بخش ۱۶ - عقد سیم در کلام منظوم که ان من الشعر لحکمة عبارتیست از حکمت آمیزی او و ان من البیان لسحرا اشارتیست به سحرانگیزی او
ای به هر شاهد موزون مفتون
حالت از مشک خطان دیگرگون
هیچ شاهد چو سخن موزون نیست
سر خوبی ز خطش بیرون نیست
صبر ازو صعب و تسلی مشکل
خاصه وقتی که پی بردن دل
کشد از وزن به بر خلعت ناز
کند از قافیه دامانش طراز
پا به خلخال ردیف آراید
بر جبین خال خیال افزاید
رخ ز تشبیه دهد جلوه ما
ببرد عقل صد افتاده ز راه
مو به تجنیس ز هم بشکافد
خالی از فرق دو گیسو بافد
لب ز ترصیع گهر ریز کند
جعد مشکین گهرآویز کند
چشم از ابهام کند چشمک زن
فتنه در انجمن وهم فکن
بر سر چهره نهد زلف مجاز
شود از پرده حقیقت پرداز
چو بدین شکل به صد غنج و دلال
رو نماید ز شبستان مقال
گوش را حامله در سازد
صدف آسا ز گهر پر سازد
چشم را خرمن عنبر بخشد
به طبق غالیه تر بخشد
گه به تحمید شود نغمه سرای
گه ز توحید شود عقده گشای
گاه در صومعه خوشحالان
نکته گوید به لب قوالان
صوفی جان و جهان کرده وداع
گیرد از نکته او راه سماع
گاه دمساز شود با نی و چنگ
در خرابات برآرد آهنگ
مطرب مجلس مستان گردد
رهزن باده پرستان گردد
گاه غمنامه عاشق خواند
پیش معشوق موافق خواند
بر دلش تازه کند عهد قدیم
سازدش در حرم لطف مقیم
گه کند پرده معشوقی ساز
دهد از پرده معشوق آواز
پرده عاشق بیدل بدرد
پرده سان بر در معشوق برد
ما که از سحر سحر سازی او
وز شب شعبده پردازی او
غرق دریای تفکر شده ایم
تک نشین چون صدف در شده ایم
قوت جان قوت دل زو یابیم
گل درین مرکز گل زو یابیم
کحل دولت ز در او جوییم
نیست عیب از هنر او گوییم
گرچه بر بی هنران پرده در است
چشم بد دور که یکسر هنر است
ورچه جوینده هر نایابی
نکشد لب ز چنین جلابی
آن پر از جوهر قرآن مشتش
زان نیالوده به آن انگشتش
تا نه خلقی به گمان درمانند
کین دو گوهر مگر از یک کانند
بسمله تاج سر قرآن است
زانکه سنجیده بدین میزان است
وزن اگر موجب نقصان بودی
حرف موزون نه ز قرآن بودی
گر شکستی نشد از شعر درست
آن نه از وزن ز بی وزنی توست
چند باشی به زبان بیهده سنج
کشی از دست زبان بیهده رنج
شعر آبیست ز سرچشمه دل
سر چشمه شده آلوده به گل
گر نه سرچشمه ز گل پاک شود
چه عجب ز آب که گلناک شود
بایدت در سخن آسودگیی
پاک کن دل ز هر آلودگیی
تا درین مرحله مشغله ناک
پاک خیزد گهرت از دل پاک
پاکبازان همه خاک تو شوند
خازن گوهر پاک تو شوند
قدسیان طوف دیار تو کنند
تحفه نور نثار تو کنند
بخش ۱۵ - مناجات در بیان قصور زبان سخن از شرح کمال الهی و شکر نوال نامتناهی و طلب سنجیدگی وی تا به میزان موزونی یابد و در کفه قبول افزودنی: ای زبان خرد از کنه تو بندبخش ۱۷ - حکایت شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی رحمه الله که چون این بیت بگفت که « برگ درختان سبز در نظر هوشیار، هر ورقی دفتریست معرفت کردگار » یکی از اکابر در واقعه دید که جمعی از ملائکه طبقهای نور از بهر نثار وی میبرند: سعدی آن بلبل شیراز چمن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به هر شاهد موزون مفتون
حالت از مشک خطان دیگرگون
هوش مصنوعی: ای کسی که به زیباییهای دلنشین خود، همه را مجذوب کردهای و حالتی دلنواز و خاص داری، تو همچون عطر خوشبوی مشک با حالتهای مختلف و دلربا به چشمان دیگران میآیی.
هیچ شاهد چو سخن موزون نیست
سر خوبی ز خطش بیرون نیست
هوش مصنوعی: هیچ چیز مانند کلام زیبا و موزون نمیتواند نمایانگر خوبی و زیبایی یک شخص باشد.
صبر ازو صعب و تسلی مشکل
خاصه وقتی که پی بردن دل
هوش مصنوعی: تحمل کردن از او سخت است و آرامش یافتن نیز دشوار، به ویژه زمانی که دل به حقیقتی پی میبرد.
کشد از وزن به بر خلعت ناز
کند از قافیه دامانش طراز
هوش مصنوعی: وزن و قافیه در شعر مانند لباس خوشدوخت و زیبا هستند که شاعر با مهارت آنها را به تن احساسات و اندیشههای خود میکند. شعر او ناز و زینت خود را به نمایش میگذارد و احساساتش را با هنری خاص بیان میکند.
پا به خلخال ردیف آراید
بر جبین خال خیال افزاید
هوش مصنوعی: پایی که در خلخال مینشیند، بر پیشانیاش نشانهای از زیبایی خیال میگذارد.
رخ ز تشبیه دهد جلوه ما
ببرد عقل صد افتاده ز راه
هوش مصنوعی: چهرهاش چنان زیباست که عقل را به چالش میکشد و حتی کسانی که در مسیر درست هستند را نیز به اشتباه میاندازد.
مو به تجنیس ز هم بشکافد
خالی از فرق دو گیسو بافد
هوش مصنوعی: مو به تجنیس ز هم بشکافد خالی از فرق دو گیسو بافد به این معناست که دو رشته مو بدون هیچ فاصله یا جدایی از هم به هم بافته شدهاند. در واقع، موها به گونهای درهم پیچیده شدهاند که تفاوتی بین آنها وجود ندارد و به هم نپیوندند.
لب ز ترصیع گهر ریز کند
جعد مشکین گهرآویز کند
هوش مصنوعی: لب به زیبایی جواهرات را با دقت و ظرافت دزدکی مینوشد و موهای مشکی را مانند گوهری آویزان میکند.
چشم از ابهام کند چشمک زن
فتنه در انجمن وهم فکن
هوش مصنوعی: با دقت به اطراف نگاه کن و از ابهام و سردرگمی بیرون بیا، زیرا در جمع ما چیزهای مشکوکی وجود دارد که باید به آنها توجه کنی.
بر سر چهره نهد زلف مجاز
شود از پرده حقیقت پرداز
هوش مصنوعی: وقتی که زلف به صورت میافتد، شباهت به حقایق پیدا میکند و پردهی واقعیت را کنار میزند.
چو بدین شکل به صد غنج و دلال
رو نماید ز شبستان مقال
هوش مصنوعی: به این صورت با ناز و لطافت خاصی رخسار خود را از تاریکی شب نمایان میکند.
گوش را حامله در سازد
صدف آسا ز گهر پر سازد
هوش مصنوعی: گوش مانند صدفی است که صدای زیبایی را در خود ذخیره میکند و از این طریق پر میشود.
چشم را خرمن عنبر بخشد
به طبق غالیه تر بخشد
هوش مصنوعی: چشم میتواند زیبایی و عطر دلانگیز را به کسی هدیه دهد، حتی اگر آن شخص ظاهراً چیزی نداشته باشد.
گه به تحمید شود نغمه سرای
گه ز توحید شود عقده گشای
هوش مصنوعی: هر گاه نغمه خوانی به ستایش خدا مشغول میشود، گاه دیگری به بیان یکتایی خداوند میپردازد و مشکلات و دشواریها را حل میکند.
گاه در صومعه خوشحالان
نکته گوید به لب قوالان
هوش مصنوعی: گاهی در مکانهایی که افراد خوشحال و سرزنده حضور دارند، کسی نکتهای را به زبان خوانندگان و قوالان میآورد.
صوفی جان و جهان کرده وداع
گیرد از نکته او راه سماع
هوش مصنوعی: عارف از دنیای مادی و جسمانی خداحافظی کرده و با فهم عمیق خود به سوی حالتهای روحانی و تفریحات معنوی میرود.
گاه دمساز شود با نی و چنگ
در خرابات برآرد آهنگ
هوش مصنوعی: گاهی در جایی که موسیقی و شادی جاری است، با نی و چنگ نشسته و آهنگی دلنشین سر میدهد.
مطرب مجلس مستان گردد
رهزن باده پرستان گردد
هوش مصنوعی: خواننده خوشصدا در محافل شادمانی، تبدیل به دزدی میشود که شرابنوشان را شگفتزده و مجذوب خود میکند.
گاه غمنامه عاشق خواند
پیش معشوق موافق خواند
هوش مصنوعی: گاه عاشق در حضور معشوق، از دردهای خود میگوید و گاهی نیز با معشوق هماهنگ میشود و به شادی و عشق میپردازد.
بر دلش تازه کند عهد قدیم
سازدش در حرم لطف مقیم
هوش مصنوعی: او را به یاد عهد و پیمان قدیم میاندازد و همچنان در حرم عشق و محبت خود او را مقیم و ساکن میسازد.
گه کند پرده معشوقی ساز
دهد از پرده معشوق آواز
هوش مصنوعی: در برخی مواقع، معشوق پرده را کنار میزند و صدای زیبای خود را به گوش میرساند.
پرده عاشق بیدل بدرد
پرده سان بر در معشوق برد
هوش مصنوعی: عاشق با دلbroken خود به دربار معشوق میرود و در تلاش است تا احساساتش را ابراز کند.
ما که از سحر سحر سازی او
وز شب شعبده پردازی او
هوش مصنوعی: ما که تحت تأثیر جادوی سحرآمیز او هستیم و از شب، ترفندها و نیرنگهای او شگفتزده شدهایم.
غرق دریای تفکر شده ایم
تک نشین چون صدف در شده ایم
هوش مصنوعی: ما در دل افکارمان غرق شدهایم و مانند یک صدف که درون دریا نشسته، به تنهایی در این حالت باقی ماندهایم.
قوت جان قوت دل زو یابیم
گل درین مرکز گل زو یابیم
هوش مصنوعی: از او میتوانیم نیرو و انرژی بگیریم و در اینجا، از زیباییها بهرهمند شویم.
کحل دولت ز در او جوییم
نیست عیب از هنر او گوییم
هوش مصنوعی: از دروازهاش قیمتی را جستجو میکنیم، اما نقصی از هنر او نیست.
گرچه بر بی هنران پرده در است
چشم بد دور که یکسر هنر است
هوش مصنوعی: هرچند که در نگاه بیهنرها پردهای وجود دارد، اما چشمان بد را دور نگهدارید، چرا که تمام زیبایی و هنر در یکجا جمع شده است.
ورچه جوینده هر نایابی
نکشد لب ز چنین جلابی
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال چیز کمیابی باشد، هرگز از نوشیدن چنین آبی دست نخواهد کشید.
آن پر از جوهر قرآن مشتش
زان نیالوده به آن انگشتش
هوش مصنوعی: او پر از معانی عمیق قرآن است و به هیچ چیز آلوده نشده است، انگشتش نیز نشانی از این پاکی دارد.
تا نه خلقی به گمان درمانند
کین دو گوهر مگر از یک کانند
هوش مصنوعی: برای اینکه دیگران به اشتباه فکر نکنند که این دو چیز از دو منبع جدا هستند، باید در نظر داشته باشیم که این دو گوهر از یک منبع و یک جا آمدهاند.
بسمله تاج سر قرآن است
زانکه سنجیده بدین میزان است
هوش مصنوعی: بسمالله الرحمن الرحیم، در حقیقت مهمترین و باارزشترین بخش قرآن به شمار میآید، زیرا تمام آیات قرآن را با این کلمه آغاز میکند و به نوعی معیار سنجش و اندازهگیری در این کتاب مقدس محسوب میشود.
وزن اگر موجب نقصان بودی
حرف موزون نه ز قرآن بودی
هوش مصنوعی: اگر وزن باعث نقصان و کمبود میشد، پس واژههای موزون نمیتوانستند از قرآن بیایند.
گر شکستی نشد از شعر درست
آن نه از وزن ز بی وزنی توست
هوش مصنوعی: اگر در شعرت نقصی وجود داشته باشد، مشکل از خود شعر نیست، بلکه از عدم تسلط تو بر وزن و قافیه است.
چند باشی به زبان بیهده سنج
کشی از دست زبان بیهده رنج
هوش مصنوعی: هرگز به سخن بیفایده اهمیت نده و خود را برای حرفهای بیمعنا آزرده خاطر نکن.
شعر آبیست ز سرچشمه دل
سر چشمه شده آلوده به گل
هوش مصنوعی: شعر مانند آبی است که از دل سرچشمه میگیرد، اما به دلیل عشق و احساسات، به آلودگی و ناخالصی دچار شده است.
گر نه سرچشمه ز گل پاک شود
چه عجب ز آب که گلناک شود
هوش مصنوعی: اگر منبع آب به گل تبدیل شود، چه شگفتی دارد که خود آب هم گلآلود شود؟
بایدت در سخن آسودگیی
پاک کن دل ز هر آلودگیی
هوش مصنوعی: باید در کلامت آرامش داشته باشی و قلبت را از هر نوع آلودگی پاک کنی.
تا درین مرحله مشغله ناک
پاک خیزد گهرت از دل پاک
هوش مصنوعی: در این مرحله، زمانی که مشغلههای ناپاک از دل پاک تو برطرف میشود، میتوانی به جلو پیش بروی.
پاکبازان همه خاک تو شوند
خازن گوهر پاک تو شوند
هوش مصنوعی: دستپروردگان راستین به خانه و دنیای تو خواهند آمد و گنجینههای ارزشمند وجودت را در اختیار خواهند گرفت.
قدسیان طوف دیار تو کنند
تحفه نور نثار تو کنند
هوش مصنوعی: فرشتگان از دیار تو هدیهای برایت میآورند و نور خاصی را به تو تقدیم میکنند.