گنجور

بخش ۴۱ - حکایت عارف دل بیدار شب زنده دار

عارفی از ظلمت شب نور یاب
دیده فرو بست به کلی ز خواب
شب که ز خورشید نظر دوختی
شمع نظر تا سحر افروختی
هر مژه از دیده خونابه ده
بود به ابروش همانا گره
روزی ازو کرد فضولی سؤال
کای نزده راه تو خواب و خیال
چون دل بیدار تو از خواب رست
دیده چرا بایدت از خواب بست
رنج نخفتن چو گران داردت
یکدمه راحت چه زیان داردت
گفت نشاید که خدای جهان
هر شبی آید ز نخست آسمان
بانگ زند کز صف دوران راه
کیست که آید به درم عذرخواه
تا کرم خویش سفیرش کنم
رحمت خود عذر پذیرش کنم
من به چنین حال نهم سر به خواب
گوش بخوابانم ازین خوش خطاب
او نظر لطف به من کرده باز
دیده اقبال من از وی فراز
هر که کند دعوی سودای او
خواب کنان از رخ زیبای او
دعویش از صدق بود بی فروغ
چون نفس صبح نخستین دروغ
جامی اگر دیده تو روشن است
در دلت از روضه جان روزن است
سخت قدم باش درین ره نه سست
چشم بر آن دار که چشمش به توست

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عارفی از ظلمت شب نور یاب
دیده فرو بست به کلی ز خواب
هوش مصنوعی: یک عارف در دل تاریکی شب، چشمانش را به طور کامل از خواب بست و به جستجوی نور پرداخت.
شب که ز خورشید نظر دوختی
شمع نظر تا سحر افروختی
هوش مصنوعی: در شب که به خورشید نگاه کردی، شمعی که از عشق تو می‌درخشید تا سحر روشن بود.
هر مژه از دیده خونابه ده
بود به ابروش همانا گره
هوش مصنوعی: هر مژه‌ای که از چشمانم اشک می‌ریزد، به ابروهای تو اتصال و پیوندی دارد.
روزی ازو کرد فضولی سؤال
کای نزده راه تو خواب و خیال
هوش مصنوعی: روزی کسی از او پرسید که چرا در راه تو هیچ خبری از خواب و خیال نیست؟
چون دل بیدار تو از خواب رست
دیده چرا بایدت از خواب بست
هوش مصنوعی: وقتی که دل آگاه و هوشیار تو از خواب غفلت بیدار شده، چرا باید چشمانت را هنوز بسته نگه‌داری؟
رنج نخفتن چو گران داردت
یکدمه راحت چه زیان داردت
هوش مصنوعی: اگر در زندگی دچار رنج و سختی که ناشی از بی‌خوابی است بشوی، برای یک لحظه آرامش و راحتی چه ضرری دارد؟
گفت نشاید که خدای جهان
هر شبی آید ز نخست آسمان
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که نمی‌توان انتظار داشت که خداوند هر شب به زمین بیاید و بر ما ناظر باشد. در واقع، منظور این است که حضور دائمی و همیشگی خداوند در زندگی انسان‌ها ممکن است قابل تصور نباشد.
بانگ زند کز صف دوران راه
کیست که آید به درم عذرخواه
هوش مصنوعی: صدای ندا می‌دهد که چه کسی از میان این صف طولانی به در خانه‌ام می‌آید و از من عذرخواهی می‌کند؟
تا کرم خویش سفیرش کنم
رحمت خود عذر پذیرش کنم
هوش مصنوعی: من می‌خواهم با لطف و محبت خود، نیکوکاری و رحمت را به دیگران برسانم و عذرخواهی و پذیرش خطاهایشان را نیز بر عهده بگیرم.
من به چنین حال نهم سر به خواب
گوش بخوابانم ازین خوش خطاب
هوش مصنوعی: من در چنین شرایطی به خواب می‌روم و سرم را به گوشه‌ای می‌گذارم و از این حالت خوشایند لذت می‌برم.
او نظر لطف به من کرده باز
دیده اقبال من از وی فراز
هوش مصنوعی: او با لطف و محبتش به من توجه کرده و حالا خوشبختی و موفقیت من از جانب او بیشتر شده است.
هر که کند دعوی سودای او
خواب کنان از رخ زیبای او
هوش مصنوعی: هر کس که ادعای عشق او را کند، در واقع خواب و خیال او را می‌بیند و در دسترس او نیست.
دعویش از صدق بود بی فروغ
چون نفس صبح نخستین دروغ
هوش مصنوعی: مدعای او از حقیقت خالی است و مانند اولین نفس صبح، که روشنایی ندارد، بی‌ارزش و بی‌فایده است.
جامی اگر دیده تو روشن است
در دلت از روضه جان روزن است
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو پر از نور باشد، در دل تو یاد و حسی از بهشت و زیبایی‌های جان وجود دارد.
سخت قدم باش درین ره نه سست
چشم بر آن دار که چشمش به توست
هوش مصنوعی: در این مسیر با اراده و قوت قدم بردار و به راحتی نگاه نکن، زیرا کسی است که توجهش به تو و حرکاتت است.