گنجور

بخش ۳ - در ارداف تسمیه به تحمید که فاتحه کتاب مجید و فاتح ابواب مزید است

آنچه نگارد پی این خوش رقم
بر سر هر نامه دبیر قلم
حمد خداییست که از کلک کن
بر ورق باد نویسد سخن
چون رقم او بود این تازه حرف
جز به ثنایش نتوان کرد صرف
لیک ثنایش ز بیان برتر است
هر چه زبان گوید ازان برتر است
نطق و ثنایش چه تمناست این
عقل و تمناش چه سوداست این
نیست سخن جز گرهی چند سست
طبع سخنور زده بر باد چست
هیچ گشادی نبود در گره
گر نشود کار به آن بند به
صد گره از رشته پر تاب و پیچ
گر بگشایند در آن نیست هیچ
عقل درین عقده ز خود گشته گم
کرده درین فکر سر رشته گم
رشته فکرش که سزد پر گهر
پر بود اینجا ز گره سر به سر
می دهد این رشته ز سبحه نشان
صد گره افتاده در او مهره سان
عقل گرفته به کفش سبحه وار
عاجزی خویش کند زان شمار
آنکه نه دم می زند از عجز کیست
غایت این کار بجز عجز چیست
عجز به از هر دل دانا که هست
بر در آن حی توانا که هست
مرسله بند گهر کان جود
سلسله پیوند نظام وجود
غره فروز سحر خاکیان
مشعله سوز شب افلاکیان
خوان کرامت نه آیندگان
گنج سلامت ده پایندگان
چشمه کن قله قاف قدم
نایژه پرداز شکاف قلم
روز برآرنده شبهای تار
کارگزارنده مردان کار
واهب هر مایه که سودیش هست
قبله هر سر که سجودیش هست
دایره ساز سپر آفتاب
تیرگر باد و زره باف آب
عیب نهان دار هنر پروران
عذر پذیرنده عذر آوران
آب زن آتش سودای عقل
تاب ده دست تمنای عقل
صیقلی صاف ضمیران پاک
صیرفی گنج پذیران خاک
سر شکن خامه تدبیرها
خامه کش نامه تقصیرها
ایمنی وقت هراسندگان
روشنی حال شناسندگان
تازه کن جان به نسیم حیات
کارگر کارگه کائنات
ساخت چو صنعش قلم از «کاف » و «نون »
شد به هزاران رقمش رهنمون
سطر نخست از ورق این سواد
قدس نژادان تجرد نهاد
مایه ایشان ز هیولا بری
پایه ایشان ز صور برتری
جیب بقاشان ز فنا سوده نی
دامنشان ز آب و گل آلوده نی
جنبش ایشان به هنرهای خاص
از کشش چنگ طبیعت خلاص
ناشده اقلیم دوام و ثبات
تنگ بر ایشان ز حدود و جهات
سطر دوم نه فلک لاجورد
گرد یکی نقطه همه تیز گرد
کوشش ایشان به پیام سروش
گردش ایشان ز سر عقل و هوش
برده به چوگان ارادت همه
گوی ز میدان سعادت همه
بلکه به رقص آمده صوفی وشند
دایم ازین رقص چو صوفی خوشند
داده به هر دور ز ادوارشان
نور دگر واهب انوارشان
سطر سوم نیست بجز چار حرف
درج به هر چار رموز شگرف
هر چه بود در خم طاق سپهر
جمله ازین چار نموده ست چهر
قدرتش آن را به هم آمیخته ست
هر دم ازان نقش نو انگیخته ست
نقش نخستین چه بود زان جماد
کز حرکت بر در او ایستاد
کوه نشسته به مقام وقار
یافته در قعده طاعت قرار
کان که بود خازن گنجینه اش
ساخته پر لعل و گهر سینه اش
هر گهری دیده رواجی دگر
گشته فروزنده تاجی دگر
نوبت ازین پس به نبات آمده
چابک و شیرین حرکات آمده
بر زده از روزنه خاک سر
برده به یکچند بر افلاک سر
چتر برافراخته از برگ و شاخ
ساخته بر سایه نشین جا فراخ
کاه فشانده ز شکوفه درم
گاه ز میوه شده خوان کرم
جنبش حیوان شده بعد از نبات
گشته روان در گلش آب حیات
از ره حس برده ز مقصود بوی
پویه کنان کرده به مقصود روی
با دل خواهنده ز جا خاسته
رفته به هر جا که دلش خواسته
خاتمه این همه هست آدمی
یافته زو کار جهان محکمی
اول فکر آخر کار آمده
فکر کن و کارگزار آمده
بر کفش از عقل نهاده چراغ
داده ز هر شمع و چراغش فراغ
کارکنان داده به عقل از حواس
گشته به هر مقصد ازان ره شناس
باصره را داده به بینش نوید
راه نموده به سیاه و سپید
سامعه را کرده به بیرون دو در
تا ز چپ و راست نیوشد خبر
ذایقه را داده به روی زبان
کام ز شیرینی و شور جهان
لامسه را نقد نهاده به مشت
گنج شناسایی نرم و درشت
شامه را از گل و ریحان باغ
ساخته چون غنچه معطر دماغ
بر تنش این پنج حس ظاهرند
پنج دگر کارگر اندر سرند
کارکنان خردند این همه
بهر خرد نامزدند این همه
تا به مددگاری ایشان خرد
پی به شناسایی مبدع برد
چست ببندد کمر بندگی
بندگیی مایه صد زندگی
زندگیی مدت آن لایزال
در کنف عاطفت ذوالجلال
جامی اگر زنده دلی بنده باش
بنده این زنده پاینده باش
بندگیش زندگی آمد تمام
زندگی این باشد و بس والسلام

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنچه نگارد پی این خوش رقم
بر سر هر نامه دبیر قلم
هوش مصنوعی: هر آنچه که با خط زیبا بر بالای هر نامه نوشته می‌شود.
حمد خداییست که از کلک کن
بر ورق باد نویسد سخن
هوش مصنوعی: خدا را ستایش می‌کنیم که با قلم خود، جمله‌ها را بر روی کاغذ می‌نویسد و از این طریق سخن می‌گوید.
چون رقم او بود این تازه حرف
جز به ثنایش نتوان کرد صرف
هوش مصنوعی: چون او به زیبایی خاصی شناخته شده است، نمی‌توان جز به ستایش او سخن گفت.
لیک ثنایش ز بیان برتر است
هر چه زبان گوید ازان برتر است
هوش مصنوعی: اما ستایش او فراتر از کلمات است و هر چه زبان بگوید، از آن بالاتر است.
نطق و ثنایش چه تمناست این
عقل و تمناش چه سوداست این
هوش مصنوعی: عقل به چه چیزی می‌خواهد دست یابد و در این خواسته‌اش چه فایده‌ای نهفته است.
نیست سخن جز گرهی چند سست
طبع سخنور زده بر باد چست
هوش مصنوعی: سخن از چیزهای بی‌ارزش و ضعیف است که شاعران به راحتی و بدون دقت آن را مطرح می‌کنند و به سرعت فراموش می‌شود.
هیچ گشادی نبود در گره
گر نشود کار به آن بند به
هوش مصنوعی: اگر کار به گره‌ای برسد، هیچ تردیدی در آن نیست که باید با دقت و تلاش آن را حل کرد.
صد گره از رشته پر تاب و پیچ
گر بگشایند در آن نیست هیچ
هوش مصنوعی: هرچند که در ظاهر مشکلات بسیاری وجود دارد و تلاش‌های زیادی برای حل آن‌ها صورت می‌گیرد، اما در واقعیت در عمق این مسائل چیزی پیدا نمی‌شود و هیچ نتیجه‌ای به دست نمی‌آید.
عقل درین عقده ز خود گشته گم
کرده درین فکر سر رشته گم
هوش مصنوعی: عقل در این وضعیت به دلیل پیچیدگی‌ها و دغدغه‌ها منحرف شده و در این افکار، کنترل و هدایت خود را از دست داده است.
رشته فکرش که سزد پر گهر
پر بود اینجا ز گره سر به سر
هوش مصنوعی: فکر و اندیشه‌اش به قدری ارزشمند و با معنی است که در اینجا، تمام گره‌هایی که به وجود آمده، به خاطر آن است.
می دهد این رشته ز سبحه نشان
صد گره افتاده در او مهره سان
هوش مصنوعی: این رشته که از دانه‌های تسبیح تشکیل شده، نمادی از صد نشانه است که در آن گره‌های زیادی وجود دارد، مانند مهره‌هایی که به هم بند شده‌اند.
عقل گرفته به کفش سبحه وار
عاجزی خویش کند زان شمار
هوش مصنوعی: عقل، مانند دانه‌های تسبیح، در دست خود را می‌گیرد و به ضعف و ناتوانی خود در مقایسه با شمارش دانه‌ها اعتراف می‌کند.
آنکه نه دم می زند از عجز کیست
غایت این کار بجز عجز چیست
هوش مصنوعی: آن کسی که از ناتوانی خود صحبت نمی‌کند، در نهایت نتیجه‌اش جز ناتوانی چیست؟
عجز به از هر دل دانا که هست
بر در آن حی توانا که هست
هوش مصنوعی: ناتوانی بهتر است از بی‌خبری هر دل آگاه، که در درگاه آن قدرت مطلق وجود دارد.
مرسله بند گهر کان جود
سلسله پیوند نظام وجود
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به ارتباط عمیق و پیوستگی موجودات در عالم دارد. مثل این است که هر چیز با وجود خود، به دیگری وصل می‌شود و از این پیوند، نظم و نظامی در جهان شکل می‌گیرد. در حقیقت، وجود هر موجودی مانند دانه‌ای از جواهر است که به رشته‌ای از رحمت و نعمت‌های الهی متصل شده و باعث زیبایی و هماهنگی در هستی می‌شود.
غره فروز سحر خاکیان
مشعله سوز شب افلاکیان
هوش مصنوعی: درخشش صبحگاهی انسان‌ها مانند شعله‌ای است که شب را روشن می‌کند.
خوان کرامت نه آیندگان
گنج سلامت ده پایندگان
هوش مصنوعی: میزبان بزرگواری که به مهمانان آینده، نعمت سلامت و خوشبختی می‌دهد، همچنین به مهمانان حاضر نیز توجه دارد و این نعمت را به آنان نیز ارزانی می‌دارد.
چشمه کن قله قاف قدم
نایژه پرداز شکاف قلم
هوش مصنوعی: چشمه‌ای که از قله قاف می‌جوشد، گام‌به‌گام به خلق زیبایی‌های تازه و آثار هنری می‌پردازد.
روز برآرنده شبهای تار
کارگزارنده مردان کار
هوش مصنوعی: روزی که شب‌های تار را روشن می‌کند، مسئول و هدایت‌کننده‌ی مردان زحمتکش است.
واهب هر مایه که سودیش هست
قبله هر سر که سجودیش هست
هوش مصنوعی: هر چیزی که به انسان سود و فایده می‌رساند، مانند قبله‌ای است که همه باید در برابر آن خضوع و احترام داشته باشند.
دایره ساز سپر آفتاب
تیرگر باد و زره باف آب
هوش مصنوعی: کسی که دایره را می‌سازد، مانند سپری در برابر آفتاب است؛ تیرانداز باد و بافنده زره از آب است.
عیب نهان دار هنر پروران
عذر پذیرنده عذر آوران
هوش مصنوعی: نقص و عیب را مخفی نگه‌دار، زیرا هنرمندان به کسانی که عذرخواهی می‌کنند، عذرشان را می‌پذیرند.
آب زن آتش سودای عقل
تاب ده دست تمنای عقل
هوش مصنوعی: آب بر آتش بزن تا شعله‌ی آن را خاموش کند و به عقل خود فرصت بده تا آرامش یابد. دست خود را به سمت آرزوهایت دراز کن و بر افکار منطقی تمرکز کن.
صیقلی صاف ضمیران پاک
صیرفی گنج پذیران خاک
هوش مصنوعی: ذهن‌های روشن و پاک مانند ظرفی هستند که می‌توانند بهترین و گرانبها ترین چیزها را در خود جای دهند.
سر شکن خامه تدبیرها
خامه کش نامه تقصیرها
هوش مصنوعی: حتی با وجود برنامه‌ریزی‌ها و تدبیرها، ممکن است در نوشتن و بیان مسایل، اشتباهاتی پیش بیاید که نشان‌دهنده کوتاهی و مشکلات باشد.
ایمنی وقت هراسندگان
روشنی حال شناسندگان
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی که احساس ترس وجود دارد، آرامش و امنیت برای افرادی که به حال و اوضاع آگاه‌اند، فراهم می‌شود.
تازه کن جان به نسیم حیات
کارگر کارگه کائنات
هوش مصنوعی: با وزش نسیم زندگی، جان خود را تازه کن تا در محیطی که کل هستی در آن به کار مشغول است، فعالیت کنی.
ساخت چو صنعش قلم از «کاف » و «نون »
شد به هزاران رقمش رهنمون
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند با استفاده از حروف «کاف» و «نون» آفرینش را آغاز کرد، به شکل‌های مختلفی در آمد و هر کدام از آنها راه‌ها و نشانه‌هایی را به سوی خود دارند.
سطر نخست از ورق این سواد
قدس نژادان تجرد نهاد
هوش مصنوعی: نخستین خط از صفحه این علم، نشان‌دهنده اصل و ریشه‌های خلوص و تنهایی است.
مایه ایشان ز هیولا بری
پایه ایشان ز صور برتری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اساس و بنیاد وجود آن‌ها از ماده‌ای ابتدایی و خالص شکل گرفته است، و ویژگی‌های ظاهری و صورت‌هایشان از چیزهای برتر و عالی‌تر گرفته شده است.
جیب بقاشان ز فنا سوده نی
دامنشان ز آب و گل آلوده نی
هوش مصنوعی: جیب فقرا از نابودی خالیست و دامنشان از خاک و گل ناپاک نیست.
جنبش ایشان به هنرهای خاص
از کشش چنگ طبیعت خلاص
هوش مصنوعی: حرکت و فعالیت آن‌ها بر اساس مهارت‌های ویژه، ناشی از تأثیرات و جاذبه‌های طبیعی نیست.
ناشده اقلیم دوام و ثبات
تنگ بر ایشان ز حدود و جهات
هوش مصنوعی: در اینجا به وضعیت نامناسب و ناامنی که برخی افراد در آن قرار دارند، اشاره شده است. به نوعی به محدودیت‌ها و عدم ثباتی که بر زندگی آن‌ها حاکم است، پرداخته می‌شود. این افراد در فضایی گرفتار شده‌اند که هیچ‌گونه ثبات و آرامشی را تجربه نمی‌کنند و تمام جهات و ابعاد زندگی‌شان به نوعی تحت تأثیر این وضعیت قرار دارد.
سطر دوم نه فلک لاجورد
گرد یکی نقطه همه تیز گرد
هوش مصنوعی: سطر دوم به این معناست که آسمان پر از ستاره‌ها، در واقع به مانند یک نقطه رنگی و کوچک به حساب می‌آید، هرچند که به نظر بزرگ و گسترده می‌آید. در واقع، همه این زیبایی‌ها می‌تواند به یک نقطه‌ی بسیار کوچک تقلیل پیدا کند.
کوشش ایشان به پیام سروش
گردش ایشان ز سر عقل و هوش
هوش مصنوعی: تلاش آن‌ها به خاطر پیام الهی است و گردش و رفتارشان ناشی از عقل و درکشان می‌باشد.
برده به چوگان ارادت همه
گوی ز میدان سعادت همه
هوش مصنوعی: بنده‌ای که در خدمت عشق و ارادت است، تمام تلاشش را می‌کند تا در میدان موفقیت و خیرشرکت کند.
بلکه به رقص آمده صوفی وشند
دایم ازین رقص چو صوفی خوشند
هوش مصنوعی: صوفی به شادی و رقص مشغول شده و به خاطر این شادی، هر لحظه از این رقص لذت می‌برد.
داده به هر دور ز ادوارشان
نور دگر واهب انوارشان
هوش مصنوعی: هر دور از زندگی‌شان نوری خاص دارد و هر بار زندگی جدیدی به آن‌ها بخشیده می‌شود.
سطر سوم نیست بجز چار حرف
درج به هر چار رموز شگرف
هوش مصنوعی: سطر سوم تنها شامل چهار حرف است که به هر چهار راز بزرگ اشاره دارد.
هر چه بود در خم طاق سپهر
جمله ازین چار نموده ست چهر
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آسمان و در کهکشان وجود دارد، تمامی آن به واسطه‌ی این چهار عنصر شکل گرفته و نمایان شده است.
قدرتش آن را به هم آمیخته ست
هر دم ازان نقش نو انگیخته ست
هوش مصنوعی: قدرت الهی هر لحظه و به طور مداوم، طرح‌ها و خلق‌های جدیدی را به وجود می‌آورد و همه چیز را به هم می‌پیوندد.
نقش نخستین چه بود زان جماد
کز حرکت بر در او ایستاد
هوش مصنوعی: در آغاز چه بود آن حالت بی‌حرکت که در جلو خود نمایان بود و متوقف شد؟
کوه نشسته به مقام وقار
یافته در قعده طاعت قرار
هوش مصنوعی: کوه با آرامش و وقار نشسته و در حالت عبادت و اطاعت استراحت کرده است.
کان که بود خازن گنجینه اش
ساخته پر لعل و گهر سینه اش
هوش مصنوعی: کسی که گنجینه‌اش را به گونه‌ای نگهداری کرده که سینه‌اش پر از لعل و gemstones است.
هر گهری دیده رواجی دگر
گشته فروزنده تاجی دگر
هوش مصنوعی: هر جواهر جدیدی که دیده می‌شود، به نوعی ظاهر جدیدی به خود گرفته و زیور خاصی را به همراه دارد.
نوبت ازین پس به نبات آمده
چابک و شیرین حرکات آمده
هوش مصنوعی: از این پس نوبت به نبات رسیده و او با حرکات نرم و شیرین خود وارد میدان شده است.
بر زده از روزنه خاک سر
برده به یکچند بر افلاک سر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که موجودی از زمین بیرون آمده و به دنیای بالاتر و آسمان‌ها دست یافته است. به عبارتی، از درون خاک به آسمان رسیده و مرتبه‌ای بلند و والا پیدا کرده است.
چتر برافراخته از برگ و شاخ
ساخته بر سایه نشین جا فراخ
هوش مصنوعی: سایه‌بان بزرگی که از برگ و شاخه‌ها درست شده، مکانی وسیع برای نشستن فراهم کرده است.
کاه فشانده ز شکوفه درم
گاه ز میوه شده خوان کرم
هوش مصنوعی: شکوفه‌ها مانند کاه به زمین پراکنده شده‌اند و گاه میوه‌هایی روییده است که سفره‌ای را برای میکروب‌ها فراهم می‌کند.
جنبش حیوان شده بعد از نبات
گشته روان در گلش آب حیات
هوش مصنوعی: حرکت و جنبش حیوانات پس از گیاهان آغاز شده و احیا و زندگی در گل‌ها و آب‌ها جاری شده است.
از ره حس برده ز مقصود بوی
پویه کنان کرده به مقصود روی
هوش مصنوعی: حس تو به راهی که برده می‌روید، از مقصود دور مانده است. در این راستا، با شتاب و حرکت به سمت هدف خود تلاش کن.
با دل خواهنده ز جا خاسته
رفته به هر جا که دلش خواسته
هوش مصنوعی: دل خواسته و آرزوهایش او را به سفر و گشت و گذار واداشته، و او بدون هیچ مانعی به هر جایی که دوست داشته رفته است.
خاتمه این همه هست آدمی
یافته زو کار جهان محکمی
هوش مصنوعی: انسان نتیجه و پایان همه چیز است و از اوست که کارهای محکم و استوار دنیا شکل می‌گیرد.
اول فکر آخر کار آمده
فکر کن و کارگزار آمده
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ابتدا باید به نتیجه و پایان کار فکر کرد و سپس اقدام کرد، زیرا اکنون زمان آن رسیده که به انجام کارهای لازم پرداخته شود.
بر کفش از عقل نهاده چراغ
داده ز هر شمع و چراغش فراغ
هوش مصنوعی: بر کفش عقل، نوری قرار داده است که از هر شمع و چراغ، آرامش بیشتری به همراه دارد.
کارکنان داده به عقل از حواس
گشته به هر مقصد ازان ره شناس
هوش مصنوعی: افراد با استفاده از عقل و فکر خود، از تجربیات حسی و مشاهدات بهره می‌برند تا راه رسیدن به اهداف و مقاصد خود را بشناسند.
باصره را داده به بینش نوید
راه نموده به سیاه و سپید
هوش مصنوعی: چشم و دل انسان را به درک جدیدی هدایت کرده و مسیر را برای او مشخص کرده است، چه در روشنایی و چه در تاریکی.
سامعه را کرده به بیرون دو در
تا ز چپ و راست نیوشد خبر
هوش مصنوعی: گوش شنوا را به دو در بیرون کرده‌اند تا از چپ و راست، خبرها را بشنود.
ذایقه را داده به روی زبان
کام ز شیرینی و شور جهان
هوش مصنوعی: طعم زندگی بر روی زبان ذهن، با شیرینی و تلخی تجربیات عالم را حس کن.
لامسه را نقد نهاده به مشت
گنج شناسایی نرم و درشت
هوش مصنوعی: لمس و احساس را به عنوان ابزار واقعی در شناخت و درک اشیاء قرار داده‌اند. شناخت گنج‌ها، چه کوچک و چه بزرگ، نیاز به توجه و دقت دارد.
شامه را از گل و ریحان باغ
ساخته چون غنچه معطر دماغ
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از گل و گیاهان باغ می‌آید، مانند عطر دل‌فریب یک غنچه، حس بویایی را نوازش می‌دهد.
بر تنش این پنج حس ظاهرند
پنج دگر کارگر اندر سرند
هوش مصنوعی: در بدن او پنج حس وجود دارند که هرکدام نقش متفاوتی را ایفا می‌کنند و در ذهن او نیز پنج عامل دیگر فعال هستند.
کارکنان خردند این همه
بهر خرد نامزدند این همه
هوش مصنوعی: افراد فراوانی وجود دارند که به دلیل داشتن هوش و فهم بالا، به کارهای مهم و ارزشمند مشغول‌اند و به خاطر همین در جامعه مورد توجه و احترام قرار می‌گیرند.
تا به مددگاری ایشان خرد
پی به شناسایی مبدع برد
هوش مصنوعی: با کمک و یاری آنها، عقل توانست به شناخت و آگاهی از خالق دست یابد.
چست ببندد کمر بندگی
بندگیی مایه صد زندگی
هوش مصنوعی: هر که کمر بندگی را محکم ببندد، زندگی پر بار و خوشی خواهد داشت.
زندگیی مدت آن لایزال
در کنف عاطفت ذوالجلال
هوش مصنوعی: زندگی ابدی است که تحت مراقبت و محبت خداوند بزرگ قرار دارد.
جامی اگر زنده دلی بنده باش
بنده این زنده پاینده باش
هوش مصنوعی: اگر دلی زنده و فعال هستی، پس به این فعالیت و زندگی ادامه بده و همواره پایدار باش.
بندگیش زندگی آمد تمام
زندگی این باشد و بس والسلام
هوش مصنوعی: زندگی انسان به بندگی خدا اختصاص دارد و همه زندگی او باید در همین راستا باشد و بس، و بر این موضوع تمام می‌شود.