بخش ۵۷ - حکایت عاشقی که در حضور معشوق به قصد دیگری دیده گشاد و بدان کج نظری از نظر معشوق افتاد
بوالهوسی بر سر راهی رسید
جلوه کنان چارده ماهی بدید
هاله شده گرد قمر معجرش
خیمه زده بر مه و خور چادرش
نغمه سرا جنبش خلخال او
نافه گشا زلف ز دنبال او
نعره برآورد که ای خودپرست
پای مکن تیز که رفتم ز دست
از تو به فریاد شدم همنفس
راه کرم گیر و به فریاد رس
تازه صنم چون شعف او بدید
وان همه شور و شغب او شنید
چون گل خندان ز دم او شکفت
غنچه نوشین شکفانید و گفت
خواهر من می رسد اینک ز پی
به ز چو من صد سر یک موی وی
نیست ز خوبان سخن آنجا که اوست
من کیم و صد چو من آنجا که اوست
با شرف حسن خداداد من
رفته به شاگردیش استاد من
ساده دل آن وسوسه چون گوش کرد
قاعده کار فراموش کرد
در غلط افتاد ز گفتار او
چشم وفا تافت ز دیدار او
کرد بسی در ره بیره نگاه
دید رهی دور و کسی نی به راه
بار دگر لب به سخن باز کرد
لابه گری پیش وی آغاز کرد
بانگ زد آن ماه که ای هرزه گوی
به که بگردانی ازین هرزه روی
قبله مقصود یکی بیش نیست
قاصد آن قبله دو اندیش نیست
شرط طلب ترک دویی کردن است
روی ارادت به یک آوردن است
چون ز یکی رو به دو آورده ای
رسم نو است اینکه تو آورده ای
چند کشیدن ز دو بینان گزند
دیده دل جامی از اینان ببند
چشم تو را گر نه غبار شکیست
چون ز دو عالم نه رخت در یکیست
بخش ۵۶ - مقاله هژدهم در اشارت به عشق که شور آن نمک خوان جگرخواران است و جراحت آن راحت جان دلفگاران: رونق ایام جوانیست عشقبخش ۵۸ - مقاله نوزدهم در حسب حال خام طمعانی که از شعر شعر دامی بر ساخته اند و در دست و پای هر پخته و خامی انداخته: بحر ازل موج کرم برگرفت
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بوالهوسی بر سر راهی رسید
جلوه کنان چارده ماهی بدید
هوش مصنوعی: مردی که سرگردان است و به دنبال خوشی و لذت میگردد، در مسیری قرار میگیرد و زیباییهایی را میبیند که مانند چهارده ماه درخشان جلوهگری میکنند.
هاله شده گرد قمر معجرش
خیمه زده بر مه و خور چادرش
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و درخشش یک شخص (معشوقه یا محبوب) اشاره میکند که مانند هالهای در اطراف ماه قرار گرفته است. این شخص به قدری زیبا و درخشان است که نور ماه و خورشید را به خود جلب کرده و به نوعی تمام فضا را تحت تاثیر قرار داده است. به عبارت دیگر، حضور او همچون خیمهای است که بر روی زیباییهای طبیعت سایه افکنده و آنها را تحت الشعاع قرار داده است.
نغمه سرا جنبش خلخال او
نافه گشا زلف ز دنبال او
هوش مصنوعی: صدای دلنشین و آهنگین زنگولههای او، به مانند عطر خوشی که از گیسوانش به مشام میرسد، توجه همه را جلب میکند.
نعره برآورد که ای خودپرست
پای مکن تیز که رفتم ز دست
هوش مصنوعی: با صدای بلند فریاد زد که ای خودخواه، مراقب باش که قدمهایت را محکم نگذار، چون من از دست تو فرار کردم.
از تو به فریاد شدم همنفس
راه کرم گیر و به فریاد رس
هوش مصنوعی: من از تو کمک خواستم و اکنون در حال ناله هستم، پس در دامن لطف و مهربانیات به من بشتاب و مرا نجات بده.
تازه صنم چون شعف او بدید
وان همه شور و شغب او شنید
هوش مصنوعی: وقتی که معشوق جدید را دیدم و شادی او را حس کردم، تمام آن هیجان و شور و شوقی که داشت را نیز شنیدم.
چون گل خندان ز دم او شکفت
غنچه نوشین شکفانید و گفت
هوش مصنوعی: به دلیل وجود نسیم دلانگیز و خوشبو، گل شکوفا شد و غنچهای زیبا نیز به گلهای دیگر پیوست و با صدای خندهاش صحبت کرد.
خواهر من می رسد اینک ز پی
به ز چو من صد سر یک موی وی
هوش مصنوعی: خواهرم به زودی به من میرسد و از این نظر، من به اندازهی صد سر، یک موی او نمیشوم.
نیست ز خوبان سخن آنجا که اوست
من کیم و صد چو من آنجا که اوست
هوش مصنوعی: در جایی که آن محبوب وِیژگیهای خاصش حضور دارد، سخن از زیباییهای دیگر معنایی ندارد. من کیستم و چه ارزشی دارم در آنجا که او هست؟
با شرف حسن خداداد من
رفته به شاگردیش استاد من
هوش مصنوعی: شرف و زیبایی که خداوند به من داده، به شاگردی استاد من رفته است.
ساده دل آن وسوسه چون گوش کرد
قاعده کار فراموش کرد
هوش مصنوعی: دل ساده، وقتی وسوسهای را شنید، تمام اصول و قاعدههای زندگی را فراموش کرد.
در غلط افتاد ز گفتار او
چشم وفا تافت ز دیدار او
هوش مصنوعی: چشم وفا به خاطر دیدار او روشن شد، اما به خاطر سخنان او دچار اشتباه و سردرگمی شد.
کرد بسی در ره بیره نگاه
دید رهی دور و کسی نی به راه
هوش مصنوعی: در مسیر بیراهی بسیار نگاه کردم و دیدم که راهی دور وجود دارد و کسی در آن مسیر نیست.
بار دگر لب به سخن باز کرد
لابه گری پیش وی آغاز کرد
هوش مصنوعی: دوباره دهانش را باز کرد و شروع به صحبت کرد و کسی نزد او آمد و نالهزاری را آغاز کرد.
بانگ زد آن ماه که ای هرزه گوی
به که بگردانی ازین هرزه روی
هوش مصنوعی: آن ماه گفت: ای کسی که گویا و بیهوده حرف میزنی، به چه کسی اجازه میدهی که این چهره بیارزش را از جلوی من دور کند؟
قبله مقصود یکی بیش نیست
قاصد آن قبله دو اندیش نیست
هوش مصنوعی: فقط یک هدف درست و حقیقی وجود دارد و آنجا را میتوان هدف قرار داد. اما فرستنده یا پیامرسان آن هدف، دچار دوگانگی و تردید نیست.
شرط طلب ترک دویی کردن است
روی ارادت به یک آوردن است
هوش مصنوعی: برای رسیدن به خواستهها، باید دوگانگی و جدایی را کنار گذاشت و با دل و ایمان به یک هدف واحد توجه کرد.
چون ز یکی رو به دو آورده ای
رسم نو است اینکه تو آورده ای
هوش مصنوعی: زمانی که از یک چیز به دو چیز تبدیل میشوی، این یک قاعده جدید است که تو ایجاد کردهای.
چند کشیدن ز دو بینان گزند
دیده دل جامی از اینان ببند
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که انسان باید از کسانی که به او آسیب میزنند فاصله بگیرد و خود را از آسیبهای آنها دور کند. در واقع، بهتر است دوری اختیار کند و به یک نوع آرامش و سکون در زندگیاش برسد.
چشم تو را گر نه غبار شکیست
چون ز دو عالم نه رخت در یکیست
هوش مصنوعی: اگر چشم تو غبار شک را نداشته باشد، چون در حقیقت تو از دو دنیا جدا نیستی.
حاشیه ها
1400/01/05 11:04
علی علیمردانی
به نام ایزد یکتا
این حکایت زیبا و معروف ، مصداق کامل بوالهوسی بشر که با وجود زیبایی حاضر در پیش روی خویش ، باز در اندیشه ی یافتن زیبایی بیشتر هر چند موهوم و دست نیافتنی ست .
«جامی» می خواهد بگوید کمال جویی در پریدن از این شاخ به آن شاخ نیست بلکه همان زیبایی در دسترس را دریافتن و نکاهداری نمودن است.
نتیجه زیبای جامی در اواخر شعر این است که گرچه چارده ماه داستان بالا خود مظهر زیبایی و البته کمال در گفتار و کردار است ، اما فروتنانه خویش را در برابر زیبای مطلق ازلی و ابدی ، هرزه ای بیش نمیداند : « به که بگرانی از این هرزه روی »
زیرا : « قبله ی مقصود یکی بیش نیست »