گنجور

بخش ۵ - مناجات دوم متضمن اشارت به آنکه حقیقت حق وجود صرف است و هستی مطلق جل ذکره و عم بره

ای علم هستی ما با تو پست
نیست به خود هست به تو هر چه هست
ذات تو هم هستی و هم هست کن
هست کن عالم نوی و کهن
هست تویی هستی مطلق تویی
هست که هستی بود الحق تویی
هر چه نه هستی به سرای مجاز
باشدش البته به هستی نیاز
آنچه نه محتاج به کس هستی است
بر همه کس زانش زبردستی است
نام و نشانت نه و دامن کشان
می گذری بر همه نام و نشان
پست و بلند از کرمت بهره مند
با تو یکی نسبت پست و بلند
با همه چون جان به تن آمیزناک
پاک ز آلایش ناپاک و پاک
چشم مشبه ز جمال تو کور
عقل منزه ز کمال تو دور
ناقه تنزیه چو تنها فتاد
پای ز معموره به صحرا نهاد
حادی تشبیه چو محمل براند
رفت به معموره و در گل بماند
ای ز تو معموره و صحرا همه
بود تو هم بی همه هم با همه
در تو نیند این دو صفت جز به هم
چون ننمایند تجاوز به هم
هست ز تنزیه تو تشبیه تو
نیست جز این غایت تنزیه تو
نور بسیطی و غباریت نی
بحر محیطی و کناریت نی
نیست کناریت ولی صد هزار
گوهرت از موج فتد بر کنار
موج تو بود آن که شدی جلوه گر
در خود و بر خود به هزاران صور
در تتق ذات تو هر سر که بود
روی در آیینه علمت نمود
صورتشان عکس نما شد ز ذات
ذات ز تکرار صور شد ذوات
انجمن جمع همه عالم است
رونق آن انجمن از آدم است
با تو خود آدم که و عالم کدام
نیست ز غیر تو نشان غیر نام
گرچه نمایند بسی غیر تو
نیست درین عرصه کسی غیر تو
کیست به پیدایی تو در جهان
مانده ز پیدایی خویشی نهان
تو همه جا حاضر و من جا به جای
می زنم اندر طبلت دست و پای
چون فتم از پای مرا دستگیر
انت نصیری و الیک المصیر

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای علم هستی ما با تو پست
نیست به خود هست به تو هر چه هست
هوش مصنوعی: ای دانایی، ما به وجود تو افتخار می‌کنیم و خود را کمتر از تو نمی‌دانیم، زیرا هر چه داریم و هر چه هستیم در سایه‌ی وجود تو است.
ذات تو هم هستی و هم هست کن
هست کن عالم نوی و کهن
هوش مصنوعی: خود تو هم وجود داری و هم باعث وجود دیگران هستی، پس به وجود آوردن دنیای جدید و کهنه را در خود داری.
هست تویی هستی مطلق تویی
هست که هستی بود الحق تویی
هوش مصنوعی: تو وجود مطلقی هستی، تو همان هستی هستی که حقیقتاً وجود دارد.
هر چه نه هستی به سرای مجاز
باشدش البته به هستی نیاز
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود ندارد، باید در دنیای مجازی و خیالی قرار بگیرد و حتماً به وجود واقعی نیاز دارد.
آنچه نه محتاج به کس هستی است
بر همه کس زانش زبردستی است
هوش مصنوعی: تو به هیچ‌کس نیازی نداری و این باعث می‌شود که در نظر دیگران برتر و قدرتمند به نظر آیی.
نام و نشانت نه و دامن کشان
می گذری بر همه نام و نشان
هوش مصنوعی: تو با افتخار و شکوهمند می‌گذری، بدون اینکه به نام و عنوان خود توجهی کنی و همه چیز را پشت سر می‌گذاری.
پست و بلند از کرمت بهره مند
با تو یکی نسبت پست و بلند
هوش مصنوعی: در وجود تو، هم چیزهای عالی و هم چیزهای پایین وجود دارد و با تو، همه از رحمت و بزرگواری‌ات بهره‌مند می‌شوند.
با همه چون جان به تن آمیزناک
پاک ز آلایش ناپاک و پاک
هوش مصنوعی: با همه مانند جان در بدن باش و پاکی خود را از آلودگی‌ها و ناپاکی‌ها حفظ کن.
چشم مشبه ز جمال تو کور
عقل منزه ز کمال تو دور
هوش مصنوعی: چشم من از زیبایی تو نابیناست و ذهنم از کمال تو فاصله گرفته است.
ناقه تنزیه چو تنها فتاد
پای ز معموره به صحرا نهاد
هوش مصنوعی: گاو ماده در حالی که تنها شده بود، پا از منطقه آباد بیرون گذاشت و به دشت رفت.
حادی تشبیه چو محمل براند
رفت به معموره و در گل بماند
هوش مصنوعی: راهنما و پیشوای تشبیه مانند یک بارکش حرکت کرد و به سرزمین آباد رسید، اما او در گل و لای ماند.
ای ز تو معموره و صحرا همه
بود تو هم بی همه هم با همه
هوش مصنوعی: تو در زندگی و در دل طبیعت وجود داری، همه چیز به تو وابسته‌است و همزمان همگان را در بر می‌گیری.
در تو نیند این دو صفت جز به هم
چون ننمایند تجاوز به هم
هوش مصنوعی: در وجود تو، این دو ویژگی تنها وقتی قابل دیدن هستند که با هم باشند و جدا از یکدیگر قابل مشاهده نیستند.
هست ز تنزیه تو تشبیه تو
نیست جز این غایت تنزیه تو
هوش مصنوعی: وجود تو پاک و منزّه است و چیزی که می‌تواند تو را توصیف کند، جز این نهایت پاکی و پاکی نخواهد بود.
نور بسیطی و غباریت نی
بحر محیطی و کناریت نی
هوش مصنوعی: تو نور خالصی و در عین حال مانند غبار نیستی؛ تو همانند دریا محدوده‌ای نداری و کنار مشخصی هم نداری.
نیست کناریت ولی صد هزار
گوهرت از موج فتد بر کنار
هوش مصنوعی: هرچند تو در کنارم نیستی، اما ارزش و زیبایی تو همچنان مانند جواهرات گرانبها از دل مشکلات و سختی‌ها بر می‌آید.
موج تو بود آن که شدی جلوه گر
در خود و بر خود به هزاران صور
هوش مصنوعی: تو همان موجی هستی که در درون و بر خود، به هزاران شکل و جلوه ظاهر شده‌ای.
در تتق ذات تو هر سر که بود
روی در آیینه علمت نمود
هوش مصنوعی: در حقیقت هر نکته‌ای که درباره‌ی وجود تو بوده، در آینه‌ی علم تو نمایان شده است.
صورتشان عکس نما شد ز ذات
ذات ز تکرار صور شد ذوات
هوش مصنوعی: چهره‌هایشان به وسیله ویژگی ذاتی‌شان به نمایش درآمد و از آنجا که این ویژگی‌ها بارها تکرار شده، به وجودها و هویت‌های مختلف تبدیل گشته‌اند.
انجمن جمع همه عالم است
رونق آن انجمن از آدم است
هوش مصنوعی: محفل و جمعی که در آن همه انسان‌ها حضور دارند، به دلیل وجود آدمی زنده و پویایی همچون او، شکوه و رونق خاصی به خود گرفته است.
با تو خود آدم که و عالم کدام
نیست ز غیر تو نشان غیر نام
هوش مصنوعی: با تو که هستی، نه آدمی هست و نه جهانی در کار. همه چیز به جز تو هیچ ارزشی ندارد و نشانی از غیر تو وجود ندارد.
گرچه نمایند بسی غیر تو
نیست درین عرصه کسی غیر تو
هوش مصنوعی: هرچند در این جهان، هیچکس جز تو وجود ندارد و همه فقط می‌خواهند به تو نشان دهند.
کیست به پیدایی تو در جهان
مانده ز پیدایی خویشی نهان
هوش مصنوعی: چه کسی در این جهان می‌تواند به شگفتی وجود تو پی ببرد در حالی که خودت در لایه‌های پنهان وجودت مستور هستی؟
تو همه جا حاضر و من جا به جای
می زنم اندر طبلت دست و پای
هوش مصنوعی: تو در همه جا حضور داری و من در هر مکان به خاطر تو به فعالیت مشغولم.
چون فتم از پای مرا دستگیر
انت نصیری و الیک المصیر
هوش مصنوعی: زمانی که از پا درآمدم و نیاز به کمک داشتم، تو یاور من بودی و به سوی تو بازگشتم.

حاشیه ها

1402/02/16 18:05
یزدانپناه عسکری

19- صورتشان عکس نما شد ز ذات - ذات ز تکرار صور شد ذوات 

انجمن جمع همه عالم است - رونق آن انجمن از آدم است 

با تو خود آدم که و عالم کدام - نیست ز غیر تو نشان غیر نام 

گر چه نمایند بسی غیر تو - نیست درین عرصه کسی غیر تو

***

[یزدانپناه عسکری]

چیزی وجود ندارد مگر کیهانی از فیضان فیض و ظهورات خودش.