بخش ۱۰۹ - عقد سی و چهارم در سماع که از خود گذشتن است و آستین بر خلق افشاندن نه گرد خود گشتن و از خدای بازماندن
ای درین خوابگه بی خبران
بی خبر خفته چو کوران و کران
سر برآور که درین پرده سرای
می رسد بانگ سرود از همه جای
بلبل از منبر گل نغمه نواز
قمری از سرو سهی زمزمه ساز
فاخته چنبر دف کرده ز طوق
از نوا گشته جلاجل زن شوق
لحن قوال شده صومعه گیر
نه مرید از دم او جسته نه پیر
مطرب از مصطبه دردکشان
داده از منزل مقصود نشان
باد نی بر دل مستان صبوح
فتح کرده همه ابواب فتوح
عود خاموش ز یک مالش گوش
کودک آساست برآورده خروش
چنگ با عقل ره جنگ زده
راه صد دل به یک آهنگ زده
تایب کاسته شکسته ز شراب
به یکی کاسه شده مست رباب
پیر راهب شده ناقوس زنان
نوبتی مقرعه بر کوس زنان
بانگ برداشته مرغ سحری
کرده بر خفته دلان پرده دری
مؤذن از راحت شب دل کنده
کرده صد مرده به یا حی زنده
چرخ در گرد ازین بانگ و نوا
کوه در رقص ازین صوت و صدا
هرگز از جای نمی خیزی تو
الله الله چه گران چیزی تو
هیچ دانی چه گران باشد فیل
پشتش از پشته ارزیز ثقیل
زیر آن بار گران جان داده
پشته بر پشت ز پای افتاده
گر بسنجد خردش با تو به هم
یابدش از پشه بسیاری کم
ساعتی ترک گران جانی کن
شوق را سلسله جنبانی کن
بگسل از پای خود این لنگر گل
گام زن شو به سوی کشور دل
آستین بر سر عالم افشان
دامن از طینت آدم افشان
سنگ بر شیشه ناموس انداز
چاک در خرقه سالوس انداز
هر چه بند است بکش از وی پای
هر چه حشو است تهی کن زان جای
نغمه جان شنو از چنگ سماع
بجه از جسم به آهنگ سماع
همه ذرات جهان در رقصند
رو نهاده به کمال از نقصند
تو هم از نقص قدم نه به کمال
دامن افشان ز سر جاه و جلال
زین سرودند بهایم هایم
تو ازین گونه غنایم نایم
خواب بگذار که بی خوابی به
دیده را سرمه بیخوابی ده
حیف باشد که به آن جثه شتر
باشد از لذت این زمزمه پر
تو بدین دبدبه انسانی
زان صدا چون دبه خالی مانی
بخش ۱۰۸ - مناجات در تقریب سماع: ای دل و دیده صاحبنظرانبخش ۱۱۰ - حکایت صوفی و اعرابی که غلام وی به حسن حدی شتران وی را هلاک کرده بود: صوفیی راه یقین می پیمود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای درین خوابگه بی خبران
بی خبر خفته چو کوران و کران
هوش مصنوعی: ای کسانی که در این خوابگاه غافل از حقیقت زندگی میکنید، همچون افرادی که نه میبینند و نه میشنوند به خواب رفتهاید.
سر برآور که درین پرده سرای
می رسد بانگ سرود از همه جای
هوش مصنوعی: برخیز و توجه کن که در این مکان، صدای سرود و موسیقی از همه جا به گوش میرسد.
بلبل از منبر گل نغمه نواز
قمری از سرو سهی زمزمه ساز
هوش مصنوعی: بلبل در کنار گل آواز میخواند و قمری از درخت سرو خوشقد و قامت آهنگ دلنوازی را شروع میکند.
فاخته چنبر دف کرده ز طوق
از نوا گشته جلاجل زن شوق
هوش مصنوعی: فاخته، دایرهای از صداهای خوش و دلنشین بساز و با طوق خود، جلاجل زنان شوق و زیبایی را به نمایش بگذار.
لحن قوال شده صومعه گیر
نه مرید از دم او جسته نه پیر
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که نوع و لحن قوال (آوازخوان) به قدرت و تأثیرگذاری در صومعه یا محل عبادت اشاره دارد. هیچکس از فرزندان طریقت یا مریدان از صحبت یا تأثیر او دور نشدهاند و همچنین پیران و سالخوردگان نیز از او وارد نشدهاند. به عبارتی، این نوع بیان و آواز شخص، همه را به خود جذب کرده و تحت تأثیر قرار داده است.
مطرب از مصطبه دردکشان
داده از منزل مقصود نشان
هوش مصنوعی: موسیقیدان از جایگاه خود نشانهای از هدف نهایی را به کسانی که در حال تحمل درد و رنج هستند، اعلام کرده است.
باد نی بر دل مستان صبوح
فتح کرده همه ابواب فتوح
هوش مصنوعی: باد نی، که سمبلی از موسیقی و عشق است، بر دلهای شاد و شاداب مستان میوزد و هنگام صبح، همه درها را به سوی پیروزی و موفقیت باز کرده است.
عود خاموش ز یک مالش گوش
کودک آساست برآورده خروش
هوش مصنوعی: بویی که از چوب سوخته بلند میشود، به آرامی و با نوازش کودکانهای به گوش میرسد و صدای نالهای را به وجود میآورد.
چنگ با عقل ره جنگ زده
راه صد دل به یک آهنگ زده
هوش مصنوعی: با فکر و اندیشه، در این نبرد سخت، هزاران دل را به یک صدای دلنشین متحد کرده است.
تایب کاسته شکسته ز شراب
به یکی کاسه شده مست رباب
هوش مصنوعی: مستی که از نوشیدن شراب به سرش آمده، با کاسهای در دست و با احساس شکستگی و اندوه، محو نواختن رباب شده است.
پیر راهب شده ناقوس زنان
نوبتی مقرعه بر کوس زنان
هوش مصنوعی: زنانی که نوبتی بر طبل میزنند، مانند راهبهای پیر هستند که ناقوس به صدا در میآورند.
بانگ برداشته مرغ سحری
کرده بر خفته دلان پرده دری
هوش مصنوعی: صدا از مرغ سحر بلند شده و خوابآلودگانی که غافل هستند را از خواب بیدار میکند و به آنها یادآوری میکند که زمان بیداری و فعالیت فرا رسیده است.
مؤذن از راحت شب دل کنده
کرده صد مرده به یا حی زنده
هوش مصنوعی: موذن شب را که به آرامش گذشته بود، ترک کرده و با ندای «یا حی» به زندگی و بیداری بسیاری از مردگان میپردازد.
چرخ در گرد ازین بانگ و نوا
کوه در رقص ازین صوت و صدا
هوش مصنوعی: چرخش دنیا به خاطر این صدا و نوا است و کوهها به خاطر این آواز در حال رقص و حرکتاند.
هرگز از جای نمی خیزی تو
الله الله چه گران چیزی تو
هوش مصنوعی: هرگز از جایت حرکت نمیکنی، چون بسیار ارزشمند هستی.
هیچ دانی چه گران باشد فیل
پشتش از پشته ارزیز ثقیل
هوش مصنوعی: آیا میدانی که چقدر سنگین و دشوار است وقتی بار بزرگی بر دوش یک فیل باشد؟
زیر آن بار گران جان داده
پشته بر پشت ز پای افتاده
هوش مصنوعی: زیر بار سنگین، جانش را از دست داده و به خاطر سنگینی بار، از پا افتاده است.
گر بسنجد خردش با تو به هم
یابدش از پشه بسیاری کم
هوش مصنوعی: اگر عقل او را با تو مقایسه کند، متوجه میشود که او از پشهای هم کمتر است.
ساعتی ترک گران جانی کن
شوق را سلسله جنبانی کن
هوش مصنوعی: لحظهای از کارهای دشوار و سنگین دست بکش و به شوق و اشتیاق بپرداز.
بگسل از پای خود این لنگر گل
گام زن شو به سوی کشور دل
هوش مصنوعی: پای خود را از این لنگر گلین جدا کن و به سمت سرزمین دلها حرکت کن.
آستین بر سر عالم افشان
دامن از طینت آدم افشان
هوش مصنوعی: آستین را بر سر دانش گسترانده و دامن را از خاک و سرشت انسان پخش کن.
سنگ بر شیشه ناموس انداز
چاک در خرقه سالوس انداز
هوش مصنوعی: سنگ را به شیشه پرتاب کن و دروغهایت را در لباس ریاکاری پنهان کن.
هر چه بند است بکش از وی پای
هر چه حشو است تهی کن زان جای
هوش مصنوعی: هر چیزی که باعث محدودیت و بند و束 میشود را از خود دور کن و هر چیز اضافه و بیمورد را از آن محل حذف کن.
نغمه جان شنو از چنگ سماع
بجه از جسم به آهنگ سماع
هوش مصنوعی: آوای جان را از ساز بشنو، به گونهای که از جسم خود رها شوی و به لذت موسیقی غرق شوی.
همه ذرات جهان در رقصند
رو نهاده به کمال از نقصند
هوش مصنوعی: تمامی اجزای جهان در حالت حرکت و رقص هستند و به کمال و تمامیت رسیدهاند و از نقص و عیب دورند.
تو هم از نقص قدم نه به کمال
دامن افشان ز سر جاه و جلال
هوش مصنوعی: تو هم به خاطر نواقص خود، نباید از مقام و عظمت خود دست بکشی.
زین سرودند بهایم هایم
تو ازین گونه غنایم نایم
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی بیانگر این است که من از این نعمتها و لذایذ زندگی بهرهمند شدهام و این ثروت و خوشبختی را به دلیل محبت و ارتباط با تو دارم. به عبارت دیگر، خوشیها و دستاوردهایم را نتیجهی ارتباط با تو میدانم.
خواب بگذار که بی خوابی به
دیده را سرمه بیخوابی ده
هوش مصنوعی: بگذار خواب بر تو غلبه کند، چرا که کمبود خواب به چشمانت رنگی از کسالت و بیحالی میدهد.
حیف باشد که به آن جثه شتر
باشد از لذت این زمزمه پر
هوش مصنوعی: این نکته حائز اهمیت است که فردی با آن جثه بزرگ نمیتواند از لذت این زمزمه دلبرانه بهرهمند شود.
تو بدین دبدبه انسانی
زان صدا چون دبه خالی مانی
هوش مصنوعی: تو ظاهری بزرگ و پر زرق و برق داری، اما درونت خالی و بیمحتواست.