بخش ۱۲۷ - عقد چهلم در التماس از مطالعه کنندگان که به نظر شفقت و نیکویی نگرند و از طریقه بدخویی و بدگویی در گذرند
ای ز گلزار سخن یافته بوی
وز تماشای چمن تافته روی
بلبل دلشده مشتاق چمن
نکته خوان گشته ز اوراق سمن
بخرد اوراق سمن طی کرده
رو در اوراق سخن آورده
هر ورق کز سخن آنجاست رقم
نسخه صحت رنج است و الم
دیده بر دفتر جمعیت نه
الم تفرقه را صحت ده
باش با دفتر اشعار جلیس
انه خیر جلیس و انیس
دفتر شعر بود روضه روح
فاتح غنچه گلهای فتوح
هر ورق را که ز وی گردانی
گل دیگر شکفد گر دانی
خواهی آن رونق باغ تو شود
نکهتش عطر دماغ تو شود
خاطر از شوب غرض خالی کن
همت از صدق طلب عالی کن
از درون زنگ تعصب بزدای
بر خرد راه تأمل بگشای
مگذر قطره زنان همچو قلم
همچو پرگار بجا دار قدم
زن به گرد آوردی معنی رای
گرد هر نقطه و هر نکته برآی
حق معنی به طلب از هر حرف
نیک در رو به تنگ معنی ژرف
غوطه ناخورده به دریا غواص
نکند کف صدف گوهر خاص
اگر افتد ز معانیش پسند
یکی از ده به همان شو خرسند
بحر هر چند که کان گهر است
صدف او ز گهر بیشتر است
اصل معنیست منه تاوانی
در عبارت چو فتد نقصانی
پسته هر چند که سر بسته نکوست
به که مغز در بر وی پوست
عیب اگر هست کرم ورز و بپوش
ور نه بیهوده چو حاسد مخروش
عیب پوشیست ز احباب مهم
حبک الشی ء یعمی و یصم
عیبجویی هنر خود کردی
عیب نادیده یکی صد کردی
گاه بر راست کشی خط گزاف
گاه بر وزن زنی طعن زحاف
گاه بر قافیه کان معلول است
گاه بر لفظ که نامقبول است
گاه نابرده سوی معنی پی
خرده گیری ز تعصب بر وی
چون تو از نظم معانی دوری
زین قبل هر چه کنی معذوری
هرگز از دل نچکاندی خونی
بهر موزونی ناموزونی
مرغ تو قافیه آهنگ نشد
خاطرت قافیه سان تنگ نشد
پس زانو ننشستی یک شب
دیده از خواب نبستی یک شب
تا کشی گوهری از مخزن غیب
سر فکرت نکشیدی در جیب
تا دهد معنی باریکت روی
نشدی ز آتش دل حلقه چو موی
رنج این کار ندانی هرگز
فهم آن هم نتوانی هرگز
به که از کجرویت خم نزنیم
ور دو صد طعنه زنی دم نزنیم
بخش ۱۲۶ - مناجات در انتقال از خود به مطالعه کنندگان: ای رهایی ده هر بیهوشیبخش ۱۲۸ - حکایت شهری با روستایی که وی را به باغ خود برد: میوه ها تازه و تر شاخ به شاخ
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز گلزار سخن یافته بوی
وز تماشای چمن تافته روی
هوش مصنوعی: ای کسی که از باغ کلام بوی خوشی را گرفتهای و از دیدن چمن، چهرهات درخشنده و زیبا شده است.
بلبل دلشده مشتاق چمن
نکته خوان گشته ز اوراق سمن
هوش مصنوعی: بلبل که عاشق چمن شده، حالا با دقت و عشق به ورقهای گل سمن نگاه میکند.
بخرد اوراق سمن طی کرده
رو در اوراق سخن آورده
هوش مصنوعی: یک فرد رشید و عاقل، به صفات و ویژگیهای خوب و زیبا دست یافته و آنها را در گفتار خود نمایان کرده است.
هر ورق کز سخن آنجاست رقم
نسخه صحت رنج است و الم
هوش مصنوعی: هر صفحهای که از کلام او برگرفته شود، نشانهای از درستی رنج و درد است.
دیده بر دفتر جمعیت نه
الم تفرقه را صحت ده
هوش مصنوعی: به چشمانت نگاه کن و روی هم بودن را ببین، نه آنچه موجب تفرقه و جدایی شده است.
باش با دفتر اشعار جلیس
انه خیر جلیس و انیس
هوش مصنوعی: با دفتر اشعار دوست باش، که بهترین همراه و همصحبت همین اشعار هستند.
دفتر شعر بود روضه روح
فاتح غنچه گلهای فتوح
هوش مصنوعی: شعر به نوعی دفترچهای است که داستانها و یادهای زیبا و پیروزیهای گل را روایت میکند.
هر ورق را که ز وی گردانی
گل دیگر شکفد گر دانی
هوش مصنوعی: هر بار که صفحهای را برگردانی، گل جدیدی خواهد شکفت اگر بدانی.
خواهی آن رونق باغ تو شود
نکهتش عطر دماغ تو شود
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که باغت سرسبز و پررونق شود، باید بویی خوش از عطر وجود تو پخش شود.
خاطر از شوب غرض خالی کن
همت از صدق طلب عالی کن
هوش مصنوعی: ذهن خود را از خواستههای بیهوده خالی کن و تلاش خود را برای رسیدن به حقیقت خالص و عالی بگذار.
از درون زنگ تعصب بزدای
بر خرد راه تأمل بگشای
هوش مصنوعی: از دل تعصبات رها شو و با اندیشه و تفکر، راهی برای فهم بهتر باز کن.
مگذر قطره زنان همچو قلم
همچو پرگار بجا دار قدم
هوش مصنوعی: مراقب باشید که مانند قطرهها بیهدف و بیدقت حرکت نکنید، بلکه باید مانند قلم و پرگار با هدف و دقت پیش بروید و قدمهای خود را حساب شده بردارید.
زن به گرد آوردی معنی رای
گرد هر نقطه و هر نکته برآی
هوش مصنوعی: زن به جمعآوری معانی و نظرات مختلف به دور از هر نقطه و نکتهای مشغول است.
حق معنی به طلب از هر حرف
نیک در رو به تنگ معنی ژرف
هوش مصنوعی: حق به دنبال معنی درست، از هر کلمه خوب خواسته میشود، اما در عین حال، معنا به عمق و وسعت خود، در تنگنا قرار میگیرد.
غوطه ناخورده به دریا غواص
نکند کف صدف گوهر خاص
هوش مصنوعی: کسی که تجربه غوطهوری در دریا را ندارد، نمیتواند مانند یک غواص با مهارت به صدفهای خاص و ارزشمند دسترسی پیدا کند.
اگر افتد ز معانیش پسند
یکی از ده به همان شو خرسند
هوش مصنوعی: اگر یکی از معانی خوب باشد، حتی اگر از ده معنی دیگر باشد، باید به همان راضی باشی و خوشحال شوی.
بحر هر چند که کان گهر است
صدف او ز گهر بیشتر است
هوش مصنوعی: هر چند دریا دارای جواهرات زیادی است، اما صدف آن از خود جواهرات با ارزشتر و مهمتر است.
اصل معنیست منه تاوانی
در عبارت چو فتد نقصانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اصل مفهوم و معنی، در ذهن من وجود دارد و اگر در بیان کلمات، نقصی یا کمبودی باشد، این موضوع اصلاً به اصل مفهوم آسیب نمیزند.
پسته هر چند که سر بسته نکوست
به که مغز در بر وی پوست
هوش مصنوعی: پسته هرچند که بسته باشد، بهتر از این است که مغز آن زیر پوستش پنهان باشد.
عیب اگر هست کرم ورز و بپوش
ور نه بیهوده چو حاسد مخروش
هوش مصنوعی: اگر نقصی وجود دارد، با مهربانی آن را بپوشان وگرنه مانند حسودان بیهوده نزن ناله و فریاد.
عیب پوشیست ز احباب مهم
حبک الشی ء یعمی و یصم
هوش مصنوعی: دوست داشتن میتواند به قدری انسان را تحت تأثیر قرار دهد که او را از واقعیتهای اطرافش غافل کند و باعث شود عیبها و نواقص را نبیند و نشنود.
عیبجویی هنر خود کردی
عیب نادیده یکی صد کردی
هوش مصنوعی: تو با عیب جویی از دیگران، توانایی خود را نشان دادهای، در حالی که در این میان، عیبی که خودت داری را نادیده گرفتهای و به آن توجه نکردهای.
گاه بر راست کشی خط گزاف
گاه بر وزن زنی طعن زحاف
هوش مصنوعی: گاهی اوقات بیدلیل و بیهدف، کارهایی میکنی که به نظر نادرست میرسند و گاهی هم با دقت و سنجش، به نقد و بررسی میپردازی.
گاه بر قافیه کان معلول است
گاه بر لفظ که نامقبول است
هوش مصنوعی: گاهی سبب ناپسند بودن یک شعر به قافیه آن است و گاهی به کلمات به کار رفته در آن.
گاه نابرده سوی معنی پی
خرده گیری ز تعصب بر وی
هوش مصنوعی: گاهی بدون اینکه به معنای کلام توجه کنیم، به خاطر تعصبات خود به نقد و بررسی جزئیات آن میپردازیم.
چون تو از نظم معانی دوری
زین قبل هر چه کنی معذوری
هوش مصنوعی: اگر از درک مفاهیم دور باشی، پس هر کاری که انجام دهی، مورد قبول نخواهد بود.
هرگز از دل نچکاندی خونی
بهر موزونی ناموزونی
هوش مصنوعی: هرگز از دل تو به خاطر نداشتن تعادل، قطرهای خون ریخته نمیشود.
مرغ تو قافیه آهنگ نشد
خاطرت قافیه سان تنگ نشد
هوش مصنوعی: پرندهات به نغمهسرایی نپرداخت، ولی خاطرهات همچنان دلگیر و تنگ نشد.
پس زانو ننشستی یک شب
دیده از خواب نبستی یک شب
هوش مصنوعی: پس برای یک شب هم که شده، زانو نزدی و خواب به چشمانت نیامد.
تا کشی گوهری از مخزن غیب
سر فکرت نکشیدی در جیب
هوش مصنوعی: تا زمانی که از مخزن پنهان دانش و زیبایی، چیزی را به دست نیاوری، نمیتوانی به راحتی در جیب خود بگذاری و از آن استفاده کنی.
تا دهد معنی باریکت روی
نشدی ز آتش دل حلقه چو موی
هوش مصنوعی: به خاطر دل شکستگی و آتش عشق، حلقهای به باریکی موی بر رویت نقش بسته است، که نشان از عمق احساست دارد.
رنج این کار ندانی هرگز
فهم آن هم نتوانی هرگز
هوش مصنوعی: اگر رنج این کار را نچشیده باشی، هرگز نخواهی توانست آن را درک کنی.
به که از کجرویت خم نزنیم
ور دو صد طعنه زنی دم نزنیم
هوش مصنوعی: بهتر است که به خاطر رفتارهای ناپسند کسی، از او دلخور نشویم و حرفی نزنیم، حتی اگر او بارها ما را مورد سرزنش و تمسخر قرار دهد.