بخش ۱۲۵ - حکایت حکیم سنایی رحمه الله که در وقت وفات این بیت می خواند
بازگشتم از سخن زیرا که نیست
در سخن معنی و در معنی سخن
چون سنایی شه اقلیم سخن
راقم تخته تعلیم سخن
خواست گردون که فرو شوید پاک
رقم هستیش از تخته خاک
بر سر بستر کین افکندش
همچو سایه به زمین افکندش
لب هنوزش ز سخن نابسته
داشت با خود سخنی آهسته
همدمی بر دهنش گوش نهاد
به حدیثش نظر هوش گشاد
آنچه از عالم دل تلقین داشت
بیتکی بود که مضمون این داشت
که بر اطوار سخن بگذشتم
لیک حالی ز همه برگشتم
بر دلم نیست ز هر بیش و کمی
به جز از حرف ندامت رقمی
زانکه دور است درین دیر کهن
سخن از معنی و معنی ز سخن
سخن آنجا که شود دام نمای
صید معنی نشود کام گشای
معنی آنجا که کشد دامن ناز
گفت و گو را نرسد دست نیاز
سخن آنجا که شود تنگ مجال
مرغ معنی نگشاید پر و بال
معنی آنجا که نهد پای بلند
از عبارت نتوان ساخت کمند
پایه قدر سخن چون این است
وای طبعی که سخن آیین است
لب فرو بند که خاموشی به
دل تهی کن که فراموشی به
بخش ۱۲۴ - عقد سی و نهم در نصیحت نفس خود که از همه گرفتارتر است و به نصیحت سزاوارتر: جامی این پرده سرایی تا چندبخش ۱۲۶ - مناجات در انتقال از خود به مطالعه کنندگان: ای رهایی ده هر بیهوشی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بازگشتم از سخن زیرا که نیست
در سخن معنی و در معنی سخن
هوش مصنوعی: من از گفتوگو برگشتم چون در گفتار هیچ معنا نیست و در معنا نیز گویی سخنی وجود ندارد.
چون سنایی شه اقلیم سخن
راقم تخته تعلیم سخن
هوش مصنوعی: سنایی، شاهزادهی دنیای سخن است و در حقیقت، استاد و معلمی برای آموزش هنر کلام به شمار میآید.
خواست گردون که فرو شوید پاک
رقم هستیش از تخته خاک
هوش مصنوعی: جهان میخواست که وجودش را از صفحه خاکی ناپدید کند و پاک کند.
بر سر بستر کین افکندش
همچو سایه به زمین افکندش
هوش مصنوعی: او را بر زمین همانند سایهای از بستر کینه به زمین پرتاب کرد.
لب هنوزش ز سخن نابسته
داشت با خود سخنی آهسته
هوش مصنوعی: او هنوز لب به سخن نگشوده بود و با خود به آرامی صحبت میکرد.
همدمی بر دهنش گوش نهاد
به حدیثش نظر هوش گشاد
هوش مصنوعی: دوست یا همراهی در کنار او نشسته و به سخنانش گوش میدهد، طوری که صحبتهای او باعث میشود ذهنش باز شود و به تفکر فرو برود.
آنچه از عالم دل تلقین داشت
بیتکی بود که مضمون این داشت
هوش مصنوعی: آنچه دل از دنیای پیرامونش به دست آورده بود، یک نکته یا پیام خاص بود که محتوای آن به این مضمون اشاره داشت.
که بر اطوار سخن بگذشتم
لیک حالی ز همه برگشتم
هوش مصنوعی: من در گذشته به روشهای مختلف صحبت کردم، اما اکنون از همه آنها بازگشتم و تغییر کردهام.
بر دلم نیست ز هر بیش و کمی
به جز از حرف ندامت رقمی
هوش مصنوعی: در دل من هیچ احساس خوبی از افزایش یا کاهش وجود ندارد، جز اینکه تنها نشانهای از پشیمانی دارم.
زانکه دور است درین دیر کهن
سخن از معنی و معنی ز سخن
هوش مصنوعی: در این مکان قدیمی، سخن از معنا و مفهوم به دور است و خود معنا نیز از کلام فاصله دارد.
سخن آنجا که شود دام نمای
صید معنی نشود کام گشای
هوش مصنوعی: زمانی که صحبت به دام و تله تبدیل شود، دیگر معنای واقعی آن بیان نمیشود و نمیتواند قفلها را باز کند.
معنی آنجا که کشد دامن ناز
گفت و گو را نرسد دست نیاز
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی و جذابیت باعث میشود که گفتگو آغاز شود، دیگر نیاز و درخواست به جایی نمیرسد.
سخن آنجا که شود تنگ مجال
مرغ معنی نگشاید پر و بال
هوش مصنوعی: زمانی که ابراز سخن به حدی محدود شود، مانند اینکه مرغی در قفس گیر افتاده باشد، دیگر مفهوم و عمق موضوع به خوبی قابل بیان نخواهد بود.
معنی آنجا که نهد پای بلند
از عبارت نتوان ساخت کمند
هوش مصنوعی: هر جا که انسان با عظمت و بلندی قدم میگذارد، به سختی میتوان آن را با کلمات توصیف کرد.
پایه قدر سخن چون این است
وای طبعی که سخن آیین است
هوش مصنوعی: اگر اینطور باشد که عظمت کلام اینچنین است، وای بر حال من که طبیعت من خود را به آداب سخن درنیاورده است.
لب فرو بند که خاموشی به
دل تهی کن که فراموشی به
هوش مصنوعی: سکوت کن، چون سکوت باعث میشود که دل از نگرانیها خالی شود و فراموشی به سراغت بیاید.
حاشیه ها
1397/04/26 20:06
محمدرضا
بازگشتم از سخن...
حکیم سنایی خیلی قشنگ گفته و جامی هم خوب توضیح داده.