بخش ۶ - مناجات سیم متضمن اشارت به آنکه موجب غفلت آدمی از نور شهود او دوام فیض و استمرار وجود اوست و اگر فرضا یک لحظه آن فیض منقطع شدی همه کس بر آن معنی مطلع گشتی
ای ز وجود تو نمود همه
جود تو سرمایه بود همه
مبدع نوی و کهن ما تویی
هست کن و نیست کن ما تویی
کارگرانند درین کارگاه
ز آتش لا سوخته در لااله
نیست ز لا مخلصی الا تو را
حکم تبارک و تعالی تو را
فیض نوالت چو پیاپی رسد
کس به شناسایی آن کی رسد
در خم این دایره هزل و جد
ضد متبین نشود جز به ضد
از عدم انوار قدم بازگیر
از رقم لوح قلم بازگیر
سبحه بکش از کف روحانیان
رخنه فکن در صف نورانیان
از سر کرسی بفکن عرش را
خوان پی کرسی نهیش فرش را
پایه کرسی به زمین بر فرو
گرد مذلت بنشین گو بر او
زلزله در گنبد اخضر فکن
یک دو سه قاروره به هم در شکن
منطقه بگشا ز میان فلک
تیر بیفکن ز کمان فلک
بازگشا عقد ثریا ز هم
ساز جدا پیکر جوزا ز هم
گاو چرا خورده این مرغزار
شیر جهان خوار فنا را سپار
قطع کن از داس اجل خوشه اش
ساز پی راه فنا توشه اش
باغ عناصر که زمینش خوش است
آب گوارنده هوا دلکش است
هست گلی رسته در او آتشین
غنچه آن گلشن چرخ برین
یار بر این باغ ز انجم تگرگ
در هم و بر هم شکنش شاخ و برگ
خاصترین میوه آن کادمیست
لذتش از چاشنی محرمیست
پخته و خامش همه بر خاک ریز
بر سرش از باد اجل خاک بیز
تا همه دانند که صانع تویی
مبدع این جمله بدایع تویی
هستی و پایندگی از توست و بس
مردگی و زندگی از توست و بس
جز تو کسی نیست به ملک قدم
کز لمن الملک فرازد علم
جامی اگر نیست ز بخت نژند
چون علم خسرویش سربلند
از علم فقر بلندیش ده
زیر علم سایه پسندیش ده
بخش ۵ - مناجات دوم متضمن اشارت به آنکه حقیقت حق وجود صرف است و هستی مطلق جل ذکره و عم بره: ای علم هستی ما با تو پستبخش ۷ - مناجات چهارم در التجا و اعتصام به ذوالجلال والاکرام و طلب توفیق در تحقیق این مقصد و مرام: ای ز کرم چاره گر کارها
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز وجود تو نمود همه
جود تو سرمایه بود همه
هوش مصنوعی: وجود تو نشانهای از تمام بخشندگی و خوبیهایت است و این وجود، سرمایهای گرانبهاست.
مبدع نوی و کهن ما تویی
هست کن و نیست کن ما تویی
هوش مصنوعی: تو خالق جدید و قدیم هستی، وجود را به وجود میآوری و محو میکنی.
کارگرانند درین کارگاه
ز آتش لا سوخته در لااله
هوش مصنوعی: در این کارگاه، کارگران مشغول فعالیتاند و از آتش تجربیات و سختیها به وجود آمدهاند، بهطوریکه هیچ کسی از سختیها خالی نیست.
نیست ز لا مخلصی الا تو را
حکم تبارک و تعالی تو را
هوش مصنوعی: هیچ راه نجاتی جز تو وجود ندارد، این اراده و فرمان خداوند است که تو را مشخص کرده است.
فیض نوالت چو پیاپی رسد
کس به شناسایی آن کی رسد
هوش مصنوعی: وقتی نعمت و برکت تو به طور مداوم به دیگران میرسد، کسی نمیتواند به درستی ارزش و شناخت آن را درک کند.
در خم این دایره هزل و جد
ضد متبین نشود جز به ضد
هوش مصنوعی: در این دایرهای که پر از شوخی و جدی است، نمیتوان تفاوت بین این دو را شناخت مگر با دیدن ضد آنها.
از عدم انوار قدم بازگیر
از رقم لوح قلم بازگیر
هوش مصنوعی: از حالتی که چیزی وجود ندارد دوری کن و از نوشتهها و سرنوشت مستحکم و تعیین شده فاصله بگیر.
سبحه بکش از کف روحانیان
رخنه فکن در صف نورانیان
هوش مصنوعی: به یاد خدا ذکر بگو و از کارهای نیکو و معنوی انحراف پیدا نکن، بلکه در کنار بندگان صالح و نورانی قرار بگیر.
از سر کرسی بفکن عرش را
خوان پی کرسی نهیش فرش را
هوش مصنوعی: از تخت سلطنت خود بلند شو و دار و درختی که بر آن نشستهای را به زمین بینداز، و بر روی زمین فرشی گسترده شده است که باید بر روی آن بنشینی.
پایه کرسی به زمین بر فرو
گرد مذلت بنشین گو بر او
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که باید در برابر اقتدار و مقام بلند، به حالت تواضع و فروتنی نشسته و از عزت و افتخار دور باشی. به نوعی نشان میدهد که باید از خودخواهی و تکبر فاصله بگیریم و در برابر عظمت و قدرت، به خاکی بودن خود اعتراف کنیم.
زلزله در گنبد اخضر فکن
یک دو سه قاروره به هم در شکن
هوش مصنوعی: لرزش و تکان در گنبد سبز ایجاد کن، به گونهای که چندین ظرف به هم بربخورند و بشکنند.
منطقه بگشا ز میان فلک
تیر بیفکن ز کمان فلک
هوش مصنوعی: آسمان را باز کن و تیرهای خود را از کمان به سوی زمین بفرست.
بازگشا عقد ثریا ز هم
ساز جدا پیکر جوزا ز هم
هوش مصنوعی: ستاره ثریا را از هم جدا کن و پیکر دوقلوها را نیز از هم تفکیک کن.
گاو چرا خورده این مرغزار
شیر جهان خوار فنا را سپار
هوش مصنوعی: چرا این گاو در این چراگاه علف را میخورد؟ شیر جهانی که به فنا میرود را به دست فراموشی بسپار.
قطع کن از داس اجل خوشه اش
ساز پی راه فنا توشه اش
هوش مصنوعی: با چنگال زمان، خوشهای را که به سرنوشت نابودی میرود، از شاخهاش جدا کن و آن را برای مسیر بیپایان زندگی خود ذخیره ساز.
باغ عناصر که زمینش خوش است
آب گوارنده هوا دلکش است
هوش مصنوعی: این باغی که زمینش سرسبز و زیباست، آب آن شیرین و گواراست و هوایش دلنشین و فرحآور است.
هست گلی رسته در او آتشین
غنچه آن گلشن چرخ برین
هوش مصنوعی: گلی در حال رشد وجود دارد که غنچهاش همچون آتش میدرخشد و این زیبایی در باغی از آسمان است.
یار بر این باغ ز انجم تگرگ
در هم و بر هم شکنش شاخ و برگ
هوش مصنوعی: دوست من با بارش تگرگ و طوفان در این باغ، شاخهها و برگها را در هم میشکند و به هم میزند.
خاصترین میوه آن کادمیست
لذتش از چاشنی محرمیست
هوش مصنوعی: میوهای که از کادمیست بدست میآید، خاصترین و بهترین است و طعم دلچسب آن به خاطر چاشنی و همنشینی خاصی است که دارد.
پخته و خامش همه بر خاک ریز
بر سرش از باد اجل خاک بیز
هوش مصنوعی: هر چه پخته و خام است بر زمین میریزد و بر سرش از باد مرگ خاک میبارد.
تا همه دانند که صانع تویی
مبدع این جمله بدایع تویی
هوش مصنوعی: بگذار همه بفهمند که تو خالق هستی و خالق این زیباییها نیز تو هستی.
هستی و پایندگی از توست و بس
مردگی و زندگی از توست و بس
هوش مصنوعی: وجود و ماندگاری تنها از تو ناشی میشود و هیچکس دیگری در این میان نقشی ندارد. همچنین زندگی و مرگ نیز به تو مربوط میشود و تو تنها منبع آنها هستی.
جز تو کسی نیست به ملک قدم
کز لمن الملک فرازد علم
هوش مصنوعی: جز تو هیچکس در سرزمین پادشاهی وجود ندارد که علمش از علم پادشاه فراتر رود.
جامی اگر نیست ز بخت نژند
چون علم خسرویش سربلند
هوش مصنوعی: اگر شادابی و خوشحالی نیست، به خاطر بدشانسی است؛ اما اگر علم و دانش او بالا باشد، همیشه سرافراز خواهد بود.
از علم فقر بلندیش ده
زیر علم سایه پسندیش ده
هوش مصنوعی: از دانش فقر در اوج خود بپرهیز و به سایه علم و معرفت پناه ببر.