گنجور

بخش ۵۹ - حکایت مدح گفتن لاغری شاعر خواجه را که بر وی لباس آسودگی از فربهی تنگ آمده بود

فربهی از خوان سخن پروری
شاعریش کرده لقب لاغری
گفت به نظم خوش و شعر فصیح
بهر یکی خواجه فربه مدیح
خواجه مسکین چو مدیحش شنید
بوی توقع به مشامش رسید
کرد ازان نامه پر رنگ و ریو
خاطر او رم چو ز لاحول دیو
خاست ازان انجمن پر گزند
کرد توجه سوی قصر بند
چون نفس از فربهیش گشت تنگ
در رهش افتاد زمانی درنگ
گفت بدو لاغری مدح سنج
فربهیت می دهد ای خواجه رنج
خواجه ازان نکته چو گل بر شکفت
با دل صد پاره بخندید و گفت
رنج همه گرچه ز تن پروریست
رنج من اکنون همه از لاغریست
لاغری از فربهیم دست برد
در کف صد محنت و رنجم سپرد
جان تو جامی به درون لاغر است
حرص تو از جان تو فربه تر است
عمر گرانمایه به سر می بری
غافل ازین فربهی و لاغری

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فربهی از خوان سخن پروری
شاعریش کرده لقب لاغری
هوش مصنوعی: شاعر به خاطر مهارتش در بیان و گفتار زیبا، مورد توجه و احترام قرار گرفته است، اما ظاهراً خود او از نظر جسمانی لاغر و نحیف است.
گفت به نظم خوش و شعر فصیح
بهر یکی خواجه فربه مدیح
هوش مصنوعی: او به زیبایی و شیوایی در قالب شعر به ستایش یکی از بزرگان یا افراد مهم پرداخت.
خواجه مسکین چو مدیحش شنید
بوی توقع به مشامش رسید
هوش مصنوعی: آدم بیچاره وقتی آواز ستایش را شنید، بوی امید و انتظار به مشامش رسید.
کرد ازان نامه پر رنگ و ریو
خاطر او رم چو ز لاحول دیو
هوش مصنوعی: او از آن نامه‌ی پر زرق و برق و زیبا تحت تأثیر قرار گرفت و مانند یک دیو، دچار حالتی عجیب و گیج‌کننده شد.
خاست ازان انجمن پر گزند
کرد توجه سوی قصر بند
هوش مصنوعی: از آن جلسه پر از درد و رنج، سر برآورد و توجهش را به سوی کاخی جلب کرد.
چون نفس از فربهیش گشت تنگ
در رهش افتاد زمانی درنگ
هوش مصنوعی: وقتی که نفس به خاطر چاقی و سنگینی‌اش دچار تنگی می‌شود، ناچار برای مدتی توقف می‌کند.
گفت بدو لاغری مدح سنج
فربهیت می دهد ای خواجه رنج
هوش مصنوعی: در این مصرع، شاعر به زیبایی به موضوعی اشاره می‌کند که به زشتی لاغری و زیبایی چاقی پرداخته است. او می‌گوید کسی که لاغر است، به تجلیل از چاقی می‌پردازد و به این ترتیب نشان می‌دهد که چه بسا درد و رنج لاغری باعث می‌شود که دیگران زیبایی و جذابیت چاقی را بیشتر از پیش ببینند. در واقع، این یک نوع کنایه است به اینکه گاهی اوقات کمبودها و رنج‌ها می‌توانند موجب تمجید از آن چیزی شوند که خود فرد ندارد.
خواجه ازان نکته چو گل بر شکفت
با دل صد پاره بخندید و گفت
هوش مصنوعی: آقای بزرگوار از آن نکته به مانند گلی شکفته شد و با دل شکسته‌اش با خوشحالی خندید و گفت.
رنج همه گرچه ز تن پروریست
رنج من اکنون همه از لاغریست
هوش مصنوعی: تمامی دردها و مشکلات دیگران به خاطر نازپروری و تن پروری است، اما درد من در حال حاضر به خاطر لاغری و کم‌خوری است.
لاغری از فربهیم دست برد
در کف صد محنت و رنجم سپرد
هوش مصنوعی: لاغری از چاقی‌ام به خاطر مشکلات و سختی‌هایی است که تحمل کرده‌ام.
جان تو جامی به درون لاغر است
حرص تو از جان تو فربه تر است
هوش مصنوعی: جان تو مثل یک جام خالی و لاغر است، اما حرص و欲 تو باعث شده که این جان خالی پر و چاق‌تر از آنچه هست، به نظر برسد.
عمر گرانمایه به سر می بری
غافل ازین فربهی و لاغری
هوش مصنوعی: زندگی ارزشمند و گرانبهایی را سپری می‌کنی، غافل از اینکه در این میان ممکن است دچار فراخی و تنگی حیات باشی.