گنجور

بخش ۲۸ - مقاله چهارم در اقامت نمازهای پنجگانه که پنجه طاقت قوی پنجگان تاب مشقت داده اوست و جبین عزت گردن فرازان به خاک مذلت نهاده او

ای شده رخنه صف طاعت ز تو
مانده تهی سلک جماعت ز تو
پنبه غفلت چو تو را بست گوش
سود نکردت ز مؤذن خروش
نعره او خواب تو را کم نکرد
قامت او قد تو را خم نکرد
میل نمازت به جوانی نبود
پشت دو تا گشته به پیری چه سود
پشت چو محراب خمیده تو را
روی به قبله نرسیده تو را
پنج نماز است به از پنج گنج
به که بدین پنج شوی گنج سنج
بهر تو پنجاه به پنج آمده
طبع تو زین پنج به رنج آمده
پنجه خود ساز بدین پنج سخت
پنجه ابلیس بدر لخت لخت
گر نکنی پنجه بدین رنجه اش
کی بودت طاقت سر پنجه اش
شیر دلی پنجه ازین پنج کن
شاخ هوا را بکن از بیخ و بن
شاخ هوا را نشود بیخ سست
تا ندهی نم ز طهارت نخست
دست بشو بهر تمسک به خیر
روی ز پندار توجه به غیر
از کف مساح به سر تاج نه
پای چو شد شسته به معراج نه
تا چو به معراج تو را ره شود
دست شیاطین ز تو کوته شود
وقت سیاست پی ادبارشان
پایه معراج تو بس دارشان
دین تو را نیست ستون جز نماز
بهر قیامش چو ستون قد فراز
پشت تو آندم که ز طاعت دوتاست
از پی این خیمه ستونیست راست
مسجد تو شد همه جا سنگ و خاک
خاک شد از بهر تو چون آب پاک
تا ره طاعت بود آسان تو را
زان نشود طبع هراسان تو را
لیک تو از کاهلی و جاهلی
همچو خران مانده در آب و گلی
پای امل از گل طینت برآر
چشم خرد بر زر و زینت مدار
زینت تو بس کمر بندگی
تاج تو در سجده سرافکندگی
رفته عمر تو رهین فناست
دولت آینده که داند که راست
شاهد وقت تو همین ساعت است
خوبترین زیور آن طاعت است
شرم تو بادا که به بالا و پست
سجده طاعت بردش هر چه هست
تو کنی از سجده او سرکشی
به که ازین شیوه قدم در کشی
ساق ادب بر زده عرش برین
بر در طاعت شده کرسی نشین
چرخ فلک خرقه ازرق به بر
بسته ز جوزا پی خدمت کمر
دوخته شب تا به سحر در رکوع
دیده انجم به زمین خضوع
سبحه پروین ز کف آویخته
اشک ستاره به سحر ریخته
ماه زده بر در او کوس مهر
مهر به خاک ره او سوده چهر
جنبش ارکان به سوی تحت و فوق
از کشش اوست به زنجیر شوق
کار جماد است پی حی پاک
قعده طاعت به مصلای خاک
وصف نبات است نمودن قیام
بر در قیوم جهان بر دوام
هیئت حیوان به رکوع است راست
دایم از آنست که پشتش دوتاست
ور نبود میل سجودش چرا
سر به زمین می برد اندر چرا
خیز و تو هم برگ تعبد ساز
جمع کن این چند عمل در نماز
تا ز پریشانی ظاهر بری
راه به جمعیت باطن بری
جمع نشینی به مقام حضور
از خود و از هستی خود بی شعور

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شده رخنه صف طاعت ز تو
مانده تهی سلک جماعت ز تو
هوش مصنوعی: ای تو کسی که بر اثر وجودت، صف بندگی و اطاعت دچار خلل شده و جماعت از وجود تو خالی گشته است.
پنبه غفلت چو تو را بست گوش
سود نکردت ز مؤذن خروش
هوش مصنوعی: زمانی که غفلت و بی‌توجهی تو را درگیر کرده، دیگر فریادهای مؤذن برایت فایده‌ای ندارد.
نعره او خواب تو را کم نکرد
قامت او قد تو را خم نکرد
هوش مصنوعی: صدای او باعث نشد که خواب تو مختل شود و قامت او بر روی قامت تو اثر نگذاشت.
میل نمازت به جوانی نبود
پشت دو تا گشته به پیری چه سود
هوش مصنوعی: نماز خواندن در جوانی مورد توجه است و حال که به پیری رسیده‌ای و به دو حالت نیاز داری، دیگر فایده‌ای ندارد.
پشت چو محراب خمیده تو را
روی به قبله نرسیده تو را
هوش مصنوعی: پشت به محراب، تو در حالی که خمیده‌ای، به قبله نرسیده‌ای.
پنج نماز است به از پنج گنج
به که بدین پنج شوی گنج سنج
هوش مصنوعی: پنج نماز ارزشمندتر از پنج گنج است، بنابراین بهتر است با انجام این پنج نماز، به ارزشمندترین گنج‌ها دست پیدا کنی.
بهر تو پنجاه به پنج آمده
طبع تو زین پنج به رنج آمده
هوش مصنوعی: به خاطر تو، طبیعت تو به زحمت به پنجاه درجه رسیده، در حالی که از این پنج درجه به سختی به دست آمده است.
پنجه خود ساز بدین پنج سخت
پنجه ابلیس بدر لخت لخت
هوش مصنوعی: با دست‌های خود، به مبارزه با سختی‌ها و مشکلات بپرداز و شیطان را در نهایت به شکست بکش.
گر نکنی پنجه بدین رنجه اش
کی بودت طاقت سر پنجه اش
هوش مصنوعی: اگر با دردهای او دست و پنجه نرم نکنی، چگونه می‌توانی طاقت فشار او را داشته باشی؟
شیر دلی پنجه ازین پنج کن
شاخ هوا را بکن از بیخ و بن
هوش مصنوعی: دلیر و شجاع باش و از موانع و مشکلاتی که در راهت قرار دارند، به‌راحتی عبور کن و ریشه‌های این موانع را از بین ببر.
شاخ هوا را نشود بیخ سست
تا ندهی نم ز طهارت نخست
هوش مصنوعی: شاخه‌های هوا نمی‌توانند زیر پای لرزان و سست قرار بگیرند، مگر اینکه ابتدا از پاکی و طهارت بهره‌مند شوی.
دست بشو بهر تمسک به خیر
روی ز پندار توجه به غیر
هوش مصنوعی: دست‌هایت را بشوی تا با توجه به کارهای خوب و خیر، به دور از افکار و توجه به دیگران، مشغول شوی.
از کف مساح به سر تاج نه
پای چو شد شسته به معراج نه
هوش مصنوعی: وقتی از طرف مساح به تاج سر اشاره می‌شود، نشان از مقام و بلندای شأن دارد. وقتی پای او شسته می‌شود، به معنای پاک شدن و خلوص نیت در مسیری است که به معراج و عروج منتهی می‌شود. این تصویر بیانگر تلاش و کوشش برای دستیابی به مقامات بالا و معنوی است.
تا چو به معراج تو را ره شود
دست شیاطین ز تو کوته شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که به جایگاه والای خود برسید، قدرت شیاطین از شما دور خواهد شد.
وقت سیاست پی ادبارشان
پایه معراج تو بس دارشان
هوش مصنوعی: در زمان ناپسند سیاسی، تو را در مرتبه‌ای از عروج قرار دادند که به آنها وابسته شده‌ای.
دین تو را نیست ستون جز نماز
بهر قیامش چو ستون قد فراز
هوش مصنوعی: دین تو به جز نماز ستون و پشتیبانی ندارد، چون که برای ایستادن و استقامت، نماز همچون ستونی بلند و محکم است.
پشت تو آندم که ز طاعت دوتاست
از پی این خیمه ستونیست راست
هوش مصنوعی: زمانی که من از اطاعت دوستی پیروی می‌کنم، در پس تو هیچ ستونی به استحکام نیامده است.
مسجد تو شد همه جا سنگ و خاک
خاک شد از بهر تو چون آب پاک
هوش مصنوعی: در همه جا، مسجد تو به شکل سنگ و خاک در آمده و این خاک به خاطر تو به پاکی آب تبدیل شده است.
تا ره طاعت بود آسان تو را
زان نشود طبع هراسان تو را
هوش مصنوعی: تا زمانی که راه بندگی و اطاعت برایت آسان باشد، طبیعت تو از آن نترسد و هراسان نشود.
لیک تو از کاهلی و جاهلی
همچو خران مانده در آب و گلی
هوش مصنوعی: اما تو به خاطر بی‌توجهی و نادانی، مانند الاغی هستی که در گل و لای گیر کرده و نمی‌تواند حرکت کند.
پای امل از گل طینت برآر
چشم خرد بر زر و زینت مدار
هوش مصنوعی: از آرزوهای بی‌اساس خود دست بکش و به واقعیت‌های زندگی توجه کن، و اجازه نده که زیبایی‌ها و ترفندهای دنیوی تو را فریب دهند.
زینت تو بس کمر بندگی
تاج تو در سجده سرافکندگی
هوش مصنوعی: زینت تو، بندگی و افتادگی در برابر معشوق است که مانند تاجی بر سر تو قرار دارد.
رفته عمر تو رهین فناست
دولت آینده که داند که راست
هوش مصنوعی: عمر تو در حال گذر است و به زودی به پایان می‌رسد. هیچ کس از آینده و سرنوشت آن خبر ندارد.
شاهد وقت تو همین ساعت است
خوبترین زیور آن طاعت است
هوش مصنوعی: در لحظه کنونی شاهد زیبایی‌ها هستی و بهترین زینت در این دنیا، انجام نیکی و اطاعت از پروردگار است.
شرم تو بادا که به بالا و پست
سجده طاعت بردش هر چه هست
هوش مصنوعی: شرم بر تو باد که برای هر چیزی، چه بزرگ و چه کوچک، احترام و سجده قائل می‌شوی.
تو کنی از سجده او سرکشی
به که ازین شیوه قدم در کشی
هوش مصنوعی: اگر تو از سجده و عبودیت او سر باز بزنی، به چه کسی می‌توانی روی آورد و در این راه قدم بگذاری؟
ساق ادب بر زده عرش برین
بر در طاعت شده کرسی نشین
هوش مصنوعی: ساقی با ادب به آسمان بلند رسیده و در مقام اطاعت بر روی کرسی نشسته است.
چرخ فلک خرقه ازرق به بر
بسته ز جوزا پی خدمت کمر
هوش مصنوعی: چرخ زمان، جامه‌ای آبی به دوش دارد و از برج جوزا برای خدمت به خود، کمر بسته است.
دوخته شب تا به سحر در رکوع
دیده انجم به زمین خضوع
هوش مصنوعی: شب تا صبح، ستاره‌ها در حال سجده و پایین آوردن سر بر زمین هستند و به این ترتیب به زمین احترام می‌گذارند.
سبحه پروین ز کف آویخته
اشک ستاره به سحر ریخته
هوش مصنوعی: دایره‌ی ستاره‌ها در دستان او همچون تسبیحی است که در شگفتی به زمین افتاده و اشک‌های درخشان ستاره‌ها در صبحگاه درخشیده‌اند.
ماه زده بر در او کوس مهر
مهر به خاک ره او سوده چهر
هوش مصنوعی: ماه به در خانه‌ی او تابیده و مهر و محبت او همچون خاکی در مسیرش گسترده شده است.
جنبش ارکان به سوی تحت و فوق
از کشش اوست به زنجیر شوق
هوش مصنوعی: حرکت اجزا به سمت بالا و پایین ناشی از کشش اوست که به خاطر عشق ایجاد شده است.
کار جماد است پی حی پاک
قعده طاعت به مصلای خاک
هوش مصنوعی: کار موجودات بی‌جان مرتبط با پرستش و عبادت خداوند در مکانی خاص (مصلای خاک) است. در واقع، اینجا به اهمیت و جایگاه عبادت و پیروی از دستورات الهی اشاره شده است.
وصف نبات است نمودن قیام
بر در قیوم جهان بر دوام
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف گیاهی اشاره دارد که ایستادن آن در برابر خداوند، نسبت به هستی و پایندگی جهان را نشان می‌دهد. به نوعی، این تصویر از گیاه می‌خواهد ثابت کند که همه چیز در جهان به وجود و ماندگاری خداوند وابسته است.
هیئت حیوان به رکوع است راست
دایم از آنست که پشتش دوتاست
هوش مصنوعی: حیوان در حالت رکوع است و این به خاطر آن است که دارای دو پشت است.
ور نبود میل سجودش چرا
سر به زمین می برد اندر چرا
هوش مصنوعی: اگر میل به سجده و فروتنی در دلش نیست، پس چرا سرش را به زمین می‌گذارد؟
خیز و تو هم برگ تعبد ساز
جمع کن این چند عمل در نماز
هوش مصنوعی: برخیز و تو هم مانند برگ‌های درخت، اعمال نیک را گردآوری کن و در نماز به کار ببر.
تا ز پریشانی ظاهر بری
راه به جمعیت باطن بری
هوش مصنوعی: برای اینکه از آشفتگی ظاهر رهایی یابی، باید به عمق و واقعیت درون خودت توجه کنی و به سوی درک جمعی و باطن بروی.
جمع نشینی به مقام حضور
از خود و از هستی خود بی شعور
هوش مصنوعی: به جمعی حاضر شو که در آن، از خود و وجود خود بی‌خبر باشی و به مقام حضور برسی.