بخش ۳۸ - مقاله نهم در اشارت به صمت که سرمایه نجات و پیرایه رفع درجات است
ای به زبان نکته گزار آمده
وی به سخن نادره کار آمده
نقطه نطق است تو را بر زبان
گشته از آن نقطه زبانت زیان
گر کنی آن نقطه ازین حرف حک
بر خط حکم تو نهد سر فلک
هر که درین گنبد نیلوفری
افکند آوازه نیکو فری
نیکویی فر وی از خامشیست
خامشیش تیغ جهالت کشیست
گفتن بسیار نه از نغزی است
ولوله طبل ز بی مغزی است
خم پر از باده تهی از صداست
چونکه تهی شد ز صدا پر نواست
در دلت از غیب گلی چون گشاد
از دم ناخوش مده آن را به باد
تا نه لبت بسته ز دعوی شود
کی دل تو مخزن معنی شود
غنچه که نبود به دهانش زبان
لعل و زرش بین گره اندر میان
سوسن رعنا که زبان آور است
کیسه تهی مانده ز لعل و زر است
منطق طوطی خطر جان اوست
قفل نه کلبه احزان اوست
زاغ که از گفتنش آمد فراغ
جلوه گر آنک به تماشای باغ
خست طبع است درین کهنه کاخ
حوصله تنگ و حدیث فراخ
چرخ بدین گردش دایم خموش
چرخه حلاج و هزاران خروش
رسته دندانت صفی بست خوش
پیش صف آمد لب تو پرده کش
کرده زبان تیغ پی یک سخن
چند شوی پرده در وصف شکن
گرچه سخن خاصیت زندگیست
موجب صد گونه پراکندگیست
زندگی افزای دل زنده را
ورد مکن قول پراکنده را
چشم برآمد شد انفاس دار
وین دو سه نو آمده را پاس دار
هر نفس از تو که هیولا وش است
قابل هر نقش خوش و ناخوش است
گر ز کرم نقش جمالش دهی
منقبت فضل و کمالش دهی
بر ورق عمر تو عنوان شود
فاتحه نامه احسان شود
ور ز سفه داغ قصورش کشی
در درکات شر و شورش کشی
خامه کش صفحه دین گرددت
میل زن چشم یقین گرددت
لب چو گشایی گرو هوش باش
ور نه زبان در کش و خاموش باش
هوش چه باشد ز خدا آگهی
آگهیی ز آفت غفلت تهی
دل چو شود ز آگهیت بهره مند
پایه اقبال تو گردد بلند
بر سخن بیهده کم شو دلیر
تا که ازان پایه نیفتی به زیر
بخش ۳۷ - حکایت زنده دلی که با مردگان انس گرفته بود و از زندگان فرار می نمود: زنده دلی از صف افسردگانبخش ۳۹ - حکایت کشفی که به بال بطان پریدن آغاز نهاد و به یک سخن ناجایگاه از اوج هوا به حضیض خاک افتاد: بست به صد مهر بر اطراف شط
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به زبان نکته گزار آمده
وی به سخن نادره کار آمده
هوش مصنوعی: تو که به بیان نکتههای دقیق و عمیق شناخته شدهای، به واقع در میان سخنان نادر و باارزش قرار گرفتهای.
نقطه نطق است تو را بر زبان
گشته از آن نقطه زبانت زیان
هوش مصنوعی: سخنی که به زبان میآوری به خاطر نقطهای از درک و فهم توست، و اگر از آن نقطه دور شوی، زبانت میتواند به تو آسیب بزند.
گر کنی آن نقطه ازین حرف حک
بر خط حکم تو نهد سر فلک
هوش مصنوعی: اگر بتوانی آن نقطه را از این حرف حذف کنی، تصمیم تو میتواند تأثیری به اندازه سرنوشت آسمان داشته باشد.
هر که درین گنبد نیلوفری
افکند آوازه نیکو فری
هوش مصنوعی: هر کسی که در این آسمان آبی و زیبا صدای دلنشینی را به گوش مردم برساند، نام و آوازهاش خوب و نیکو خواهد شد.
نیکویی فر وی از خامشیست
خامشیش تیغ جهالت کشیست
هوش مصنوعی: خوبی و زیبایی انسان در سکوت او نهفته است و سکوت او همچون تیغی است که جهل و نادانی را از بین میبرد.
گفتن بسیار نه از نغزی است
ولوله طبل ز بی مغزی است
هوش مصنوعی: اگر کسی زیاد صحبت میکند، این نشاندهندهی هوش و استعداد او نیست؛ بلکه ممکن است به دلیل نداشتن فکر و محتوای عمیق باشد.
خم پر از باده تهی از صداست
چونکه تهی شد ز صدا پر نواست
هوش مصنوعی: اگر خم پر از شراب سکوت کند، به این معنی است که وقتی از صدا خالی میشود، خود به خود پر از موسیقی و نوا میشود.
در دلت از غیب گلی چون گشاد
از دم ناخوش مده آن را به باد
هوش مصنوعی: اگر در دلت گلی زیبا و خوشبو وجود دارد، آن را به خاطر غم و ناخوشی از دست نده و به آسانی فراموش نکن.
تا نه لبت بسته ز دعوی شود
کی دل تو مخزن معنی شود
هوش مصنوعی: وقتی که زبانت به بیان حرفها و ادعاها بسته باشد، آن وقت دل تو میتواند به حقیقت و معنا دست پیدا کند.
غنچه که نبود به دهانش زبان
لعل و زرش بین گره اندر میان
هوش مصنوعی: غنچهای که هنوز باز نشده، زبان سرخ و زیبا ندارد و در میان گرهها پنهان است.
سوسن رعنا که زبان آور است
کیسه تهی مانده ز لعل و زر است
هوش مصنوعی: سوسن زیبا و خوشزبان، در حالتی است که کیسهاش از جواهر و طلا خالی مانده است.
منطق طوطی خطر جان اوست
قفل نه کلبه احزان اوست
هوش مصنوعی: طوطی که تنها سخن میگوید، در واقع در معرض خطر است و این خطر به نوعی نشاندهنده ناامنی یا مشکل او میباشد، نه اینکه مشکلات او صرفاً یک قفل و محدودیت باشند.
زاغ که از گفتنش آمد فراغ
جلوه گر آنک به تماشای باغ
هوش مصنوعی: زاغی که از گفتن خود احساس راحتی کرد، حالا به تماشای زیباییهای باغ آمده است.
خست طبع است درین کهنه کاخ
حوصله تنگ و حدیث فراخ
هوش مصنوعی: دل تنگ و خسته است در این کاخ قدیمی، جایی که حوصله کم و داستانها فراوان است.
چرخ بدین گردش دایم خموش
چرخه حلاج و هزاران خروش
هوش مصنوعی: چرخ زمان به طور مداوم در حال حرکت است و هیچ یک از صداهای خروشان حلاجها و دیگران در آن موثر نیست.
رسته دندانت صفی بست خوش
پیش صف آمد لب تو پرده کش
هوش مصنوعی: دندانهای تو به صف ایستادهاند و با خوشحالی به جلو میآیند، لب تو نیز مانند پردهای آنها را پوشانده است.
کرده زبان تیغ پی یک سخن
چند شوی پرده در وصف شکن
هوش مصنوعی: زبان مانند تیغی است که برای بیان یک موضوع خاص به کار میرود. چندین بار باید در مورد زیباییهای یک موضوع گفت و نوشت تا پرده از آن کنار برود و حقیقت آن آشکار شود.
گرچه سخن خاصیت زندگیست
موجب صد گونه پراکندگیست
هوش مصنوعی: هرچند که گفت و گو یکی از ویژگیهای زندگی است، اما این گفت و گوها میتوانند باعث ایجاد انواع و اقسام تفاوتها و جداییها شوند.
زندگی افزای دل زنده را
ورد مکن قول پراکنده را
هوش مصنوعی: زندگی را برای کسی که دلش زنده است، به زیبایی ادامه بده و به حرفهای پراکنده و بیمعنی توجه نکن.
چشم برآمد شد انفاس دار
وین دو سه نو آمده را پاس دار
هوش مصنوعی: چشمهایت را باز کن و نفس بکش؛ این چند لحظه جدیدی که به زندگیات وارد شدهاند را غنیمت بشمار و نگهدار.
هر نفس از تو که هیولا وش است
قابل هر نقش خوش و ناخوش است
هوش مصنوعی: هر بار که تو به دنیا میآیی، تمام زیباییها و زشتیها میتوانند در وجودت بروز کنند.
گر ز کرم نقش جمالش دهی
منقبت فضل و کمالش دهی
هوش مصنوعی: اگر از محبت خود تصویر زیبایی او را به من بدهی، من هم فضیلت و کمال او را برای تو بیان میکنم.
بر ورق عمر تو عنوان شود
فاتحه نامه احسان شود
هوش مصنوعی: در طول زندگیات، سرنوشت و دستاوردهایت بهعنوان یک پایاننامه خوب و مثبت به ثبت خواهد رسید.
ور ز سفه داغ قصورش کشی
در درکات شر و شورش کشی
هوش مصنوعی: اگر از نادانی و بیخبری او را بیخود برنجانی، در عوض به نتایج بد و عواقب منفی اوج خواهد رسید.
خامه کش صفحه دین گرددت
میل زن چشم یقین گرددت
هوش مصنوعی: اگر قلم بر صفحه دین بنشینی، به حقیقت و یقین نزدیک میشوی.
لب چو گشایی گرو هوش باش
ور نه زبان در کش و خاموش باش
هوش مصنوعی: وقتی دهان را باز میکنی، باید هوشیار باشی و مراقب حرفهایی که میزنی. اگر نمیتوانی به درستی صحبت کنی، بهتر است که سکوت کنی.
هوش چه باشد ز خدا آگهی
آگهیی ز آفت غفلت تهی
هوش مصنوعی: دانش و هوش، از آگاهی و شناخت خدا نشأت میگیرد و آگاهیای که از غفلت و بیخبری خالی باشد، ارزشمند است.
دل چو شود ز آگهیت بهره مند
پایه اقبال تو گردد بلند
هوش مصنوعی: وقتی دل از آگاهی و دانایی بهرهمند شود، شانس و موفقیت تو نیز افزایش مییابد و به بالاترین سطح میرسد.
بر سخن بیهده کم شو دلیر
تا که ازان پایه نیفتی به زیر
هوش مصنوعی: بهتر است در گفتارهایتان از سخنان بیهوده پرهیز کنید، زیرا ممکن است باعث بیاعتباری شما شود.