بخش ۳۰ - مقاله پنجم در اشارت به روزه رمضان که نوریست کثیرالفیضان هم روح را شمع انجمن افروز است و هم نفس را برق خرمن سوز
ای ز پی طبل شکم همچو نای
جمله گلو گشته ز سر تا به پای
کار تو از هر چه تصور کنی
نیست بجز آنکه شکم پر کنی
حرص تو لقمه نه به انصاف زد
دایه تو را بهر شکم ناف زد
چند کشی رنج شکم از گزاف
گر نزدت دایه بدین شیوه ناف
ساز چو نافه شکم خویش خشک
بو که دمد از نفست بوی مشک
نکهت روزه ز لب روزه دار
به بود از نافه مشک تتار
معده معد کرده پی نان و آب
کی شود از قوت روان بهره یاب
باطنت از نفس و هوا ممتلی
چون رسدت لذت «الصوم لی »
هر چه بدان شرع بشارت ده است
از همه حرف «انا اجزی به » است
شعله دوزخ چو شود تیغ زن
یا شررش ناوک خذلان فکن
روزه گرد آمده در دفترت
چون سپر نور کشد در برت
حرص و شره دوزخ پر آتش است
مهر زدن بر در دوزخ خوش است
روزه بود مهر زدن بر درش
مهر بزن تا برهی از شرش
چون خر کناس ز بس ناخوشی
خوی گرفتی به نجاست کشی
با من از این نکته چه باشی درشت
تو به شکم می کشی و او به پشت
ماه نو روزه ببین از افق
کابروی حور است ز نیلی تتق
می کند ایما که لب از بهر ما
مهر کن ای مهر لبت مهر ما
لب چو ببندی ز طعام و شراب
در حرم مات شود فتح باب
طرفه کلیدی که درین تنگنای
هاویه بند آمد و جنت گشای
سیصد و شصت است تو را روز سال
بیش ز کم خواری یکی سی منال
گرز تو یابد یک ازین سی شکست
حلق ز کفارتت افتد به شصت
کرده قضا دین تو را غارت است
کت ز ادا روی به کفارت است
گرسنگی طعمه خوان رضاست
تشنه لبی شربت جام صفاست
روزه خاصان نه همین است و بس
بلکه بریدن بود از هر هوس
هر چه نباید که بجویی مجوی
هر چه نشاید که بگویی مگوی
چشم مکن باز به نادیدنی
گوش بپرداز ز نشنیدنی
دست میالای به شغل دغل
پای مفرسای به راه امل
علم و عمل را ز ریا پاک کن
بلکه دل از غیر خدا پاک کن
نیست تو را قبله دین جز خدای
هیچ مدان هیچ مبین جز خدای
هر چه نه ذکر وی ازان دم ببند
وانچه پسندش نبود کم پسند
وایه نفس است جز او هر چه هست
وای تو گر زان نکشی باز دست
جستن آن وایه ز بی مایگیست
مایه اقبال تو بی وایگیست
نفس و هوا گر شرفی داشتی
اهل دلش کی به تو بگذاشتی
در دل و جان تخم دگر کاشتند
لاجرم آن را به تو بگذاشتند
بخش ۲۹ - حکایت کشیدن پیکان از تیر راست رو کیش ولایت کرم الله تعالی وجهه در وقتی که از کشاکش کمان مجاهده بر نشان مشاهده افتاده بود: شیر خدا شاه ولایت علیبخش ۳۱ - حکایت زشت رویی که خریدار کور یافته بود و وجه ناسره خود را در پیش وی می ستود: خواست یکی کور، زنی زشت روی
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز پی طبل شکم همچو نای
جمله گلو گشته ز سر تا به پای
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال شکم میروی و تمام وجودت از سر تا پای تو مانند نای شده است، به نظر میرسد که فقط صدای شکم تو را میشنویم.
کار تو از هر چه تصور کنی
نیست بجز آنکه شکم پر کنی
هوش مصنوعی: هر چه بخواهی یا فکر کنی که هستی، در واقع فقط به پر کردن شکمت مشغولی.
حرص تو لقمه نه به انصاف زد
دایه تو را بهر شکم ناف زد
هوش مصنوعی: حرص و ولع تو باعث شده که دایهات به جای اینکه با انصاف به تو غذا بدهد، تنها به فکر سیر کردن شکمش باشد.
چند کشی رنج شکم از گزاف
گر نزدت دایه بدین شیوه ناف
هوش مصنوعی: چند بار باید به خاطر زیادهروی در خوردن، زحمت بکشی؟ اگر دایهات به این شیوه به تو توجه میکند، پس چرا باید اینطور بیفکری کنی؟
ساز چو نافه شکم خویش خشک
بو که دمد از نفست بوی مشک
هوش مصنوعی: ساز تو مانند یک کمان نرم و لطیف است که اگر از نفس تو بوزد، بوی خوش مشک میگیرد.
نکهت روزه ز لب روزه دار
به بود از نافه مشک تتار
هوش مصنوعی: عطر گل روزهدار از بوی مشک ختن نیز بهتر و خوشایندتر است.
معده معد کرده پی نان و آب
کی شود از قوت روان بهره یاب
هوش مصنوعی: معده مدام در جستجوی خوراک و آب است، اما کی میتواند از انرژی روح بهرهمند شود؟
باطنت از نفس و هوا ممتلی
چون رسدت لذت «الصوم لی »
هوش مصنوعی: درون تو از نفس و تمایلات دنیوی پر شده است. هنگامی که به لذت روزهداری دست یابی، فهمی عمیق و واقعی از این موضوع پیدا خواهی کرد.
هر چه بدان شرع بشارت ده است
از همه حرف «انا اجزی به » است
هوش مصنوعی: هر چیزی که شرع به آن نوید میدهد، در واقع به این معناست که من آن را جزای خوبی میدانم.
شعله دوزخ چو شود تیغ زن
یا شررش ناوک خذلان فکن
هوش مصنوعی: وقتی آتش جهنم شعلهور شود، یا زبانههایش مانند نیزهای به تو حمله کند، باید برای مقابله با آن آماده باشی.
روزه گرد آمده در دفترت
چون سپر نور کشد در برت
هوش مصنوعی: روز، گرد آمده در دفتر تو همچون سپری است که نور را در آغوش میکشد.
حرص و شره دوزخ پر آتش است
مهر زدن بر در دوزخ خوش است
هوش مصنوعی: تلاش و طمع انسان میتواند او را به دردسرهایی عمیق مانند جهنم گرفتار کند، اما محبت و محبت ورزیدن به دیگران میتواند راهی برای نجات و آرامش باشد.
روزه بود مهر زدن بر درش
مهر بزن تا برهی از شرش
هوش مصنوعی: صبح روز پربرکتی است، بر درش نماد محبت بگذار تا از آزارش در امان باشی.
چون خر کناس ز بس ناخوشی
خوی گرفتی به نجاست کشی
هوش مصنوعی: به خاطر مشکلات و نارضایتیهای زیاد، مانند خر کُناس، تحت فشار و ناخوشی قرار گرفتی و به کارهای ناپسند و زشت روی آوردهای.
با من از این نکته چه باشی درشت
تو به شکم می کشی و او به پشت
هوش مصنوعی: با من در این مورد چه خصومتی داری؟ تو به دیگری آسیب میزنی و او فقط در حال تحمل است.
ماه نو روزه ببین از افق
کابروی حور است ز نیلی تتق
هوش مصنوعی: ماه نو را از افق کاوری مشاهده کن، که مانند حوری از نیلی رنگ میدرخشد.
می کند ایما که لب از بهر ما
مهر کن ای مهر لبت مهر ما
هوش مصنوعی: راهنمایی میکند که از لبهای خود برای ما محبت بفرمایی، ای دوست. محبت تو برای ما مانند مهر و محبت است.
لب چو ببندی ز طعام و شراب
در حرم مات شود فتح باب
هوش مصنوعی: وقتی که لبهایت را از خوردن غذا و نوشیدنی ببندی، در مکان مقدس به حالت حیرت و شگفتی درمیآیی و دروازههای معنوی برایت باز میشود.
طرفه کلیدی که درین تنگنای
هاویه بند آمد و جنت گشای
هوش مصنوعی: کلیدی شگفتانگیز که در این گیر و دار عذاب بسته میشود و به بهشت راه میبرد.
سیصد و شصت است تو را روز سال
بیش ز کم خواری یکی سی منال
هوش مصنوعی: تو در طول سال سیصد و شصت روز داری، ولی حالا که به خاطر کمبودها و مشکلات در زندگیت احساس حقارت میکنی، باید بدانید که این ضعف و خواری برای تو نماندنی است.
گرز تو یابد یک ازین سی شکست
حلق ز کفارتت افتد به شصت
هوش مصنوعی: اگر گرز تو یکی از این سی ضربه را بزند، حلقه از دستانت به عدد شصت میافتد.
کرده قضا دین تو را غارت است
کت ز ادا روی به کفارت است
هوش مصنوعی: سرنوشت تو دین و ایمانات را مورد سرقت قرار داده است، زیرا از راه راست خارج شدهای و به جادهای که موجب عذاب و پشیمانی میشود روی آوردهای.
گرسنگی طعمه خوان رضاست
تشنه لبی شربت جام صفاست
هوش مصنوعی: گرسنگی به عنوان غذایی برای دل رضایت است و عطش، نوشیدنی خوشمزه را برای لذت میآورد.
روزه خاصان نه همین است و بس
بلکه بریدن بود از هر هوس
هوش مصنوعی: روزه ویژه بندگان خدا تنها به خودداری از خوردن و آشامیدن محدود نمیشود، بلکه به معنای جدا شدن از هر نوع خواسته و هوس نفسانی است.
هر چه نباید که بجویی مجوی
هر چه نشاید که بگویی مگوی
هوش مصنوعی: هر چیزی را که نباید جستجو کنی، جستجو نکن و هر چیزی را که شایسته نیست بگویی، نگو.
چشم مکن باز به نادیدنی
گوش بپرداز ز نشنیدنی
هوش مصنوعی: چشمات را به چیزهایی که نمیبینی ندوخت و به چیزهایی که نمیشنوی، گوش نده.
دست میالای به شغل دغل
پای مفرسای به راه امل
هوش مصنوعی: با کسی که نیت او نیک نیست، درگیر نشو و از مسیر آرزوهای پوچ دوری کن.
علم و عمل را ز ریا پاک کن
بلکه دل از غیر خدا پاک کن
هوش مصنوعی: علم و عمل را از هرگونه تظاهر و ریا دور کن و در واقع دل خود را به غیر از خدا وابسته نکن.
نیست تو را قبله دین جز خدای
هیچ مدان هیچ مبین جز خدای
هوش مصنوعی: تنها خدای واحد را قبله و هدف دین خود بدان و هیچ چیز دیگری را به عنوان مقصود در نظر نگیر.
هر چه نه ذکر وی ازان دم ببند
وانچه پسندش نبود کم پسند
هوش مصنوعی: هر چیزی که یادآور او نیست، از آن دوری کن و هر چیزی که او را خوش نمیآید، کمتر مورد توجه قرار بده.
وایه نفس است جز او هر چه هست
وای تو گر زان نکشی باز دست
هوش مصنوعی: هر چیزی جز او نفس و روح نیست، وای بر تو اگر از او دست نکشی و جدا شوی.
جستن آن وایه ز بی مایگیست
مایه اقبال تو بی وایگیست
هوش مصنوعی: برخی چیزها برای رسیدن به هدف و موفقیت نیازمند تلاش و منابع کافی هستند. اگر انسان به دنبال چیزی باشد که دیرینگی و ارزشی نداشته باشد، این به نوعی ناشی از نقص و کمبود خود اوست. در واقع، شانس و موفقیت واقعی فقط زمانی به دست میآید که انسان به درستی از ظرفیتها و تواناییهای خود بهرهبرداری کند.
نفس و هوا گر شرفی داشتی
اهل دلش کی به تو بگذاشتی
هوش مصنوعی: اگر نفس و خواستههای تو ارزشی داشت، اهل دل هرگز اجازه نمیدادند که به تو نزدیک شوند.
در دل و جان تخم دگر کاشتند
لاجرم آن را به تو بگذاشتند
هوش مصنوعی: در دل و جان افراد احساسات و آرزوهای جدیدی شکل گرفته و آنها این احساسات را به تو منتقل کردهاند.