بخش ۱۱۰ - حکایت صوفی و اعرابی که غلام وی به حسن حدی شتران وی را هلاک کرده بود
صوفیی راه یقین می پیمود
پا به میدان توکل می سود
روز در بادیه می برد به شب
یک شبی زنده ای از حی عرب
آمدش در ره آن بادیه پیش
ساختش شمع سیه خانه خویش
کرد در ساحت آن خانه نگاه
دید شبرنگ غلامی چون ماه
در غل و بند ز گردن تا پای
قدرتش نی که بجنبد از جای
بر زمین روی تواضع مالید
پیش مهمان به تضرع نالید
که بود خواجه من اهل کرم
نزند جز به ره لطف قدم
نشود سد روش احسان را
نکند رد سخن مهمان را
خواه ازو عفو گنهکاری من
رحم بر عجز و گرفتاری من
خواجه چون روی به مهمان آورد
وز پی طعمه او خوان آورد
گفت انگشت به خوانت ننهم
تا نبخشی گنه این سیهم
خواجه گفتا گنهش بخشیدم
لیک بشنو که چه از وی دیدم
شتران بود مرا جمله نجیب
در هنر نادر و در شکل عجیب
کوه کوهان همه و دشت نورد
پشته پشتان همه و صحرا گرد
کرگدن وار بسی نیرومند
فیل کردار تنومند و بلند
سخت رفتارتر از صرصر باد
چون ارم پیکرشان ذات عماد
از سفر واسطه روزی من
وز جرس نوبت فیروزی من
در سه روزه ره این سر منزل
کردشان بار گران مستعجل
وز حدی صوت طرب زای کشید
تا به یک روز بدین جای رسید
بارشان چون بگشادند ز هم
برگرفتند همه راه عدم
نیست اکنون که دل از غصه پرم
جز به صحرای عدم یک شترم
گفت صوفی به خداوند غلام
کای به دلجویی من کرده قیام
هستم از وصف خوش آوازی او
آرزومند حدی سازی او
خواجه گفتش که حدی کن آغاز
داد قانون حدی سازی ساز
بود صوفی به ادب بنشسته
شتری در نظر او بسته
صوفی از ذوق گریبان زد چاک
وز جهان بی خبر افتاد به خاک
وان شتر کرد رسن را پاره
روی در بادیه گشت آواره
بخش ۱۰۹ - عقد سی و چهارم در سماع که از خود گذشتن است و آستین بر خلق افشاندن نه گرد خود گشتن و از خدای بازماندن: ای درین خوابگه بی خبرانبخش ۱۱۱ - مناجات در تقریب نصایح انگیختن: ای ز تو ملک و ملک رفته ز دست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صوفیی راه یقین می پیمود
پا به میدان توکل می سود
هوش مصنوعی: یک صوفی به جستجوی یقین و شناخت عمیق میپردازد و با اعتماد به خداوند، به عرصهای از توکل و تسلیم وارد میشود.
روز در بادیه می برد به شب
یک شبی زنده ای از حی عرب
هوش مصنوعی: روز در بیابان به سمت شب میروید و یک شب به یاد ماندنی زندگی عرب را رقم میزند.
آمدش در ره آن بادیه پیش
ساختش شمع سیه خانه خویش
هوش مصنوعی: او در مسیر آن صحرا به سراغش آمد و شمع تاریک خانهاش را روشن کرد.
کرد در ساحت آن خانه نگاه
دید شبرنگ غلامی چون ماه
هوش مصنوعی: در آن خانه نگاهی انداخت و جوانی با زیبایی مانند ماه را مشاهده کرد.
در غل و بند ز گردن تا پای
قدرتش نی که بجنبد از جای
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی به خاطر قدرت و تسلطی که دارد، در حالتی از اختیار و وابستگی قرار دارد و نمیتواند از جایش تکان بخورد. قدرت او به گونهای است که او را در یک وضعیت محدود و محبوس نگه داشته است.
بر زمین روی تواضع مالید
پیش مهمان به تضرع نالید
هوش مصنوعی: بر زمین به خاطر تواضع و فروتنی در برابر مهمان به حالت درخواست و التماس ناله میزند.
که بود خواجه من اهل کرم
نزند جز به ره لطف قدم
هوش مصنوعی: کسی که صاحب سخاوت است و به مهربانی معروف است، تنها به لطف و رحمت قدم میگذارد و از هر نیکی که میکند، با بزرگواری رفتار میکند.
نشود سد روش احسان را
نکند رد سخن مهمان را
هوش مصنوعی: هرگز نگذارید کار نیک شما مانع از پذیرایی و گفتوگوی مهمان شود.
خواه ازو عفو گنهکاری من
رحم بر عجز و گرفتاری من
هوش مصنوعی: خدایا یا از گناهکاری من بگذر، یا بر ناتوانی و مشکلاتم رحم کن.
خواجه چون روی به مهمان آورد
وز پی طعمه او خوان آورد
هوش مصنوعی: وقتی مهمان به خانه آمد، خواجه با خوشرویی به استقبال او رفت و سفرهای برای پذیرایی از او فراهم کرد.
گفت انگشت به خوانت ننهم
تا نبخشی گنه این سیهم
هوش مصنوعی: میگوید که تا وقتی که دعا و بخشش تو را دریافت نکنم، انگشت به سوی سفرهات نمیسایم. منظور این است که بدون دریافت بخشش، از حقایق یا نعمتهای تو بهرهمند نخواهم شد.
خواجه گفتا گنهش بخشیدم
لیک بشنو که چه از وی دیدم
هوش مصنوعی: خواجه گفت که من خطایش را بخشیدم، اما باید بدانی که من چه تجربیاتی از او داشتم.
شتران بود مرا جمله نجیب
در هنر نادر و در شکل عجیب
هوش مصنوعی: شتران من همگی در هنر خاص و در شکلهای منحصر به فرد، نجیب و با اعتبارند.
کوه کوهان همه و دشت نورد
پشته پشتان همه و صحرا گرد
هوش مصنوعی: کوهها به هم متصلاند و دشتها هر کدام تپهمانند هستند. در این میان، بیابانگردی، سفر به دشتها و گذر از این زمینها را شامل میشود.
کرگدن وار بسی نیرومند
فیل کردار تنومند و بلند
هوش مصنوعی: به شکل قوی و نیرومند مانند کرگدن، و با قامت بزرگ و تنومند چون فیل، حضور دارد.
سخت رفتارتر از صرصر باد
چون ارم پیکرشان ذات عماد
هوش مصنوعی: رفتارشان مانند باد سرد و خشن است و مانند ارم (بهشت) پیکرشان با وقار و استوار است.
از سفر واسطه روزی من
وز جرس نوبت فیروزی من
هوش مصنوعی: از سفر به من روزی میرسد و صدای جرس نوبت شادی من را اعلام میکند.
در سه روزه ره این سر منزل
کردشان بار گران مستعجل
هوش مصنوعی: در مدت سه روز، آنها با شتاب و سنگینی بارشان به این مقصد رسیدند.
وز حدی صوت طرب زای کشید
تا به یک روز بدین جای رسید
هوش مصنوعی: صوت شاداب و دلانگیز از جایی آغاز شد و به مرور زمان به این نقطهی کنونی رسید.
بارشان چون بگشادند ز هم
برگرفتند همه راه عدم
هوش مصنوعی: وقتی بارشان را کنار زدند، هر یک به سوی مسیر ناوجودی رفتند.
نیست اکنون که دل از غصه پرم
جز به صحرای عدم یک شترم
هوش مصنوعی: این روزها جز یک شتر که نماد سفر به دنیای عدم است، هیچ چیزی برای دلخوشی من وجود ندارد و دل من از غم و اندوه پر شده است.
گفت صوفی به خداوند غلام
کای به دلجویی من کرده قیام
هوش مصنوعی: صوفی به خداوند گفت، ای کسی که برای دلجویی از من برخواستید و به کمکم آمدید.
هستم از وصف خوش آوازی او
آرزومند حدی سازی او
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر زیبایی صدای او هستم و آرزو دارم حد و مرزی برای توصیفش تعیین کنم.
خواجه گفتش که حدی کن آغاز
داد قانون حدی سازی ساز
هوش مصنوعی: خواجه به او گفت: یک قاعده و قانون برای حد و مرزها تعیین کن و کار را آغاز کن.
بود صوفی به ادب بنشسته
شتری در نظر او بسته
هوش مصنوعی: یک صوفی با ادب نشسته و در نظر او شتری در حال بسته شدن است.
صوفی از ذوق گریبان زد چاک
وز جهان بی خبر افتاد به خاک
هوش مصنوعی: صوفی از شادی و عشق، گریبان خود را پاره کرد و از دنیا و آنچه در آن میگذشت، غافل شد و به زمین افتاد.
وان شتر کرد رسن را پاره
روی در بادیه گشت آواره
هوش مصنوعی: او شتری را که به رسن بسته شده بود، پاره کرد و به خاطر آن در بیابان سرگردان و آواره شد.