شام و سحر
یک به یک گرم رو و تیز گذر
هوش مصنوعی: زمان به سرعت و پیوسته در حال گذر است؛ سال، ماه، روز، شب و صبح همه به نرمی و تندی از کنار هم می‌گذرند.
تا به آمد شد خود در گروند
بر یکی قاعده آیند و روند
هوش مصنوعی: زمانی که به وجود می‌آید، افراد باید به قوانین و اصولی پایبند باشند و بر اساس آن‌ها حرکت کنند.
چار فصلی که به هر سال در است
به همین رسم و روش رهسپر است
هوش مصنوعی: چهار فصل هر سال با همین روال و روش به حرکت خود ادامه می‌دهد و به راه خود می‌رود.
این موالید سه گانه که جهان
پر از آنهاست چه پیدا چه نهان
هوش مصنوعی: این موجودات سه‌گانه که در جهان بسیارند، بعضی از آن‌ها قابل مشاهده و برخی دیگر پنهان هستند.
نوع نوعش نه کم آید نه فزون
از نهانخانه ابداع برون
هوش مصنوعی: نوع او نه کمتر است و نه بیشتر از آنچه در دل خلاقیت پنهان است، بیرون می‌آید.
کارگاهی به چنین ضبط و نسق
کار یک کارگزارست الحق
هوش مصنوعی: این یک کارگاه است که به خوبی سازماندهی شده و به دقت قوانین آن رعایت می‌شود. در واقع، این نظم و انضباط به یک مدیر کارآمد تعلق دارد.
کشور آباد نگردد به دو شاه
بشکند از دو سپهدار سپاه
هوش مصنوعی: یک سرزمین هرگز به خوبی و آبادانی نخواهد رسید اگر به دو پادشاه تقسیم شود، چرا که سپاه از دو فرمانده به سمت شکست می‌رود.
از دو بانو چو شود آشفته
خانه امید مدارش رفته
هوش مصنوعی: اگر دو زن در خانه دعوا کنند و اوضاع به هم بریزد، دیگر به امید برقراری آرامش در آنجا نباشید.
رنج طفل است ادای دو ادیب
مرگ رنجور دوای دو طبیب
هوش مصنوعی: کودک در حال تحمل سختی‌هاست، همان‌طور که دو عالم در حال نشان دادن مرگ و بیماری هستند و دو پزشک در تلاشند تا درمان کنند.