بخش ۲۰ - حکایت آن متکلم و صوفی که زبان استدلال گشاد و صوفی از صفای ذوق و وجدان خبر داد
فاضلی وادی برهان پیمای
در بیابان جدل جان فرسای
عمر در بحث و جدل طی کرده
پای یکران عمل پی کرده
نه دلش را ز طریقت نوری
نه سرش را ز حقیقت شوری
صوفیی دید ز آلایش پاک
زده در چهره آسایش خاک
ز ریاضت شده چون موی تنش
سر مویی نه سر خویشتنش
زان تقابل که میان شب و روز
هست با برد دی و حر تموز
شد به جنگاوریش شیر مصاف
زخم زن گشت به شمشیر خلاف
گفت کای روی تو چون خوی درشت
کرده بر صحبت دانایان پشت
با شناسایی خود ساخته ای
گو خدا را به چه بشناخته ای
گفت ازان فیض که هر لحظه ز غیب
ریزدم بر دل و جان پاک ز عیب
گرچه شد موج زنم خاطر ازان
هست گفتار زبان قاصر ازان
فاضلش گفت بدین کشف نهان
چون شوی قاید کوران جهان
گفت من غرق شناساوریم
نیست کاری به شناساگریم
هر که پی بر پی من بشتابد
هر چه من یافتم او هم یابد
کار من نیست که کس را به جدال
ره نمایم به خدای متعال
بخش ۱۹ - عقد چهارم در استدلال به ظهور آثار وجود آفریدگار سبحانه ما اعز شأنه و ما اجلی برهانه: ای درین کارگه هوش ربایبخش ۲۱ - مناجات در ثنا بر هستی آفریدگار گفتن و طلب داشتن توفیق بر گوهر توحید سفتن: ای جهان از صفت ذات تو پر
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فاضلی وادی برهان پیمای
در بیابان جدل جان فرسای
هوش مصنوعی: فردی با فضلیت که در مسیر استدلال و برهان حرکت میکند، در دشت پر از گفتمانهای سخت و خستهکننده قرار دارد.
عمر در بحث و جدل طی کرده
پای یکران عمل پی کرده
هوش مصنوعی: عمرش را در مباحثه و جدل گذرانده و هیچ وقت به انجام کارهای عملی نپرداخته است.
نه دلش را ز طریقت نوری
نه سرش را ز حقیقت شوری
هوش مصنوعی: نه دلش به نور مسیر راه هدایت روشن است و نه سرش از حقیقت شور و هیجان دارد.
صوفیی دید ز آلایش پاک
زده در چهره آسایش خاک
هوش مصنوعی: یک صوفی را دیدم که با رهایی از آلودگیها، در چهرهاش آرامش خاکی را نمایان کرده است.
ز ریاضت شده چون موی تنش
سر مویی نه سر خویشتنش
هوش مصنوعی: به خاطر تمرین و ریاضتی که کشیده، موی تنش به اندازه یک مو هم از خودش نیست.
زان تقابل که میان شب و روز
هست با برد دی و حر تموز
هوش مصنوعی: در اینجا به تضاد میان شب و روز اشاره شده است و همچنین به دماهای متفاوتی که در فصول مختلف وجود دارد. این تضادها نشاندهنده تغییرات و تنوعهایی هستند که در زندگی تجربه میکنیم. شب و روز هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند و این تفاوتها به ما یادآوری میکند که زندگی همیشه در حال تغییر است.
شد به جنگاوریش شیر مصاف
زخم زن گشت به شمشیر خلاف
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، شیر مردی که به تنهایی با دشمنان میجنگد، با ضربهای به شمشیر به زخم و نقصی دچار شده است.
گفت کای روی تو چون خوی درشت
کرده بر صحبت دانایان پشت
هوش مصنوعی: گفتی ای چهره تو مانند کسی است که به خاطر خوی تند و درشت خود از گفتگو با دانایان دوری میکند.
با شناسایی خود ساخته ای
گو خدا را به چه بشناخته ای
هوش مصنوعی: با شناختی که از خودت پیدا کردهای، آیا واقعاً میتوانی به خدا شناخت درست و دقیقی بدهی؟
گفت ازان فیض که هر لحظه ز غیب
ریزدم بر دل و جان پاک ز عیب
هوش مصنوعی: او گفت که به خاطر آن بخشش الهی، هر لحظه از عالم غیب رحمت و نور بر دل و جان پاک نازل میکنم تا از عیب و نقص دور بمانند.
گرچه شد موج زنم خاطر ازان
هست گفتار زبان قاصر ازان
هوش مصنوعی: اگرچه که من تحت تأثیر امواج مختلف قرار گرفتم، اما نمیتوانم به خوبی احساسات و افکار خود را بیان کنم؛ چرا که زبان من قادر به transmitir آنچه در دل دارم نیست.
فاضلش گفت بدین کشف نهان
چون شوی قاید کوران جهان
هوش مصنوعی: در اینجا به فردی اشاره میشود که به واسطهٔ یک درک عمیق و بینش خاص به حقیقتی از حقایق دست یافته است. او میپرسد که اگر به این شناخت و آگاهی دست پیدا کنی، چطور میتوانی بر شرایط سخت و محدودیتهای جهان غلبه کنی؟
گفت من غرق شناساوریم
نیست کاری به شناساگریم
هوش مصنوعی: گفت که من در دنیای آگاهی و شناخت غرق شدهام و دیگر نیازی به تلاش برای شناخت بیشتر ندارم.
هر که پی بر پی من بشتابد
هر چه من یافتم او هم یابد
هوش مصنوعی: هر کس که پشت سر من حرکت کند، هر چیزی را که من به دست آوردم، او نیز به دست خواهد آورد.
کار من نیست که کس را به جدال
ره نمایم به خدای متعال
هوش مصنوعی: من نمیتوانم کسی را به دعوا و نزاع هدایت کنم؛ این کار تنها برای خداوند بزرگ است.